۱۳۸۹ آذر ۷, یکشنبه

محدودیت‌های زبانی در روابط دیپلوماتیک


(برگرفته از شماره بیست و پنجم هفته نامه قدرت)
اشاره:
روابط دیپلوماتیک افغانستان با جهان، هیچگاهی به اندازه‌ی حالا دستخوش ناهمگونی و بحران نبوده است. به وضوح دیده می‌شود که نوعی خلای تفاهم میان زمامداران افغانستان و همتایان بین‌المللی آنها به وجود آمده است. همین مشکل در رابطه‌ی خود زمامداران افغانی نیز وجود دارد. گاهی میان این یا آن سیاستمدار مسایلی مطرح می‌شود که نشان‌ بیگانگی‌ای عمیق میان آنها است. چند روز بعد وقتی همین سیاستمداران، به اختیار یا اجبار، کنار هم می‌نشینند، تلخی آزاردهنده‌ای را زیر زبان خود لمس می‌کنند.
در دنیای سیاست افغانی، هر روز حرف و سخنی شنیده می‌شود که در عرف دیپلوماتیک یا ضرورت ندارند بیان شوند، یا باید در بیان آنها محدودیت‌هایی خاص رعایت شود. گاهی تنش زبانی به حدی اوج می‌گیرد که هراس‌انگیز می‌شود و گاهی نیز سکوتی حاکم می‌شود که حاکی از نوعی نارضایتی و عقده است که طرفین را از هم دور نگه می‌دارد. مشکل کار کجاست و چرا به چنین روز و روزگاری گیر افتاده ایم؟...
***
در عرف دیپلوماسی، از اصطلاحی یاد می‌شود که آن را «محدودیت‌های زبانی» می‌گویند. شاید ظریف‌‌ترین زبانی که در روابط انسان‌ها خلق شده و پرورش یافته است، همین زبانی باشد که اکنون در روابط دیپلوماتیک مورد استفاده قرار می‌گیرد. معیارهای متعارف اخلاق نمی‌تواند قبول کند که یک انسان در مواجهه با دشمن خود، کینه و عقده‌های خود را مخفی داشته و با او به گونه‌ی یک دوستِ قابل احترام برخورد کند. این کار در منظومه‌ی اخلاق متعارف، ریاکاری و شیطنت حساب می‌شود. گویا انسان باید در همه حال بی‌ریا و صادق و یک‌چهره باشد. حرفی را که در دل دارد بر زبان جاری کند. با نقاب ظاهر شدن، دغلبازی و فریبکاری و اغفال‌کردن طرف است. اگر کسی با دشمن رو به رو می‌شود از همان اول باید حالی کند که دشمن است و هیچ چیزی ندارد که پنهان کند. به همین ترتیب، اگر با دوست طرف می‌شود این ادب باید صد در صد بیشتر رعایت شود.
اما در عالم واقع، به راستی این ادب اخلاقی از سوی همه‌ی انسان‌ها در همه‌ی حالات رعایت می‌شود؟ ... اگر چنین باشد، آیا فکر می‌کنیم محیطی کاملاً انسانی و خوشگوار خواهیم داشت؟ ... یعنی به محض اینکه حرفی در ذهن ما خطور کرد، آن را بدون پنهان‌کاری به طرف برسانیم و او را باخبر سازیم نه اینکه قسمتی را بگوییم و قسمتی را نه؛ قسمتی را در لفافه و کنایه بیان کنیم و قسمتی را به کلی مخفی نگه داریم تا فرصتی دیگر؟
به نظر نمی‌رسد پاسخ به سوالات فوق، الزاماً مثبت باشد و یا کسی انتظار مثبت بودن را داشته باشد. انسان‌ها دنیایی پر از راز و رمز دارند که الزاماً آن را در همه‌ی حالات رو نمی‌کنند. بحث نقاب، بحث جالبی است. ما همه باید نقاب‌هایی داشته باشیم که با آن در برابر دیگران قرار می‌گیریم. لباسی که بر تن می‌کنیم، خود نوعی نقاب است. پوشش بودن آن در برابر گرما و سرما و تغییرات جوی رد نمی‌شود، اما وقتی با این ضرورت‌ها مواجه نباشیم باز هم لباس بر تن می‌کنیم. این همان نقابی است که باید قسمتی از واقعیت ما را از دیگران بپوشاند. زبان نیز وسیله‌ای است که دنیای پیچیده‌ی درون ما را برملا می‌کند. ضرور نیست در کاربرد زبان بی‌پروایی کنیم. خدای مجرد و نامحدود، همه‌ی هستی خود را بر زبان پیامبر جاری نساخت. اغلب راز و رمزهای خدا برای پیامبر نیز با قدرت تمام باقی ماند. پیامبر نیز همه‌ی دریافت‌ها و حرف‌های خود را برای مردم نگفت. سکوت‌های پیامبر بخشی از هستی اوست که اکنون ما با آن درگیر هستیم. تفسیرهای گونه گون از حرف و سیره‌ی پیامبر بیانگر آن است که رازهایی فراوان در او باقی مانده بود که باز نشدند و اکنون چاره‌ای نیست جز اینکه با حدس و گمان از ورای پرده‌ آنها را باز کرد.
***
سیاستمداران، زبان شان با زبان مردم عادی تفاوت زیادی دارد. مردم عادی می‌توانند به گونه‌ای سخن بگویند که سیاستمداران از چنان حق محروم اند. نه به خاطر انسان بودن، بلکه به خاطر اینکه در موقعیتی متفاوت قرار دارند. وقتی صاحب نظری در صفحه‌ی تلویزیون ظاهر می‌شود و سخن می‌گوید، حرف او تأثیری دارد که متفاوت است با سخن رییس جمهور یا سخنگویان رییس جمهور. هر کسی در هر مقامی قرار داشته باشد، باید آداب مخصوص آن مقام را در هر سخن و رفتار خود رعایت کند. بی‌پروایی در رعایت مقام، اغلب سنگین و دردآور تمام می‌شود.
گاهی به نظر می‌رسد که سیاستمداران افغانستان و جهان، وقتی با هم طرف می‌شوند، محدودیت‌های زبانی خود را در کاربرد اصطلاحات و تعبیرات رعایت نمی‌کنند. سیاستمداری که از یک کشور بزرگ نمایندگی می‌کند و برای تثبیت ادعای بزرگی خود هزاران سرباز و میلیاردها دالر و خروارها اعتبار را در افغانستان سرمایه‌گذاری کرده است، نباید این کشور را با تعبیری برنجاند که با آن همه سرمایه‌گذاری جور نمی‌آید. مثلاً وقتی گفته شود افغانستان کشوری از قرن بوق یا قرون وسطی یا قرون هفده و هجده است و ما نمی‌توانیم آن را به تمدن قرن بیست و یکم بیاوریم، محدودیت زبانی رعایت نشده است. ادب دیپلوماتیک چنین سخنی را بر نمی‌تابد. وقتی روزنامه‌ی گاردین با اعتبار بزرگ بین‌المللی خود عنوانی داشته باشد که گویا «افغانستان کشوری است که توسط خرها رهبری می‌شود»، محدودیت زبانی رعایت نشده است (گاردین، 10 جولای 2009). خشم و نارضایتی قابل درک است، اما نشریه‌ی گاردین با این سخن خود در واقع پا از حریم زبان فراتر گذاشته است.
به همین گونه، وقتی حامد کرزی در مراسم سپاسگزاری و خداحافظی با مقامات کمیسیون مستقل انتخابات ریاست جمهوری، الفاظ شدید و غیرمتعارف خویش را در مورد رابطه‌ی قدرت‌های بین‌المللی با افغانستان و حکومت خود بیان کرد، محدودیت‌های زبانی را درهم شکست. (سایت بی بی سی، 12 حمل 1389). همچنین اعتراف کرزی به اینکه جاسوسان بیگانه در کابینه‌ی او حضور دارند، و یا به طور مداوم از ایران پول نقد در حد پنج لک و شش لک یورو می‌گیرد (همان، 3 عقرب 1389)، و یا وقتی در برابر شرکت‌های امنیتی خصوصی واکنش نشان داد، و یا زمانی که در مراسم بزرگداشت روز جهانی سواد با حالت رقتبار گریست و از ترس خارجی شدن میرویس، پسرش، یاد کرد، و یا وقتی حمله بر کارخانه‌های مواد مخدر در ننگرهار را محکوم کرد، و یا وقتی عملیات‌های شبانه بر علیه طالبان و یا حضور نیروهای بین‌المللی در سرک‌ها را غیرقابل قبول خواند (همان، 23 قوس 1389)، همه حاکی از بی‌پروایی در حریم زبان دیپلوماسی اند.
***
کاربرد زبان، بخشی از مراحل رشد ذهنی و مدنی انسان را نشان می‌دهد. ذهن انسان اغلب ارتباطات خود با واقعیت‌های بیرونی را از طریق کاربرد واژه‌ها و اصطلاحات برقرار می‌سازد. موفقیت در این امر، نشان از رشد مهارت انسان در کاربرد زبان است. شاید نتوان دیپلومات‌ها و سیاستمداران جهانی را در این عرصه خام و ناشی تلقی کرد. آنها در تمام حوزه‌های دیگر ارتباطات خود، مراقبت‌های ویژه‌تری را اعمال می‌کنند. اما حساب شان با افغانستان، به مخاطبانی نیز برگشت می‌کند که در این کشور با خود دارند. به نظر می‌رسد خامی سیاستمداران و زمامداران افغانستان، همتایان بین‌المللی آنان را نیز به آن نقطه می‌کشاند که زبان خام به کار گیرند و اصطلاحات ناپخته به کار برند.
در عرف دیپلوماتیک، سیاستمداران قاعدتاً پرحرفی نمی‌کنند. این بدان معنا نیست که سیاستمداران زیاد حرف نمی‌زنند، بلکه به آن معناست که آنها حرف‌های مهم و چالش‌انگیز را قطره قطره و محتاطانه بیرون می‌دهند. این عمل سیاستمداران، بی‌اعتمادی به مخاطبان و یا کتمان واقعیت‌ها از آنان نیست. بلکه اجتناب کردن از عواقبی است که ممکن است درز یک‌بارگی تمام حرف‌ها به دنبال داشته باشد. به طور مثال، آقای کرزی وقتی از عملیات بر علیه کارخانه‌های مواد مخدر در ننگرهار ناراحت شد، نباید فراموش می‌کرد که همه‌ی ناراحتی‌های خود را یک‌بارگی و آنهم در حضور مطبوعات و رسانه‌ها ظاهر نسازد. (همان، 8 عقرب 1389) تمام روابط آقای کرزی با جامعه‌ی بین‌المللی و افکار عامه در سطح افغانستان و جهان به ناف کارخانه‌های مواد مخدر در ننگرهار گره نخورده بود که گویا اگر همه‌ی حرف‌ها با جزئیات خود گفته نمی‌شد، آقای کرزی از مخاطبان خود جدا می‌افتید. برعکس، زبان دیپلوماتیک می‌توانست نگرانی محتاطانه‌ی او را از نحوه‌ی عملیات و پیامدهای آن برای هر دو جانب در بر داشته باشد، اما نه به گونه‌ای که مردم به توهمی دچار شوند که گویا این واکنش به خاطر آن بوده که برادران و یا اقارب آقای کرزی در این عملیات با خساره‌ی جبران‌ناپذیر روبه‌رو شده و یا منافع شخصی آقای کرزی در آن به خطر افتاده است. در کنار آن، حالا بیش از یک‌صد و پنجاه هزار نیروی نظامی ناتو در افغانستان حضور دارد و هر عملی که در داخل کشور صورت می‌گیرد در زیر چتر بزرگی است که این یک‌صدوپنجاه هزار سرباز را نیز در خود می‌گنجاند. اگر تروریسم و القاعده و طالبان و تریاک و قاچاق مواد مخدر حلقه‌های مختلف یک شبکه‌ی دشمن حساب شوند، نیروهای ناتو بدون شک اجازه می‌یابند که در هر نقطه‌ی موثر بر علیه آنان هجوم ببرند و یا وارد عمل شوند. به نظر می‌رسد ادعای آقای کرزی مبنی بر نقض شدن حاکمیت ملی افغانستان با این عملیات‌ها در حوزه‌ی زبان دیپلوماتیک نمی‌گنجد.
***
آنچه گفته شد، مثال‌هایی مختلف برای بیان تیرگی در روابط افغانستان و دوستان بین‌المللی آن است. بدون شک، همه‌ی مسایل، به این سادگی، زیر فقدان زبان دیپلوماتیک و یا رعایت محدودیت‌های زبانی جا نمی‌گیرد. اما اگر خواسته باشیم نقطه‌ای را پیدا کنیم که در تشدید و کاهش مناقشات اثرات بیشتر داشته باشد، همین کاربرد زبان است. فرماندهان نبرد در میدانی که دو طرف را سربازان تشنه به خون یکدیگر اشغال کرده است، زبان شدید و صریح و کوبنده به کار می‌برند. بلندی و تحکم در زبان فرماندهای نظامی، ضرورت و اهمیت زبان را نشان می‌دهد. زبان در عرصه‌ی دیپلوماتیک نیز همین مقام را دارد. زبان سیاستمداران با زبان فرماندهان جنگی فرق دارد. سیاستمداران خشم و رضایت خود را با زبان خود ظاهر می‌سازند. به طور مثال، بارک اوباما از نتیجه‌ی انتخابات میان‌دوره‌ای ایالات متحده‌ی امریکا دچار تلخ‌کامی شدیدی شد. اما وقتی رفت تا واکنش خود را در برابر این شکست بزرگ ابراز کند، الفاظ دیپلوماتیک و موثری را به کار برد. او حتی بخشی از واقعیت‌های مرتبط با کمپاین‌های انتخاباتی را «شوخی» خطاب کرد و برخی را ناراحت کننده خواند. (همان، 12 عقرب 1389). او بیشتر از این وارد ماجرا نشد. هیچ کسی نیست که از این حرف نکته‌ای را نگیرد. این شوخی می‌تواند سخنان ساراپیلین باشد که اکنون نژادپرستانه‌ترین حرف‌ها از زبان او در فضای سیاسی امریکا پخش می‌شود. این شوخی می‌تواند بازی جمهوری‌خواهان با احساسات و عواطف جامعه‌ی امریکایی باشد. می‌تواند برخی رفتارهای ساده در کوچه‌ها و خیابان‌ها باشد. زبان اوباما هرگونه مجالی برای تفسیر کردن را باز می‌گذارد. اما وقتی جنرال مک‌کرستال، البته نه در صحبت رسمی، تعبیرات دگرگونه‌تری را نسبت به سیاستمداران قصر سفید ابراز کرد، واکنش نسبت به آن به حدی بود که باید در اندک‌ترین فرصت از مقام خود کنار می‌رفت.
تعبیرات آقای کرزی در مقام رییس جمهور کشور، واکنش‌های موثری بر می‌انگیزد. حرف او را با حرف علم گل کوچی، هر چند در مقام نمایندگی کوچی‌ها در پارلمان نشسته باشد، یکسان وزن نمی‌کنند. اگر علم گل کوچی در واکنش به حضور و یا موضع مخالفان خود می‌گوید: «نوکر خاوند ته وایی چه د کورنه وزه»، حتی روشنفکرترین چهره‌های پشتونی پارلمان نیز در برابر آن دچار چندش و ناراحتی نمی‌شوند، اما وقتی آقای کرزی بگوید که باید نتیجه‌ی انتخابات ولایت غزنی دستکاری شود تا نمایندگان پیروز هزاره عقب زده شوند و نمایندگان ناکام پشتون به پارلمان وارد شوند، واکنش نگران‌کننده‌ای را باعث می‌شود.
نکته‌های فوق، نمایانگر اهمیتی است که محدودیت‌های زبانی برای سیاستمداران ایجاد می‌کند. به همین گونه وقتی مردم عادی هزاره بر علیه تهاجم کوچی‌ها تظاهرات کردند و صد حرف تند و تیز گفتند، واکنش شدیدی برنینگیخت، اما وقتی آقای محقق از پس گرفتن رأی خود و یا کوچه‌بازاری بودن آقای کرزی در ملأ عام سخن گفت، حساسیت‌های فراوانی را برانگیخت. زبان دیپلوماتیک، زبان مقام مهمی است که سیاستمداران با آن سر و کار دارند و از همان مقام به اداره و رهبری قدرت می‌پردازند.
***
به نظر می‌رسد سیاستمداران افغانستان، به شکیبایی و بردباری بیشتر ضرورت دارند. اگر قرار باشد سیاست افغانستان مسیر سالم‌تر و معقول‌تری بگیرد، همه‌ی کسانی که سازنده‌ی فرهنگ سیاسی کشور محسوب می‌شوند، مسئولیت دارند تا محدودیت‌های زبانی را در نوشتار و گفتارهای خود برجسته‌تر سازند. اعتبار و زیبایی روابط دیپلوماتیک نیز با رعایت زبان دیپلوماتیک آغاز می‌شود. افغانستان می‌تواند در عرصه‌ی رعایت زبان دیپلوماتیک نیز تاریخ جدیدی برای خود رقم زند.
تقویت و احترام زبان دیپلوماتیک، در واقع سهم‌گیری شایسته در غنامندی این زبان است. افغانستان جدید به فرهنگ جدید سیاسی ضرورت دارد که بر اساس آن، زبان دیپلوماتیک برای سالم ساختن فضای روابط و مناسبات مردم، در سطح داخل و خارج کشور، از احترام و اهمیت برخوردار شود. کاربرد ماهرانه‌ی زبان دیپلوماتیک، عرصه را برای حل مشکلات و دشواری‌ها در روابط ملی و بین‌المللی افغانستان باز خواهد کرد. آقای کرزی، در مقام عالی‌ترین مرجع تصمیم‌گیری در کشور، می‌تواند نمونه‌های خوبی را برای ایفای نقش ریاست جمهوری خود عرضه کند. زبان دیپلوماتیک گاهی حوصله‌ی سیاستمداران را از میان می‌برد. سیاستمداران باید حوصله‌ی خود در این مورد را افزایش دهند تا هزینه‌های حرف و رفتار شان، کمتر و دستاوردهای مثبت آنان بیشتر شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر