گفتم روایت انتخابات را
از محوریت «اتاق فکر» شروع میکنم. روایتهای دیگر یا به گونهی «فلاشبک» به
گذشتهها خواهند رفت و یا به گونهی گزارش به تدریج خواهند آمد.
طرح جلسهی «اتاق فکر» به
تاریخ 4 قوس 1392 در دفتر انجنیر ناصر احمدی، رییس شرکت عمران گروپ، ریخته شد. هدف
اولیه از این طرح ایجاد انسجام و مدیریت کمپاین انتخابات ریاست جمهوری در حمایت از
سرور دانش بود. این جلسه برای من، مهمتر از تمام جلساتی بود که تا آن زمان با
اشرف غنی احمدزی یا خلیلی داشتم، زیرا حس میکردم با جلسات «اتاق فکر»، همهی برنامههای
قبلی معنا میگیرند و زمینههای موفقیت آنها فراهم میشود.
جلسات من با اشرف غنی از
تاریخ 13 جوزای 1392 شروع شده بود. تا روز ثبت نام کاندیدان انتخابات، حدود پنج
ماه، به طور منظم مینشستیم و از یک موضوع به موضوعی دیگر میرفتیم تا رسیدیم به
ایجاد تیمی که بعدها به نام تیم انتخاباتی «تحول و تداوم» شهرت یافت. در این مدت
جلسات بیشماری نیز با کریم خلیلی، سیما سمر، زلمی خلیلزاد و افرادی مختلف در ردههای
گونهگون داشتم: با برخی یکی یا دو بار، با برخی بیشتر از آن. حالا، «اتاق فکر»
فرصتی فراهم میکرد تا همهی این جلسات فصل باروری خود را نشان دهند.
***
در جلسهی دفتر عمران
داکتر امین احمدی، جواد سلطانی، محمود بلیغ، اسلم جوادی، ناصر احمدی، من و دانش
حضور داشتیم. طرح «اتاق فکر» در همین جلسه به میان آمد. در ختم جلسه، حس میکردم
تجربهی امیدبخشی در انتظار ماست. در پیشانی دفتر یادداشتهای روزانهام نوشتم:
«روزی متفاوت، شاید متفاوتتر از همهی لحظههایی که در زندگی شاهد بوده ام.» این
یادداشت، با رنگ آبی قلم خودکار، هنوز هم حس متفاوت آن روز را برایم زنده میکند.
در این جلسه حرفهای صریح
و خوبی به میان آمد. داشتیم «قدرت» را تجربه میکردیم و در سایهی اعتماد به
«قدرت»، نگاه منتقدانه به گذشته را سهلتر مییافتیم. داکتر امین احمدی از فرصتی
که پیش آمده بود یاد کرد و وضعیت را شرح داد. او گفت که میتوانیم به مشوره و
همدستی، تحولی را در جامعه مدیریت کنیم که بسیاری از دشواریها و مشکلات را رفع
کند. او از جنبههای مثبت شخصیت دانش یاد کرد و اینکه چه کارهایی را میشود در
بستر جدید پایهریزی کرد.
جواد سلطانی، دومین فردی
بود که سخن گفت. صریح و رُک و بیپرده. فرصت موجود را غنیمتی استثنایی خواند و
ابراز امیدواری کرد که در محوریت دانش میتوان ادبیات سیاسی متفاوتی را در جامعه به
راه انداخت. او عمدهترین نیازهای نسل جدید جامعه را ردیف کرد و گفت که پاسخ به
این نیازها را نمیتوان با «زبان و ادبیات منسوخ حزب وحدت» عرضه کرد. سلطانی گفت
که مشکل عمده کار با اشرف غنی نیست. او ما را درک میکند و ما هم باید کاری کنیم
که او ما را جدی و اصولی درک کند. اما مشکل، کار کردن با تیم وحدت و اطرافیان
خلیلی است. او گفت: «این جماعت، منسوخ شده است، هویت منسوخ، با ادبیات منسوخ، چهرههای
منسوخ، و شیوههای عمل منسوخ.» سلطانی تأکید کرد که «این جماعت دست و پاگیری
خطرناکی خلق میکنند. راه نمیروند و دیگران را هم نمیگذارند راه بروند.» سلطانی
گفت: «اگر ادبیات ما با نیازها و مسایل ملموس امروزی ارتباط نداشته باشد، جایی را
نمیگیرد». او تأکید کرد که «بحثهای کلان و انتزاعی پاسخ نیازهای امروز ما نیست.
حزب وحدت و شیوههای کار و زبان آن، آفت است و دانش باید ثابت کند که این آفت را
روی گردن ما نمیاندازد و فردا به مشکلی دیگر در جامعه تبدیل نمیکند.»
جوادی در ادامهی سخنان
سلطانی حرف زد. او گفت که «سیاست کشور در بنبست گیر کرده است و فضای مبتذلی بر
سیاست حاکم است که قسمت عمدهی آن از گذشته باقی مانده است.» وی جامعه را دچار «بیعملی
سیاسی» خواند و گفت که انتخابات میتواند راهی برای عبور از این بنبست باشد و
جامعه را به عمل روشن و دقیق هدایت کند. او گفت که میشود در محوریت دانش «ظرفیت
سیاسی جامعه» را فعال ساخت و از آن برای ساختن یک طرح بهتر استفاده کرد: «انتخابات
فصل خوبی برای این کار است».
من در این جلسه، شناختم
از اشرف غنی را یادآوری کردم و دشواریهای کار با او در محوریت چهرههای حزب وحدت
را برشمردم. بیشترین نگرانی من این بود که چهرههای حزب وحدت ظرفیت درک سیاسی و
تعامل با دیگران را در مدیریت قدرت ندارند و دیدگاه شان از محدودههای کوچک سیالداری
گروهی و جناحی تجاوز نمیکند. من هم با تأکید بر برداشتهای سلطانی، کار کردن با مجموعهی
حزب وحدت را از چالشهای کلان دانستم و گفتم که شاید خلیلی میتوانست با این افراد
در همراهی با کرزی پیش برود، اما دانش در همراهی آنان با اشرف غنی احمدزی کار نمیتواند.
من هشدار دادم که اگر به این مشکل توجه نکنیم هم برای خود و هم برای اشرف غنی دستوپاگیری
خلق خواهیم کرد.
***
دانش با حوصلهمندی به
تمام انتقادات و سخنانی که ظاهراً غیرمتعارف بودند، گوش داد، اما خود حرفی نداشت
که روزنهی متفاوتی باز کند. انتقادات و نکتههایی را که مطرح شده بود، بدون
استثنا تأیید کرد و مشکلات را پذیرفت. از مدیریت تیمی حرف زد و از اینکه مشکل با
اعضای حزب وحدت را او درک میکند و برای حل آن نیز خودش مسوولیت میگیرد.
بحث اعضایی که در «اتاق
فکر» دعوت کنیم، اندکی مناقشهانگیز شد. مخصوصاً اعضای حزب وحدت که مورد اعتماد
خلیلی باشند، نظریات متفاوتی را به میان آورد. دانش با شناختی که از خلیلی داشت،
موضع محتاطانه را توصیه میکرد و اصرار داشت که در غیر این صورت، «سوء ظن خلیلی
بالا میرود و حس میکند که از همین ابتدا راه خود را از او جدا میکنیم». برخی
نگران بودند که این افراد با شیوهی تربیتی خاص حزب وحدت، گزارشات را نفهمیده و
وارونه انتقال میدهند و این به مراتب زیانبار تمام میشود. بالاخره، نتیجهگیری
شد که دو سه نفر از اشخاصی را که به خلیلی نزدیک اند و ما هم میتوانیم در
حضورداشت آنان احساس راحتی کنیم، با خود داشته باشیم. عباس بصیر و عالم خلیلی هیچکدام
رأیی نیاوردند، سعادتی و زهیر به عنوان افرادی در میانه تلقی شدند، از میان فصیحی
و سجادی، به عنوان افراد مورد اعتماد شخص خلیلی، فصیحی ارجحیت یافت، با اینکه
تأکید شد او تنها در برخی جلسات حضور داشته باشد و در جلساتی که «نکتههای حساس»
مطرح میشوند، راه نیابد. دانش به این چهرهها رضایت داد و موجودیت شان را در
«اتاق فکر» فرصتی تلقی کرد تا پیام این اتاق به طور منظمتر به خلیلی انتقال یابد.
برای دیگران نیز این راه واقعبینانهای بود تا به تعبیر سلطانی «خیال خلیلی تخت باشد».
***
در اولین جلسه، اصولی
مورد توافق قرار گرفت که برای من ادامهی کار در «اتاق فکر» را امیدبخش تصویر میکرد.
تعبیری را از اشرف غنی در این جلسه یاد کردم که در اولین جلسه به تاریخ 13 جوزای
1392 بر زبان رانده بود: «ما بازیگران را تغییر داده نمیتوانیم، اما میتوانیم
میدان و قواعد بازی را تغییر دهیم.» (ادامه دارد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر