آجندای جلسهی دهم «اتاق
فکر»، به تاریخ هجدهم قوس 1392، بر دو نکته تمرکز داشت: اول، طرح و بررسی امکانات
و بودجهی دفتر کمپاین انتخاباتی در غرب کابل و تدارک بودجهی لازم برای آن. دوم،
بررسی شخصیت و کارنامههای سیاسی و مبارزاتی دانش.
از نکتهی اول به سرعت و
به گونهی عملیاتی عبور شد. بررسیهایی به عمل آمد و تجویزهایی در نظر گرفته شد که
باید پیگیری میشدند. مروری هم صورت گرفت بر نحوهی برگزاری نشستِ «دانشجویان و
مناسبات قدرت».
نکتهی دوم، موضوع اصلی
نشست بود. همهی اعضای «اتاق فکر» حضور داشتند، به شمول خود دانش. جلسهی جالبی
بود. یکی از نقطههای برجسته، حوصلهمندی و شکیبایی دانش در شنیدن انتقاداتی بود
که به او نسبت داده میشد و او با دقت آنها را یادداشت میکرد تا برای هر کدام،
جواب مناسبی پیدا کند. وقتی بررسی تمام شد، مجموعهی نقطههای منفی در مورد شخصیت
و کارنامهی سیاسی دانش، به پانزده مورد رسید. از آنجایی که خود دانش در جلسه حضور
داشت، ابراز نظرها در فضایی کاملاً باز و بدون رودرواسی انجام میشد و گاهی هم
جنبهی ظریفی میگرفت که خود دانش هم با سر شوراندن یا لبخند با آنها همراهی میکرد
و یا به گونهای وانمود میکرد که گویا برای آنها پاسخ مناسب خود را دارد و نمیخواهد
آنها را به عنوان نقطهی ضعف خود قبول کند.
***
اسلم جوادی آغاز کنندهی
سخن بود. او ضرورت بررسی نقادانه از شخصیت و کارنامههای سه فرد محوری در کمپاین
انتخابات را یادآوری کرد: خلیلی، دانش، اشرف غنی. «خلیلی شخصیت محوری حزب وحدت در
تیم اشرف غنی است. او با اشرف غنی مذاکره کرده و به توافق رسیده است. اعتبار سیاسی
او در کمپاین اشرف غنی پشتوانهی اصلی هزارهها در این تیم است. دانش و اشرف غنی در
تکت شامل اند و قرار است برای آنها رأی جلب کنیم.» او گفت: «وقتی رقابتهای
انتخاباتی شروع شود، این سه شخصیت، بیشتر از دیگران آماج حمله قرار میگیرند.
بررسی نقطههای ضعف و قوت در شخصیت و کارنامههای این سه فرد ما را از غافلگیرشدن
در جریان رقابتهای انتخاباتی مصوون میسازد.»
اسدالله سعادتی گفت:
«استاد دانش به عنوان یک شخصیت علمی و فرهنگی، نقطههای مثبت زیادی دارد که توجه
به آنها در جریان کمپاین، تمام تبلیغات حریفان را خنثا میسازد.»
جواد سلطانی گفت: «نقطههای
مثبت برای تقویت موضع ما در کارزار انتخابات به درد میخورند؛ اما برای دفع حملههای
رقیبان باید نقطههای ضعف را شناسایی کنیم. مخالفین بر نقطههای ضعیف حمله میکنند.
به نقطههای قوت کاری ندارند.» او پیشنهاد کرد که درست مانند بررسی شخصیت و
کارنامهی خلیلی، در مورد دانش و اشرف غنی هم با «دید و ادبیات انتقادی» برخورد
کنیم. «وقتی رقابت شروع شود، رقیبان ما به شدت حمله میکنند و از هیچ وسیلهای
فروگزار نمیکنند. ما باید آمادگی داشته باشیم که خوب دفاع کنیم.»
داکتر امین احمدی گفت: «استاد
دانش انصافاً کارهای زیادی کرده است که از چشمها پنهان مانده است. او در دوران
جهاد یک چهرهی موفق و پرکار فرهنگی بود. تأسیس و مدیریت مجلهی سراج از کارهای
باارزش فرهنگی او محسوب میشود. در تسوید قانون اساسی جدید نقش او کلیدی بود و با
زحمات زیاد این قانون را به یک سند مهم حقوقی تبدیل کرد. کار او در وزارت عدلیه و
تحصیلات عالی هم درخشان است. میتوانیم از این دستاوردها در کمپاین به صراحت یاد
کنیم.»
***
یکی از پیشنهادات این بود
که نقطههای ضعف دانش را ابتدا از زبان خود او بشنویم. این نظر ظاهراً صبغهی شوخیگونه
داشت، اما به هر حال، مورد توافق قرار نگرفت و دانش حاضر نشد خودش راه بررسی نقطههای
ضعف خود را باز کند.
بررسی از شخصیت دانش در
اذهان عامه و انتقاداتی که بر او وجود دارد، شروع شد. مورد اول مربوط به سخن او در
پارلمان بود که گویا گفته بود در طول دوران کار خود در وزارت عدلیه، حتا یک هزاره
را هم در این وزارت استخدام نکرده است.
در مورد دوم گفته شد که
وی متهم است در دوران سرپرستی وزارت تحصیلات عالی نفوذ ایران را در این موسسه
گسترش داده است. در همین ضمن، رابطهی او با ایران از نقطههای ضعف در شخصیت و
کارنامهی سیاسیاش تلقی شد و گفته شد که «تا حالا خانوادهاش در ایران به سر میبرد
و مدام برای دیدار خانوادهاش به این کشور سفر میکند و گفته میشود که رابطهی
پنهان با مقامات ایرانی دارد». «رابطه با ایران میتواند وجههی او را در سیاست
ملی و بینالمللی مخدوش سازد».
در مورد سوم گفته شد که
وی متهم به دنبالهروی از خلیلی است و هیچ کاری را بدون مجوز رسمی و صریح خلیلی
انجام داده نمیتواند. «در اذهان عامه او زیر تور خلیلی قلمداد میشود.» گفته شد
که «این ضعف، تمام کاستیها و نقطههای منفی شخصیت و کارنامهی خلیلی را به دانش
انتقال میدهد، اما برای خود او هیچ بار مثبت ایجاد نمیکند». همچنین گفته شد که
این خصوصیت، «دانش را از لحاظ روانی در موقف ضعیف و شکنندهای قرار میدهد که هیچگاهی
از اتوریته و اقتدار مقام خود استفاده نمیتواند. او همیشه دستوربگیر خلیلی باقی
میماند».
در مورد چهارم از «هراس
موهوم، اما آشکار او در برابر اتهام هزارهگرایی» یاد شد که به خاطر آن همواره در
یک «موضع تدافعی محافظهکارانه» قرار داشته است: وی متهم به «طرح امتیاز تحصیلی
برای پشتونها به عنوان سهمیهی ولایتی» است؛ «اتهامی که شخصیت او را در افکار
عامه، مخصوصاً در جامعهی روشنفکری و فعالین مدنی، ضربه زده است»؛ «در برابر رشد
موسسات تحصیلی هزاره مانع خلق کرد و کار ثبت و راجستر آنها را بدون دلیل به عقب
انداخت»؛ و «به دلیل هراس از حساسیت کرزی و سایر چهرههای پشتونی ارگ، از اعمار
دانشگاه بامیان توسط جاپانیها جلوگیری کرد».
در مورد پنجم گفته شد که
وی در استدلالهای خود فاقد زبان اقناعی است و لحن و منطق او به دل کسی چنگ نمیزند.
«وقتی سخن میگوید هیچ کسی در ورای کلمات آن اعتماد خودش به سخنان او را درک نمیکند.
از سخن او بوی قدرت و اتوریته استشمام نمیشود. در نهایت یک فرد محترم است که به
درد سیاست و حکومت نمیخورد.»
در مورد ششم گفته شد که
وی هیچگاهی کارنامهی سیاسی، مبارزاتی و فرهنگی خود را با مردم شریک نساخته است و
به همین دلیل هیچ فردی نمیداند که او در طول دوران زندگی خود چه کاری انجام داده و
چه دستاوردی داشته است. گفته شد که «حجم آثار چاپشدهی او در قالب کتاب و جزوه و
مقاله غیرقابل مقایسه با اکثر نویسندگان و دانشمندان جامعه است؛ اما کمتر کسی از
آنها اطلاع یافته و همهی آنها در هالهی گمنامی باقی مانده است».
در مورد هفتم گفته شد که
وی با مردم داخل هیچ تماسی نبوده و زبانش با عامهی مردم بیگانه است. «وی از رابطهی
مستقیم و رویارو با هزارهها خودداری کرده و همواره در طول رهبری و رابطههای
خلیلی راه رفته است». گفته شد که «سیاست در افغانستان با احساسات و عواطف مردم گره
خورده است. رهبر سیاسی که با مردم بیگانه باشد، مردم نیز با او بیگانه میمانند.
در این صورت، رهبر نمیتواند از قدرت و اعتبار مردمی برخوردار شود». (ادامه دارد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر