سلام بر معاون رییس جمهور!
(تأملی بر «اعلامیهی معاونت ریاست جمهوری و همکاران شان در
واکنش به «روایت یک انتخاب»)
جناب قانونپوه، سرور دانش، معاون ریاست جمهوری اسلامی
افغانستان،
مسرورم که با نشر و پخش گستردهی «اعلامیه»ی خود و همکاران
تان در سایتهای خبری، تحول خوبی را در راستای توجه به «روایت یک انتخاب» فراهم
کردید. به همین دلیل، اولین حرف من اظهار سپاس است از جناب شما و ارجی که برای گفتوگو
و سخن نشان داده اید.
جناب شما از آدرس مشخص و با نام و نشان مشخص حرف زده اید.
اسم بقیهی همکاران تان را نیز در این «اعلامیه» ذکر کرده اید و این یعنی ایستادگی
شما بر سخنی صریح و آشکار با مخاطبانی معین و آشکار. رسم معمول در میان اغلب
سیاستمداران ما این بوده است که به آدرسهای ناشناخته یا احیاناً کمپاینهای فیسبوکی
روی میآورده اند. این کاری است که شما نکردید و من، باری دیگر بر ذمه میدانم که
از شما به خاطر اساسگذاری و پابندی به این سنت نیکو تشکر کنم.
جناب قانونپوه، آقای دانش،
اذعان دارم که «اعلامیه»ی شما حرفهای زیادی دارد. مجال
زیادی نیز برای حرف و سخن فراهم میکند. از قرار معلوم، جناب شما نیز مصمم اید که
روایت خود را از آنچه در انتخاب سوم، یعنی در ماجرای سال 1393، اتفاق افتاد، به
تفصیل و با صداقت و امانتداری بیان کنید. این گام مهمی است و جامعه اگر بتواند
تجربههای سیاسی یک نسل خود را در یک مقطع سرنوشتساز مرور کند، بخشی از راه برای
اصلاح خرد سیاسی جامعه هموار خواهد شد. به همین دلیل است که من آغاز سخن مستقیم با
شما را با سلامی بر شما آغاز میکنم.
***
و اما حرف اول «اعلامیه»ی تان.
دقیقاً ندانستم که چرا اسم این «تذکر» را «اعلامیه» گذاشته
اید و آنهم بدون اینکه از مقام رسمی خود و همکاران تان یاد کنید، خود را تنها
اعضای «اتاق فکر» خطاب کرده اید. میدانم که شأن مقام شما به عنوان معاون ریاست
جمهوری با چیزی کمتر از «اعلامیه» سازگار نیست. اما آنچه شما «تذکر» خطاب کرده اید،
با این عنوان بزرگ همخوانی ندارد. شما از دورانی که «اعلامیه»های سازمان نصر را
مینوشتید تا زمانی که مدیریت هفتهنامهی وحدت و سراج و سایر نشریات را بر عهده
داشتید، به یاد دارید که معمولاً «اعلامیه»ها را برای چه مناسبتهایی مینوشتید.
حالا چه شده است که این عنوان بزرگ را برای یک «تذکر»ی که نه آن را پاسخ به یک صدا
میدانید و نه گوش دادن به یک سخن، هزینه کرده اید؟ گذشته از آن، خود تان این
عنوان بزرگ را در عنوان فرعی آن دوباره فرو کاسته اید به یک «تذکر». آیا رسم است
که تذکری ساده را در قالب اعلامیهای بزرگ بگنجانند؟ من دقیقاً از عُرفی که در
معاونت ریاست جمهوری اسلامی افغانستان وجود دارد، چیزی نمیدانم. اما به هر حال،
این عنوان از جانب شما برایم سوالبرانگیز بود که امیدوارم وقتی روایت تان را
شروع کردید، از آن نیز سخن بگویید.
جناب قانونپوه،
نکتهای دیگر در «اعلامیه»ی شما عجله و شتابی است که شما
را حتا از بازخوانی متن و اصلاح اشتباهات تایپی و املایی و نگارشی آن نیز باز
داشته است. دقیقاً ندانستم که چه عجله و شتابی در کار بوده است که اینهمه سراسیمه
شده اید که حتا متن یک «اعلامیه»ی رسمی از مقام معاونت ریاست جمهوری را با اینهمه
اغلاط و اشتباهات بیرون دهید. این شتاب از شما که عمر تان با کارهای مطبوعاتی سپری
شده است، اندکی بعید بود، مگر اینکه باز هم اقتضای مقام معاونت ریاست جمهوری باشد.
شما به من تذکری داده اید که «از آدرس ما سخن نگویید!ُ».
بعد هم شرح داده اید که «ما» یعنی اعضای «اتاق فکر». در ذیل اعلامیه برعلاوهی اسم
خود تان، از برخی دوستانی نام برده اید که من هم گفته بودم همه اعضای «اتاق فکر»
بودند.
جناب معاون ریاست جمهوری،
تذکر تان را، به هر حال، بجا و شایسته میدانم، بدون اینکه
بدانم مدلول آن چیست و چرا چنین درخواستی از من کرده اید. فکر میکنم در روایت سیونهگانهای
که تا حال داشته ام، از «آدرس» هیچ یک از این عزیزان، به شمول شخص شما، سخن نگفته
ام، هر چند گاهی به اقتضای ضرورت، در مورد برخی و یا با نقل قول از برخی روایت
کرده ام. این نقلقولها نیز محدود بوده اند. از شخص شما شاید در مجموع دو یا سه
نقل قول مستقیم بیشتر نیست. به همین گونه است از داکتر جواد صالحی. از بقیه حتا یک
نقل قول هم به یادم نیست که مستقیم به آنها نسبت داده شده باشد. بیشترین نقلقولهایم
از داکتر امین احمدی و سلطانی و جوادی اند که در موقع یادداشتبرداری تصور میکردم
در سخنان شان بارهای تیوریکی بود که من به آنها تأمل میکردم. بقیهی حرفها صورت
تنقیحشدهی نظریاتی است که به گونههای مختلف در جلسه بیان شده و من خلاصهای از
آنها را برای استفادهی خودم یادداشت میکردم. آن زمان البته تصور نمیکردم که
روزی ضرورت خواهم داشت که همهی حرفها را با ذکر آدرس مشخص بیان کنم. مخصوصاً که
برخی از نظریات اصلاً به درد نوشتن نمیخوردند. تنها ذکر یکی دو مسألهی فاکتگونه
بودند که بر زبان میرفتند تا عریضه خالی نماند و کسی نگوید که فلانی هیچ حرفی
نداشت. (ادامه دارد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر