در جریان بررسیها، مجموع افراد واجد حق رأی که احتمالاً در انتخابات
اشتراک میکردند، چیزی میان 5 الی 7 میلیون تخمین شد. اسلم جوادی با تحلیلی از
میزان مشارکت مردم در انتخاباتهای گذشته گفت که «مشارکت هزارهها در انتخابات از
سال 1383 تا 1389 سیر نزولی داشته است. این سیر نزولی در انتخابات 1393 نیز ادامه
خواهد یافت».
با معیارهایی که در اختیار داشتیم، اولاً باید دقت میکردیم که فیصدی کاهش
آرا در هر انتخابات در چه حدی بوده و ثانیاً چه عواملی در این کاهش آرا نقش داشته
اند. آماری که در دست داشتیم، نشان میداد که میزان کاهش آرا در روستاها نسبت به
شهرها بیشتر بوده است. همچنین، فیصدی مشارکت زنان در مجموع، مخصوصاً در روستاها،
کاهش زیادی را نشان میداد. فیصدی مشارکت در انتخابات شوراهای ولایتی نسبت به
انتخابات پارلمانی و از انتخابات پارلمانی نسبت به انتخابات ریاست جمهوری بیشتر
بوده است. این امر نشان میداد که رقابتهای انتخاباتی در حوزههای محلی، بیشتر از
حوزههای ولایتی و یا حوزهی کشوری برای مردم اهمیت داشته است.
هیجان و اشتیاق مشارکت مردم نیز از موضوعات قابل توجه در انتخاباتهای
مختلف بود. در حالی که دو انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای ولایتی و پارلمانی در
سالهای 1383 و 1384 شور و هیجان زیادی را در بین مردم برانگیخته بود، انتخاباتهای
سال 1388 و 1389 میزان کمی از علاقمندی و جدیت مردم را به خود جلب کرده بود.
در اثر جمعبندیهایی که از نظریات مختلف به دست آمد، گفته شد که در
انتخاباتهای سال 1383 و 1384 سطح توقعات مردم به نحو چشمگیری بالا بود. «این
توقعات هیچ مبنایی از واقعبینی نداشت. تصور این بود که حکومت جدید، با ارزشهای
مدنی و دموکراتیک، همهی توقعات و مطالبات مردم را پاسخ میگوید». گفته شد که
شعارهای میانتهی نامزدان و ادبیات پوپولیستی نیز در بلندبردن سطح امیدواری و توقع
مردم نقش داشت که در نهایت منجر به سرخوردگی مردم شد.
در انتخابات پارلمانی سال 1384، اکثر نامزدان با مادیسازی معیار مشارکت
مردم، سطح توقع مردم از انتخابات و مشارکت سیاسی را پایین آوردند. غذا، پول برای
مساجد و تکایا، چپن و امثال آن انگیزههای سیاسی مردم را فاسد کرد. ادعا میشد که
تنها سید مصطفی کاظمی بیش از هشت صد هزار دالر را در انتخابات هزینه کرده بود. وی
برای مساجد پول و مواد ساختمانی و فرش توزیع کرد. «این حرکت کاظمی، توقع سیاسی
مردم را در حد فرش انداختن در مساجد و یا پول نقد برای مصارف مساجد پایین آورد».
در انتخابات ریاست جمهوری، توزیع پول و موتر برای افراد از عوامل مهم جلب
توجه آنان محسوب میشد. کرزی و عبدالله، هر کدام به نوبهی خود در رقابت پخش پول
اشتراک داشتند. اصطلاحی عام شده بود به نام «کمپاین». افراد به همانگونه که پروژه
گرفته میشد، کمپاین میگرفتند و کمپاین را با خود به میان مردم میبردند.
گفته شد که «فقدان منطق اقناعی برای تقویت انگیزهی سیاسی مردم، ضعف تیمهای
انتخاباتی را در تمام سطوح نشان میداد. کمتر کسی در میان مردم بود که برای مشارکت
فعال خود در انتخابات دارای دلیل و انگیزهی سیاسی باشد».
تصفیهحسابهای منفی در جریان
انتخابات از مواردی بود که هم از نحوهی رقابت نامزدان و تیمهای انتخاباتی متأثر
بود و هم خود بر جریان رقابتهای انتخاباتی تأثیر میگذاشت. «انتخابات میدان تازهای
بود برای سیالداری و حساسیتهای قبیلوی. این ویژگی، انتخابات را تا حد ابتذال
سقوط داد».
فقدان چهرههای تأثیرگذار و فقدان جاذبههای شخصی و شخصیتی در انتخابات نیز
از یک دوره تا دورههای دیگر، بر کاهش انگیزهی سیاسی مردم برای مشارکت موثر
دانسته شد. گفته شد که مردم به راحتی میفهمیدند که میدان انتخابات میدان سودجویی
و کماییهای فردی برای اشخاص بانفوذ است. مردم اگر هم به خاطر برخی از این شخصیتها
در انتخابات اشتراک میکردند، انگیزهی قومی و محلی داشتند نه انگیزهی سیاسی.
***
در میان هزارهها، سیر نزولی مشارکت مردم بیشتر در مناطقی محسوس بود که
توقع داشتند انتخابات به عنوان یک زمینهی نفوذ سیاسی بر سیاست حکومت، مشکلات و
مسایل حاد آنان را حل کند. «مسألهی کوچیها در بهسود و غزنی، ایجاد واحدهای اداری
جدید و تطبیق برخی از پروژههای انکشافی و عمرانی، امیدواری مردم را هم از حکومت و
هم از وکیلان شوراهای ولایتی بالا برده بود. امیدواری مردم برآورده نشد و در
نتیجه، مردم دچار سرخوردگی و یأس شدیدی شدند». پیشبینی شد که این حساسیت در
انتخابات 1393 نیز تأثیر زیادی خواهد داشت. همچنین گفته شد: «وعدههایی که برخی
از رهبران سیاسی از زبان حکومت به مردم دادند و بعدها خودشان اعتراف کردند که این
وعدهها دروغی بیش نبوده است، بر میزان اعتماد مردم فوقالعاده آسیب زد».
زمان نامناسب برای برگزاری انتخابات 1393 نیز از عواملی دانسته شد که میزان
مشارکت مردم را بیشتر از پیش پایین خواهد آورد. گفته شد که قسمتهای عمدهای از
هزارهجات، و مناطقی مانند بدخشان از واحدهای جغرافیاییای خواهد بود که رأیدهندگان
برای رسیدن به مراکز رأیدهی دچار محدودیتها و مشکلات فراوانی خواهند بود.
***
بااینهم، گفته شد که انتخابات 1393، حساسیت قومی و اتنیکی در عرصهی رقابتهای
سیاسی را بالا خواهد برد. «در انتخابات 1383 حساسیتهای قومی به دلیل انگیزهی
تثبیت جایگاه قومی در ردهبندیهای سیاسی اهمیت داشت. این انگیزه در انتخابات سال
1388 کمرنگ شد و انگیزههای قومی و اتنیکی کمترین جاذبه را برای کشاندن مردم در
انتخابات داشت. در انتخابات پارلمانی به دلیل اینکه بحث نمایندگان قومی و اتنیکی
در پارلمان مطرح بود، دوباره انگیزههای قومی باعث شد تا مردم به طور جدی در
انتخابات سهیم شوند. انتخابات سال 1393، باری دیگر مسألهی نفوس و نقش اقوام را در
سیاست برجسته خواهد کرد و این امر یکی از دلایلی خواهد بود که مردم را پای صندوقهای
رأی خواهد کشانید».
سوال مهم این بود که آیا میزان مشارکت مردم در جامعهی هزاره به نفع خلیلی
و دانش خواهد بود یا به نفع محقق و عبدالله؟ نظری که از خلال بررسی شخصیت و
کارنامههای خلیلی و دانش فراهم شده بود، وزنهی مثبت مشارکت مردم به سود خلیلی و
دانش را ضعیف نشان میداد. گفته شد که «نقش منفی سیاستهای خلیلی در ضربهزدن
روحیهی مردم در انتخابات از عوامل عمدهای خواهد بود که مردم را یا از مشارکت در
انتخابات باز خواهد داشت و یا اکثریت آنان را به سوی محقق خواهد کشانید».
داکتر امین احمدی در یک تحلیل مستدل گفت: «دشوار است اگر بگوییم که جامعهی
هزاره در انتخابهای سیاسی خود بر مبنای عقلانیت سیاسی عمل کرده است. احزاب و
جریانات سیاسی، مخصوصاً رهبران سیاسی هزاره، منفعت سیاسی تعریفشدهای برای این
جامعه عرضه نکرده اند. در این جامعه منطق عقلانی با محاسبهی سود و زیان نبوده و
نشانههای اینکه در انتخابات سال 1393 این منطق عقلانی نقش برجستهای بازی کند، به
چشم نمیخورد».
جواد سلطانی با تأیید دیدگاههای داکتر امین احمدی گفت: «رأی به بشردوست در
انتخابات سال 1388 نشانهی خرد سیاسی نبود. این رأی به طور واضح نشان میداد که
جامعه هنوز هم در یک فرهنگ بسته زندگی دارد. این رأی سلبی بود نه ایجابی. مردم به
خاطر اینکه به خلیلی و محقق دهنکجی کنند، به بشردوست رأی دادند. این امر در تمام
هزارهجات، مخصوصاً در جاغوری و دایکندی به طور واضح نمایان شد. کسی به بشردوست
رأی مثبت نداد، بلکه به خلیلی و محقق رأی منفی داد.»
اسلم جوادی گفت: «در این انتخابات، تقریباً تمام چهرههای مطرح هزاره در
جناح کرزی ایستادند. این صف از خلیلی و محقق تا سیما سمر و صادق مدبر و نجفی و همهی
سیاستمداران هزاره را شامل میشد. بااینهم، مردم نه به وجههی سیاسی شان اعتنا
کردند، نه به پول و رشوتهای شان. کسی به این هم توجه نکرد که بشردوست هیچ امکان و
فرصتی برای پیروز شدن ندارد. رأی به بشردوست، رأی اعتراض بود. اعتراض به سیاستی که
به طور وارونه در جامعه عمل کرده بود و مردم را به سختی دچار سرخوردگی ساخته بود.» (ادامه دارد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر