جناب قانونپوه، سرور دانش،
شما در «اعلامیه»ی تان مینویسید: «عزیز رویش در سلسه
نوشتارش خواسته است توجیه کند که اخلاق و سیاست دو جزیره جدا از هم اند».
دقیقاً ندانستم که در چهل و یک شماره روایتی که داشته ام،
چه وقت و در کجا خواسته ام توجیه کنم که اخلاق و سیاست دو جزیرهی جدا از هم اند.
اصلاً بحث جدا یا یکجا بودن اخلاق و سیاست در کجا مطرح شده اند که جناب شما از آن
یاد میکنید؟ تنها در بند پنجم روایت یازدهم گفته بودم که «روایت من عملی غیراخلاقی
یا سوء استفاده از اعتماد هیچ کس یا جریانی نیست. اصولاً ما ادعای کار اخلاقی نداشته
ایم که حالا انگ غیراخلاقی بودن را بر آن بار کنیم. ما عمل سیاسی داشتیم و عمل سیاسی
حساب و کتاب معین خود را دارد. هدف ما از اشتراک و سهمگیری در انتخابات، رسیدن به
قدرت و مدیریت قدرت بود. دلیلی ندارد که حالا ادعا کنیم برای خدا و اجر آخرت برای اشرف
غنی کمپاین میکردیم یا برای دانش راه میرفتیم. تصمیم داشتیم در انتخابات برنده شویم
و مدیریت قدرت سیاسی را در دست گیریم. هم برای برندهشدن طرح و برنامه داشتیم و هم
برای مدیریت قدرت سیاسی. روایت میکنم تا منطق و دلیل همین انتخاب و عمل سیاسی روشن
شود».
در این سخن، توجیه جدا کردن اخلاق و سیاست به عنوان دو
جزیرهی جدا از هم نیست. برداشت شما از این سخن، به هیچ وجه با سواد و علمیت و
مقام استادی تان تناسب ندارد. حد اقل من انتظار نداشتم که شما چنین سطحی به یک سخن
نگاه کرده باشید که شأن و منزلت علمی و اکادمیک تان را مورد سوال قرار دهد. مگر
اینکه بیسوادی دیگر به نام شما سخن گفته باشد و انگ آن را به شما چسبانده باشد.
در هر صورت، شما در برخی از ذهنها، توقعی فراتر از اینگونه سخنگفتن خلق کرده
اید و انتظار میرود که این توقع را در زیر پای کرسی معاونت ریاست جمهوری خرد
نکنید.
جناب معاون رییس جمهور،
در ادامهی همین ادعایی که یاد کردم، شما قضاوت جالب دیگری
نیز دارید. میگویید: «گویی ایشان همواره نگران غیر اخلاقی بودن کارش بوده است».
سوال من این است که چه نگرانی؟ کدام کار غیر اخلاقی؟ اشرف
غنی به آدرس من آمد و از من خواست که با او در انتخابات همراهی کنم. من به آدرس
خلیلی رفتم و از او خواستم که در انتخابات ما را همراهی کند. شما به آدرس من آمدید
و از من خواستید که شما را در انتخابات همراهی کنم. بنابراین، من بر خلیلی صدا زدم
و اشرف غنی و شما بر من. حالا که من روایت میکنم، در برابر چه کسی و در چه امری
مرتکب کار غیر اخلاقی شده ام؟ من از خلیلی دعوت کردم. پاداش و مزد آن معاونت ریاست
جمهوری شما بود که کف دستش قرار گرفت. شما در ازای صدا زدن تان به من چه داده اید
که منتپذیر کار اخلاقی تان باشم و حالا «روایت یک انتخاب» را کار غیر اخلاقی
بدانم؟ شما از سیر تا پیاز قصه کنید و بگویید که کجای کار تان مرا ممنون ساخته است
که دهانم پرآب بماند و به خاطر آن «روایت یک انتخاب» را کار غیر اخلاقی بدانم؟ مگر
شما شخصاً مزد تان را از امام زمان درخواست کرده اید که حالا لالک پوستکرده جلوه
کنید و دامن تان از هر خواست و مدعایی پاک باشد؟ نکند که پست معاونت ریاست جمهوری
شما را بیش از اندازه متوقع ساخته است که حالا دیگران را همچنان بدهکار خود تلقی
میکنید؟
جناب قانونپوه،
شما در «اعلامیه»ی تان میگویید: «بگذریم از اینکه ارتباط
ناپذیری سیاست و اخلاق، چون و چراهای بسیار دارد. ولو این نظر را بپذیریم که سیاست
اخلاقی نداریم، باز هم دشوار خواهد بود که اخلاق سیاسی را منکر شویم. در اندیشه
کسانی که به جدایی اخلاق و سیاست معتقدند نیز، رد پای اخلاق سیاسی برجسته و قابل
دید است؛ نوع اخلاق خاصی که به درد سیاست ورزی می خورد. بنا براین ولو از منظر دوم
هم به قضیه نگاه کنیم، "سخن به گزاف" گفتن از زبان همکاران حی و حاضری
که تصور میشود مسؤولیت های مشترک باهم دارند، غیر اخلاقی ترین و شاید نا انسانی
ترین کار ممکن در حوزه سیاست ورزی باشد».
اینجا پای جناب قانونپوه دانش را به حوزهی معلمی اخلاق
نیز باز کرده اید. لذا خوب است در این وادی اندکی توقف کنید تا حساب اخلاق سیاسی
تان را روشن سازید. سوال من این است که آیا جناب شما و همکاران تان حاضرید به همان
معنا و برداشتی که از اخلاق سیاسی دارید، کردارهای خود تان را توجیه اخلاقی کنید؟
آیا اخلاق متاعی است که بر گردن یک گروه آویزان میشود یا گزارههای اخلاقی
مخاطبانی از جنس همه کس یا هیچ کس دارند؟
جناب معاون رییس جمهور،
شما میدانید که «روایت یک انتخاب» هنوز در آغاز راه است.
تاریخ روایتها از 24 عقرب فراتر نرفته است. ماه قوس و جدی و دلو و حوت و حمل همه
در راه اند. هنوز بخش تعارفات انتخابات تکمیل نشده است. میان من و اشرف غنی و شما
و خلیلی و «اتاق فکر» و همه کس در این دور و برها خربوزه و تربوز و نقل و نبات
تبادله میشود. هر سخن، چشم قربان و بله قربان دارد. تازه یکی دو اخم و تخم به
خاطر پول و هزینهی انتخابات به میان آمده است که چشمها چار چار میشوند. هنوز عینکها
با دستمالهای کاغذی پاک میشوند. هنوز دروازهها با دست راست باز میشوند و بر
پاشنهی راست میچرخند. هنوز خلیلی به تلفن من جواب میدهد و برای دیدار من وقت معین
میکند. هنوز نیمههای شب و اولهای صبح، لحظههای صحبت من و اشرف غنی است. هنوز
اتمر مرا صمیمانه استقبال میکند و هنوز جای من در نشستهای ستاد انتخاباتی در
نزدیکترین فاصله با اشرف غنی محفوظ است و سخن من، بخش مهمی از توجهات را به خود
جلب میکند. شما و همکاران تان بعد از این تاریخ است که یکی یکی میایستید تا
بگویید که اخلاق سیاسی یعنی چه. این است که میگویم شما باید اندکی درنگ کنید و در
جایی که ایستاده اید، متوقف بمانید و زیاد هم پا به پا نکنید. قصه خیلی بیشتر از
این بیخ دارد.
جناب استاد دانش،
شما حالا رفته اید به صدارت. کارهای اخلاقی و غیراخلاقی شما
بیشتر از من روی ترازو میایستد و بالا پایین میشود. لطفاً بگویید که کار اخلاقی
شما با دیگران چه بوده است. لطفاً بگویید که وقتی یکی از اعضای برجستهی حزب تان
در جلسهی ستاد کمپاین اشرف غنی به خاطر حضور و کار و نقش من اعتراض کرد و برای
اشرف غنی و همهی همراهانش از آدرس حزب وحدت خط و نشان خلق کرد، شما به این عضو
برجستهی حزب و کمپاین تان چه گفتید و حتا وقتی این سخن در جلسهی اتاق فکر مطرح
شد، شما چند کلمه، چگونه، با چه لحن، برای این فرد یادآوری کردید که یک درس اخلاقی،
آنهم از جنس اخلاق سیاسی، قلمداد شود؟
شما بهتر از من میدانید که کار اخلاقی و غیر اخلاقی، در
جریان انتخابات بود که چهره گشود. کار اخلاقی وقتی مطرح شد که در حضور شما فردی از
عضو حزب و کمپاین تان در برابر یک اصلاحیهی ساده از یک گزارش عام به من نهیب زد که
«کمپین است که تحمل میکنم اگر نه من هم میدانم چه بگویم!» و من گفتم: «آفرین.
آفرین که تحمل میکنی.» و شما در این وسط چه واکنش اخلاقی نشان دادید که اکنون
روایت این سخن، برای تان کار غیر اخلاقی جلوه کند؟
جناب معاون رییس جمهور،
کاش شما وارد این گود نمیشدید و بحث «روایت یک انتخاب» را
به این وادی کش نمیکردید. اخلاق سیاسی خوب است و شاید یکی از ارکان و یا نشانههای
آن همین باشد که کسی چیزی را از کسی پنهان نکند و کسی چیزی را به بهای عزت و خون و
رنج جمع غصب نکند. (ادامه دارد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر