برای اشرف غنی گفتم: به مخاطبانم به صراحت میگویم که حالا شما با یک امر
سیاسی طرف هستید که سرنوشت جامعه و میلیونها انسان را متأثر میسازد. اگر خوش و
راحت همه چیز را بپذیرید، معلوم است که با مسوولیتهای تان جدی برخورد نکرده اید.
بنابراین، من نه تنها برای شما حق میدهم، بلکه حتا پیشنهاد میکنم که تا میتوانید
شدت به خرج دهید و اگر دل تان خواست، سخنی تند بگویید و سیاستمداران را مجبور کنید
که برای تان پاسخ بگویند. در نتیجهی بیمبالاتی این افراد بوده است که به وضعیت
ناخوشایند کنونی گرفتار شده ایم.
در جانب شما هم قضیه به همینگونه حساس است و باید مراقب آن باشید. شما اگر
فحش و دشنام را که حالا در قالبهای مختلف بروز میکنند، تحمل نکنید یا این فحش و
دشنام را بدیهی و طبیعی ندانید فرق شما با هیچ یک از سیاستمداران دیگر نخواهد بود.
دیگران را مردم تعریف و تمجید میکنند، هیچ کسی حرف تند و شدیدی نمیگوید. همه نُقل
چوبی به دامن شان میاندازند. شما اینگونه نیستید و نباید اینگونه توقع داشته
باشید. فردا وقتی انتخابات بگذرد، از مجموع کسانی که برای گلآغا شیرزوی کمپاین میکنند
یا حرف میزنند، شاید دو نفر پیدا نشود که بگویند گلآغا شیرزوی رفیق من است. مثل
او هر کسی دیگر را به همین گونه قیاس کنید.
این است که میگویم شما کار دشواری را آغاز کرده اید و برای این کار دشوار
باید بهایی سنگین پرداخت کنید. مسألهی کوچیها چرا برای من به یک محک آزمون تبدیل
شده است؟ چرا برای من کوتاه آمدن در این زمینه مشکل است؟ میدانم که حالا به نقطهی
حساسی رسیده ایم. اما این را هم میدانم که در این ماجرا، برای مردم خود پیام
روشنی دارم. من به مردم میگویم که ما در تیم خود برای پایان دادنِ مُعضل کوچی راه
حل داریم. اگر ما راه حل خود را مطرح نکنیم، هیچ کس دیگری نیست که راه حل ارایه
کند.
عین وضعیت را شما دارید. شما برای کوچیها آخرین شانس هستید. بالاخره باید
کوچیگری در افغانستان خاتمه پیدا کند. حد اقل این شیوهی زیست کوچیگری که فعلاً
شاهدش هستیم، نمیتواند بیش از این دوام بیابد. این شیوه نه اقتصاد دارد، نه امنیت
دارد و نه مدنیت. هیچ چیز ندارد. حالا شما هستید که میگویید زیست بدیل یا مالداری
عصری ایجاد میکنید یا برای کوچیها اسکان میدهید. این را شما میگویید و شما میتوانید
در حکومت برای حل این معضل بودجهی کافی اختصاص دهید و هیچ کسی هم در کشور نیست که
با آن مخالفت کند. اما اگر از اینجا بگذریم و این جنگ و بحران دوام کند، تا چند
سال دیگر کوچیها بالاخره مجبور میشوند خسته و کوفته، یکی یکی بیایند در شهر
زندگی کنند صرفاً برای اینکه آرام بمانند. آن وقت هیچ کسی نیست که حتی یک افغانی برایشان
اختصاص دهد. چند سال بعد حکومت دیگری که روی کار بیاید، باور ندارم که برای اسکان
کوچی پول مصرف کند. این حکومت به سادگی میگوید که در مقایسه با اسکان کوچی، صد تا
مشکل دیگر دارد که باید به آن برسد.
در صحبتی که امروز با آقای رحیمی و سیما داشتیم، گفتند که دیشب شما پذیرفتن
لغو فرمان را یک انتحار خوانده اید. گفتم که این حرف شما را درک میکنم و قرار
نیست که برای انجام یک کار سیاسی و اجتماعی انتحار کنیم. اما این را هم گفتم که
انتحار را برای هیچ طرف آرزو نکنیم. من هم در مقایسه با شما، راه دشواری را در
درون جامعهی هزاره طی کرده ام. امروز آقای خلیلی متحد سیاسی شما و عضو تکت
انتخاباتی شما است؛ اما یک نفر نیست که از او انتقاد کند. چرا؟ چون گویا کسی از او
انتظار ندارد. به همین ترتیب، کسی از دانش نمیپرسد؛ چون گویا از او انتظاری ندارد
تا از او انتقاد یا سوالی کند. اما مرا فحش و دشنام میدهند. چرا؟ این فشار برای
من قابل درک است و من برای مخاطبان خود حق میدهم؛ چون تصور میکنم که در این
ماجرا از من انتظاری دارند و میخواهند که به این انتظار شان پاسخ دهم.
باور من این است که اگر بتوانیم به انتظار مردم پاسخ دهیم، اعتماد آنان جلب
میشود و فردا وقتی از طرحهای منشور حرف بزنیم، میفهمند که این طرحها کشک نیستند
و برای مردم بیهوده و الکی گفته نشده اند، بلکه با فکر و دقت مطرح شده اند تا از
این وضعیت و بنبستی که گرفتار شده ایم، نجات پیدا کنیم.
***
برای اشرف غنی گفتم: طرح ما برای حل معضل کوچیها در ظاهر آسان و سهل اند،
اما تطبیق کردن آن به جدیت نیاز دارد. اینکه رحیمی میگوید ادارهی مستقل یا
کمیسیونی را توظیف کنیم تا طرح را تطبیق و نهایی کند، بیانگر جدیت ما برای حل معضل
است و نشان میدهد که برای آن به مثابهی یک مسألهی کلان ملی اولویت قایلیم.
عجالتاً فرمانها را به خاطر جلوگیری از حساسیتهای آن به عنوان بخشی از
تاریخ گذشته کنار میگذاریم و به تعبیر رحیمی، روی خود را به سوی آینده میگیریم تا
راهی را برای مردم نشان دهیم که واقعاً احساس کنند به طرف صلح و امنیت میرویم. به
همین دلیل، چند نکته را باید به طور صریح بگوییم:
اول، قانون اساسی را تطبیق میکنیم و بر اساس قانون اساسی، اسکان کوچی و
فراهم کردن زمینهی زیست بهتر و مدنی برای کوچیها را یکی از اولویتهایی میدانیم
که به آن تعهد داریم.
دوم، این را هم بگوییم که تا برنامه به طور کامل تطبیق نشده است، کوچی به
هزارهجات نمیرود و ما خسارهی کوچی را پرداخت میکنیم و اجازه نمیدهیم که با
رفتن کوچی به هزارهجات خون انسانی به خاطر زمین یا چراگاه بر زمین بریزد.
سوم، باید تصریح کنیم که از بودجهای که برای حل معضل کوچی اختصاص میدهیم،
خسارهی مردم دایمیرداد و کجاو و خوات را که در این هشت سال متضرر شده اند، پرداخت
میکنیم تا مردم به زمین و خانههای خود برگردند و این نزاع خاتمه پیدا کند.
چهارم، باید استفاده از سلاح را در منازعهی کوچی با هزاره به طور قطع
ممنوع اعلام کنیم و هرگونه توسل به سلاح را بغاوت در برابر حکومت مشروع بدانیم.
اگر این کار انجام شود، هر دو طرف احساس آرامش میکنند: کوچیها میبینند
که دولت به وضعیت آنها واقعاً توجه دارد؛ چون میگویند که هر سال وقتی به هزارهجات
میرویم برای این است که حد اقل معیشت داشته باشیم، اما دولت برای اینکه از نزاع و
ریختن خون ما یا کسی دیگر جلوگیری کند، این خساره را از بودجهی عمومی ملت پرداخت
میکند تا دچار تنگدستی و افلاس نشویم.
در آن طرف، برای هزارهها کاری صورت میگیرد که تا کنون نه خلیلی انجام
داده و نه محقق. از این نزاع هشت سال میگذرد، اما تا حالا یکی نرفته تا بگوید
خانههای سوختهی دایمیرداد و کجاو و خوات را چگونه بازسازی میکند. ما از مقام
دولت، این خانهها را خانههای خود میدانیم و هر کسی که در آنجا متضرر شده، باید
احساس کند که دولت از او مانند فرزند این وطن نگهداری میکند و به مشکلات او میرسد.
گام مهم و اساسی دیگر ایجاد پیوند ملی میان هزاره و کوچی است. برای هزارهها
که در این هشت سال در دایمیرداد و کجاو جنگیده اند، قصه و حکایت این جنگ تا صد سال
دوام میکند. در پشت خاطرهی کوچی نیز که هر سال خون و جان میدهد، این احساس وجود
دارد. کوچی با خود میگوید که اگر از اینجا دست بکشد، از صد سال زندگی خود دست
کشیده است. به همین گونه هزارهها اگر پای پس کش کنند، باید رنج و ادبار تاریخی
خود را تکرار کنند. جنگ هزاره و پشتون جنگ این منبع برای تأمین معیشت نیز هست.
ما داریم برای همین معضل کلان راه حل
پیدا میکنیم. کمیسیونی که برای تطبیق این طرح ایجاد میشود، خوب است اسم افرادش
ذکر شود. رحیمی میگوید که مسوولیت این کمیسیون را من بگیرم. حرفی ندارم؛ اما میگویم
که دو یا سه نفر دیگر را هم بیاوریم و خوب است در منشور اسم شان را به طور رسمی
بنویسیم و اعلام کنیم که این افراد در رأس کمیسیون قرار دارند و مسوول اند که طرح
را تا آخر تطبیق کنند. ما حاضریم ریسک این کار را به گردن گیریم. حتا اگر ریسک
ناکامیاش باشد. با این کار این اعتماد را برای مردم خلق میکنیم که با افراد مشخص
طرف باشند و احساس کنند که فردا سرنوشت شان به افراد ناشناخته و غیرمسوول سپرده
نمیشود. این کمیسیون وظیفه داشته باشد تا تمام مسایل متنازع فیه از تطبیق اسناد و
ملکیتهای کوچی گرفته تا اسکان کوچی و تا رسیدگی به مشکلات مردم دهنشین و امثال
آن را مورد رسیدگی قرار دهد.
(ادامه دارد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر