رقابت و حساسیت روشنفکران و نخبگان دانشگاهی و سیاسی پشتون در برابر اشرف
غنی موضوع قسمتی دیگر از بررسی شخصیت و کارنامههای او بود. گفته شد «این ذهنیت که
گویا تمام پشتونها در حول یک هدف واحد بسیج شده اند یا بسیج میشوند، ما را دچار
اغفال میکند و تحلیلهای ما را به بیراهه میکشاند».
من از خاطرههای دیدار و آشنایی خود با برخی از نخبگان پشتون یاد کردم که
تقریباً هیچکدام آنان از اشرف غنی دل خوشی نداشتند. علی احمد جلالی را در سال
2012 در واشنگتن دیدم. هنوز بحث انتخابات بعدی در میان نبود، اما میدانستم که او
یکی از چهرههای مطرح پشتون برای انتخابات بعدی خواهد بود. او را در دفتر کارش در
دانشگاه ملی دفاعی امریکا ملاقات کردم و حدود یک ساعت صحبت کردیم. از تجربهی سال
2009 یاد کرد: «همه به توافق رسیده بودیم که مشترکاً و به طور تیمی کار کنیم، اما
اشرف رفت کابل و خود را کاندید کرد. او با این تکروی تیم را شکستاند و کار را
خراب کرد.»
جلالی از رابطه و همکاری من با اشرف غنی مطلع بود. در تحلیل خود از اشرف
غنی سخنان تلخ و گلایهآمیزی داشت که نشان میداد او را فردی مناسب برای محوریت یک
تیم سیاسی به منظور نجات کشور از بحران نمیداند. زلمی خلیلزاد، بدون اینکه تصریح
کند، تقریباً در هیچ از یک تحلیلهای خود اشرف غنی را دارای ویژگی قابل قبول برای
رهبری سیاسی نمیدانست. جالب این است که گاهی وقتی از برخی افراد مطرح در سیاست
افغانستان یاد میکرد، اسم جلالی و اتمر و احدی و کرزی بر زبانش میآمد، اما اشرف
غنی در میان آنها
جا نداشت.
زلمی خلیلزاد و جلالی، هر کدام دستههای مشخص خود را برای کمپاین و جلب
آرای مردم ایجاد کرده بودند. یکی از پشتونهای ننگرهار در واشنگتن که خود را حامی
خلیلزاد میدانست، گفت که از خلیلزاد در سمت مشرقی به عنوان «نادرخان افغانستان»
یاد میشود. شینواری، نمایندهی ارشد تشکیلات خلیلزاد، در جلسهی هیأت رهبری ستاد
انتخاباتی اشرف غنی که به تاریخ 13 عقرب 1392 در منزل وی برگزار شد، ادعا کرد که
«5 سال متواتر، بدون نام کاندیدا، فعالیت و روشنگری کرده ایم». او از شبکهای یاد
کرد که گویا «سراسر افغانستان را تحت پوشش خود دارد» و «تنها در کابل بیش از نیم
میلیون عضو ثبت شده» دارد. او از هزاران تن حامی خلیلزاد در میدان وردک و غزنی و
هرات و مزار و جلال آباد و ولایتهای دیگر نام برد که «همه گوش به فرمان خلیلزاد
اند و تنها از او دستور میگیرند».
جالبترین موضع خلیلزاد در برابر اشرف غنی را چهار پنج روز قبل از ثبت نام
انتخابات شاهد بودم. صبح زود بود که در تلویزیون «نگاه» موضع خلیلی و حزب وحدت نشر
شد که در آن گفته میشد این حزب از هیچ جناح انتخاباتی حمایت نمیکند و «هرگونه
موضعی را که اتخاذ کند با درنظرداشت مصالح و منافع علیای مردم خواهد بود.» این
موضع برای من نشان از یک چرخش جدی در موضعگیری سیاسی خلیلی بود. زنگ زدم. وقتی
گوشی را برداشت درخواست کرد که او را در منزلش ببینم، چون «حرفهای مهمی دارد».
حوالی ساعت 9 صبح به منزل خلیلی رسیدم. گفت: «این رفیقت، حتا پشتونهایش هم
از او حمایت نمیکنند. معلوم نیست که وضعش به کجا میرسد.» وقتی دلیل برداشتش را
پرسیدم، از آمدن خلیلزاد یاد کرد که شب گذشته به دیدارش آمده بود و میگفت که «هنوز
اشرف غنی انتخاب نهایی ما نیست». خلیلی از قول خلیلزاد گفت که «اشرف غنی در
امریکا محبوبیت ندارد، عصبی و تندخو است، کار سیاسی بلد نیست، در انتخابات گذشته
کمتر از چهار در صد رأی گرفت، کرزی در برابر او حساس است، و در میان جامعه نفوذ و
اعتبار ندارد» و این قبیل حرفها. خلیلی از قول جلالی هم شبیه این حرفها را یاد
کرد و برداشتش این بود که «هیچکدام اینها پشت اشرف غنی ایستاد نیستند». خلیلی
گفت: «من هم برای اینکه قبل از هرگونه تصمیمگیری رسمی فرصتی برای فکر کردن باشد،
امروز اعلامیه دادم و گفتم که هنوز موضع ما در حمایت از تیمهای انتخاباتی نهایی نشده
است.»
من برداشتها و تحلیلهایم از صفبندیهای انتخاباتی را شرح دادم و برای
خلیلی گفتم که «خلیلزاد به عنوان سفیر و نمایندهی اشرف غنی با تو و جنرال دوستم دیدار
کند و مأموریتش این است که حمایت و اعتماد شما را جلب کند». گفتم: «احتمالاً خلیلزاد
این نکتهها را به عنوان ملاحظات شخصی خود بیان میکند تا واقعبینی خود را در ذهن
شما مخدوش نکند، اما هیچکدام این حرفها به معنای موضع مخالف او در برابر اشرف
غنی نیست». برداشت من این بود که «حمایت خلیلزاد از اشرف غنی به دلیل این است که
خودش کاندید نمیشود و هیچ گزینهای هم بهتر از اشرف غنی ندارد». گفتم که برداشت
من این است که جلالی نیز در نهایت از اشرف غنی حمایت میکند و خودش کاندید نمیشود.
همان روز وقتی در دیدار من با اشرف غنی، مواضع و سخنان خلیلی و زلمی خلیلزاد
بررسی شد، اشرف غنی در یک جملهی کوتاه گفت: «خلیلزاد را از دوران کودکی و جوانی
میشناسم. همیشه زیگزاگ راه رفته و هیچ وقت راست راه نرفته است!» اعتماد خلیلی پس
از صحبت حضوری و مستقیم اشرف غنی با او اعاده شد و سه چهار روز بعد، با توافق
جنرال دوستم، تکت انتخاباتی تیم تداوم و تحول به طور رسمی ثبت گردید.
خلیلزاد، در طول دوران کمپاین حاضر نشد که حتا یک بار به طور رسمی در
حمایت از اشرف غنی سخن گوید. نقش هواداران و کمپاینکنندگان او نیز هیچگاهی در
تیم اشرف غنی برجسته نشد و کار خاصی انجام ندادند که اشرف غنی روی آنها حساب باز
کند.
اتمر یکی دیگر از چهرههای مطرح پشتونی در محوریت حزب حق و عدالت بود. برخی
از اعضای این حزب، روابط و نشستهایی با اشرف غنی داشتند و در همراهی با او بیتمایل
نبودند، اما اتمر از کسانی بود که تا روز ثبت نام، به طور علنی و رسمی از همراهی
با اشرف غنی ابا میورزید و عهد و پیمانهایی در اول با یونس قانونی و بعداً با
زلمی رسول داشت. بعدها معلوم شد که در روز ثبت نام نیز حضور او در کنار اشرف غنی
با تمهیدات و فشارهای سایر اعضای حزب حق و عدالت بوده است حالانکه خودش دلخامیها
و تردیدهای خود را همچنان حمل میکرد.
زمانی که جلسات ما در «اتاق فکر» برای بررسی وضعیت اشرف غنی در انتخابات
جریان داشت، هنوز جلالی با «جرگهی فکر و عمل»، و انوارالحق احدی با «حزب افغان
ملت» به تیم اشرف غنی نپیوسته بودند. احدی نیز از یکی از کسانی بود که موضع و فکرش
در «اتاق فکر» بررسی شد. او در لست نهایی یازدهنفرهی نامزدان انتخابات جا نگرفته
بود، اما در حمایت خود از اشرف غنی نیز تردید داشت. برای اعضای «اتاق فکر» نگرانیها
و تردیدهای نخبگان پشتون در برابر اشرف غنی قابل درک بود. تیوری «قدرت مطلقهی
پشتونی» یا «انحصار قدرت قومی به نفع پشتون» و امثال آن، شاید در تحلیل وضعیت
رقابت اتنیکی – قومی در سطح کلان ملی جا میگرفت،
اما رقابتهای فردی و قبیلوی در درون جامعهی پشتون را به درستی باز نمیکرد. این نکته
در «اتاق فکر» بحث تیوریکِ جامعهشناختی و شبکهبندی قدرت و سیاست در جامعهی
افغانی را دامن زد ولی پیشبینی شد که در نهایت امر، اکثریت نخبگان پشتونی در عقب
اشرف غنی خواهند ایستاد و در شناخت خود از موقف اشرف غنی به عنوان برجستهترین
رقیب انتخاباتی عبدالله تردید نخواهند کرد. (ادامه دارد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر