بحث رابطهی اشرف غنی با قشر سنتی جامعهی پشتون، نکتههای حساستری را به
همراه داشت. به همین دلیل، فرصت آن فراهم شد که جنبههای تیوریک مسأله از سوی اکثر
اعضای «اتاق فکر» مورد حلاجی قرار گیرد.
گفته شد که «اشرف غنی شاید بتواند با حساسیت درونقومی پشتون از طریق
ساختار قدرت و اهدای امتیازات بیشتر به درانیها مقابله کند؛ اما چالش قشر سنتی
مذهبی برای او به مراتب سنگینتر است». در این حوزه، بحث از استدلال منطقی بیرون
میشود و به حساسیتهای روانی جامعه و امتیازجویی اقشار سنتی کشانده میشود. «عامهی
مردم، به دلیل توجه نمیکنند. یک شایعهی ساده میتواند موج خطرناکی را به راه
اندازد که تا به آن رسیدگی شود، انتخابات میگذرد و رقیبان میدان را تصاحب میکنند».
***
گفته شد که اشرف غنی فاقد زبان مناسب برای توجیه اعتقادات و باورهای دینی
خود است. «زبانش فوقالعاده نامناسب و خام است. هر وقت از مسایل مذهبی یاد میکند،
نشان میدهد که یک نوع ناشیگری آشکار او را به لکنت میاندازد. آیات قرآن را
نادرست تلفظ میکند. اشارههای مذهبیاش غیر دقیق و بیمورد است. از عدالت و تقوا
و بیتالمال و امثال آن به گونهای حرف میزند که نشان میدهد درک درستی از آنها
در منظومهی ادبیات مذهبی و دینی ندارد. معلومات تاریخیاش نیز ناقص و پراکنده است
که به درد استدلال و قناعت مخاطب نمیخورد.»
گفته شد که هراس اشرف غنی از قشر سنتی مذهبی قابل درک است. «او تجربه و
سرگذشت شاهامانالله را به یاد دارد. از اینکه کاپی دوم شاهامانالله شود، میترسد.
لنگی و تسبیح برای او استفادهی ابزاری دارد. نشان قرآن را برای انتخابات خود
ناشیانه انتخاب کرده است. فکر میکند با این انتخاب، ذهنیت عامه را نسبت به خود
تلطیف میکند. همین استفادهی ابزاری از دین و باورها و ارزشهای دینی نشانهی
آشکار ضعف و انفعال او است.»
گفته شد که اشرف غنی از اینکه با تکفیر مواجه شود، میترسد. «او برای نجات
از همین هراس، برای ملاها و اقشار سنتی جامعه باجهای سنگینی خواهد پرداخت.» این
نظر در میان اعضای «اتاق فکر» مناقشهانگیز شد. عدهای باور داشتند که اشرف غنی به
عنوان یک سیاستمدار واقعبین به این رویکرد توسل جسته است و میتواند آن را به
خوبی مهار و مدیریت کند. گفته شد «این نشانهی ضعف نیست. نشانهی قوت است. او خوب
میداند که با حساسیتهای مذهبی جامعه به عنوان یک مدیر سیاسی چگونه برخورد کند.»
در این تحلیل، وجود «مشاوران زیرک و کاردان» در کنار اشرف غنی نیز مورد اشاره قرار
گرفت. «اینها از تاریخ افغانستان، حد اقل از چهل سال گذشته، درسهای خوبی آموخته
اند. اینها را نباید با شاهامانالله یکی گرفت».
اما نظر دیگری نیز وجود داشت که موضع انفعالی اشرف غنی را ناشی از استیصال
و درماندگی او قلمداد میکرد نه قدرت و توانمندی او. گفته شد که «پایگاه سیاسی
اشرف غنی جامعهی مدنی است نه اقشار سنتی. مردم از او توقع دارند که مدیریت نظام
سیاسی را با نورمها و اصول حکومتداری مدرن در پیش گیرد نه اینکه این سیاست را با
سنتهای کهنه مدیریت کند». گفته شد که اگر اشرف غنی از پایگاه اصلی خود بیرون شود،
بیچاره میشود. «این انفعال او را از موقف فعال بیرون میکند و به سراشیبی سقوط میکشاند.
ضرور نیست او ملا شود یا اکت و ادای ملایی کند. کافی است که نقش و اهمیت ملا و
اقشار سنتی را نادیده نگیرد و با آنها غیر منطقی و اهانتآمیز برخورد نکند.»
یکی از سوالات این بود که «آیا اشرف غنی با پوشیدن نقاب مذهبی میتواند
قناعت اقشار مذهبی جامعه را فراهم کند؟» این سوال، باور مذهبی اقشار سنتی را که
اکنون وارد حوزهی سیاست نیز هستند، به میان کشید: «اینها با مذهب سیاست میکنند.
مذهب پایگاه سیاسی آنان است. از مذهب سیاست خود را توجیه میکنند. بنابراین، آنها
با اشرف غنی جنگ مذهبی ندارند که از اکت و ادای مذهبی او قناعت مذهبی حاصل کنند.
آنها جنگ امتیاز و قدرت سیاسی دارند. اشرف غنی این امتیاز را از آنان میگیرد و
به همین دلیل است که هرگونه آرایش مذهبی اشرف غنی برای آنها نتیجهی مطلوب نخواهد
داشت».
گفته شد که در جامعهی پشتون گفتمان مذهبی به راه نیفتیده است. «گفتمان و
بحث مذهبی و تحلیل و نقد در رابطه با مذهب امری آشنا در این جامعه نیست. یا پذیرش
مطلق بوده یا ضدیت مطلق. اشرف غنی حالا نمیتواند از این منظر وارد شود و این بحث
را مدیریت کند.»
اشرف غنی میتواند حوزهی بحث و گفتمان در جامعهی پشتون را تغییر دهد. حق
یا ناحق بودن مذهب و باورهای مذهبی حرفی جداگانه است. در انتخابات بحث حق و باطل
مطرح نمیشود. انتخابات را باید با زبان سیاسی و مطالبات سیاسی مدیریت کرد. مردم
امنیت و معیشت میخواهند. «اشرف غنی اگر طرحها و پیامهای خود را به این نکته
متمرکز کند، بیشتر اقناع خلق میکند تا اینکه بیاید و تلاش کند خود را فرد مذهبی
یا سنتی جلوه دهد».
***
من خاطرههای خود از صحبت با اشرف غنی را یادآوری کردم و گفتم که وی خودش
نیز به این موارد وقوف دارد؛ اما گفتم که «مهم راه حل عملی برای اشرف غنی است که
بتواند رهنمای موضعگیری و رفتارش در جریان انتخابات باشد». گفتم که اشرف غنی در
صحبتهای خود طرحهایی برای مقابله با این معضلات ارایه میکند، اما برای اینکه
طرحهایش صبغهی عملی بگیرد، ذهن روشنی ندارد.
من نگرانیهای جدیتری داشتم. «اشرف غنی هنوز هم حال و هوای روشنفکری و
دغدغههای تیوریک دارد. هنوز مزهی قدرت و حکم و دستور روی زبانش ننشسته است. ما
باید در تمام زمینههایی که احساس میکنیم مسایل سطحی و کمعمق نیستند، فکر کنیم.
اشرف غنی را یک فرصت و امکان بدانیم که کار ما با او میتواند نتیجهی خوب دهد، همچنانکه
میتواند نتیجهی نامطلوب داشته باشد.»
برداشت من این بود که اشرف غنی، فضای سیاسی را به طرف بحث و نظر و مناقشههای
زیادی خواهد کشید. ما هم باید از این امر استقبال کنیم تا کمپاینهای انتخاباتی از
پولیمیکهای مبتذل بیرون شود. «اشرف غنی با توقع و انتظاری که از روشنفکران و
نخبگان فرهنگی و دانشگاهی هزاره دارد، ظرفیت سخنشنوی خود از این گروه را نیز بالا
برده است. ما باید با او سخن بگوییم و اگر وقت هم ندارد، او را ناگزیر کنیم که به
این مسایل وقت بگذارد و با آنها سطحی و ساده برخورد نکند.»
پیشنهاد شد که قبل از آغاز رسمی
کمپاینها، از اشرف غنی وقت گرفته شود تا در همهی این موارد با او صحبت شود. دانش
وظیفه گرفت وقتی را برای دیدار با اشرف غنی تنظیم کند تا نقطهنظرات و نگرانیهای ما
برای او گوشزد شوند و برای همهی آنها راهحل پیشنهاد شود: «هنوز هم وقت کافی
داریم. حالا اشرف غنی با شلوغی انتخابات مواجه نیست و هنوز برنامههای حکومتداری
خود را تدوین نکرده است. اگر این موارد به طور جمعبندیشده بیان شوند میتوانیم برای
همهی آنها پاسخهای مناسب جستجو کنیم». (ادامه دارد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر