تلفن و لحن اشرف غنی در شب بیست و ششم حوت برایم غافلگیرکننده بود. گفت: «قرار
ما نبود که منشور در فیسبوک نشر شود». گفتم: «منشور در فیسبوک نشر نشده، بلکه در
وبسایت دانش و تحول نشر شده است. این توافقی بود که با هم داشتیم، چون بعد از آنکه
اصلاحیهی نهایی تمام شد، دلیلی برای تأخیر نشر آن وجود نداشت». گفت: «من هنوز
ملاحظاتم را در مورد منشور نهایی نکرده ام. باید زود از انترنیت برداشته شود».
گفتم: «منشور از دید من نهایی شده است. من دیگر کاری به آن ندارم که نشر میکنید
یا نه. حالا هم میتوانید برای دانش و مسوولان سایت تحول بگویید که بردارند». اشرف
غنی تلفن را قطع کرد.
لحظهای بعدتر دانش زنگ زد و با نگرانی گفت که داکتر برای او زنگ زده، قهر
بود و خواست که منشور از انترنیت برداشته شود. گفتم: «منشور از دید من کارش تمام
شده است. از تاریخ شانزدهم حوت تا حالا در وبسایت بوده، من در مورد آن مصاحبه کرده
و به طور رسمی متن آن را در اختیار همه قرار داده ام. دلیلی ندارد که اشرف غنی
ملاحظهای را حالا مطرح کند». دانش گفت که او منشور را از وبسایت خود برداشته است.
من با ناراحتی گفتم: «تو معاون رییس جمهور هستی. اشرف غنی حق ندارد برای تو دستور
دهد که منشور را که سند حکومتداری آینده است از وبسایت برداری. حالا میگویم که
اگر بعد از اصلاحیهی نهایی، یک کلمه هم از منشور کم و زیاد شود، از دید من اعتبار
ندارد».
صحبت من با دانش هم با تلخی و تلخکامی پایان یافت. همان وقت شب با برخی از
دوستانم تماس گرفتم و از تغییراتی که پیش آمده بود، پرسیدم. ظاهراً هیچ کسی نمیدانست
که چرا اشرف غنی به یکبارگی به چنین ذهنیتی افتاده است.
یکی دو بار در روزهای اخیر از زبان اتمر شنیده بودم که میگفت: داکتر در
مورد طرح کوچیها ملاحظاتی دارد که نهایی نشده است. هر وقت این ملاحظات نهایی شد،
به نشر آن اقدام میشود. هر چه میگفتم که این ملاحظات چیست، توضیح خاصی نمیداد.
گاهی هم به عبدال محمدی اشاره میکرد تا از او هم برای «ملاحظات داکتر» تأیید
بگیرد. عبدال محمدی هم میگفت: «داکتر ملاحظه دارد». حالا به ذهنم میرسید که باید
اتمر یا کسانی دیگر از اطرافیان اشرف غنی ذهنیت او را در مورد منشور تغییر داده
باشند. باری دیگر احساس میکردم که به سوی یک شکست سخت پیش میروم. موضع دانش و
اینکه با یک دستور اشرف غنی منشور را از وبسایت خود برداشته بود، بیش از همه روانم
را آزار میداد. نیش تلخ یک حقارت سنگین را تجربه میکردم.
تصمیم گرفتم آخرین وسیلهی خود را آزمایش کنم: نامهای بنویسم برای اشرف
غنی و در آن برای او تذکر دهم که در چاپ منشور تعلل نکند. همچنان با ذکی و همایون
خیری تماس بگیرم و از آنها بخواهم که در این قضیه از من جانبداری کنند.
نامه برای اشرف غنی را آماده کردم و همان وقت شب از طریق آدرس ایمیل مخصوصش
فرستادم:
***
در نامه با عرض سلام و ادب،
نوشتم:
«صحبتهای
تلفونی امشب شما در مورد منشور تحول و تداوم برای من جالب و غیرقابل درک است. برای
اولین بار روز شنبه از زبان آقای اتمر شنیدم که میگفت طرح کوچیها و برخی مواردی دیگر
هنوز مورد توافق نهایی نیست و امروز نیز وقتی انجنیر عباس نویان درخواست نمود که منشور
برای چاپ آماده شود، تکرار کرد که منشور هنوز نهایی نشده و در مورد آن نکتهها و نظریاتی
وجود دارد که باید اصلاح شوند. من هم در روز شنبه و هم امروز برای آقای اتمر یادآور
شدم که منشور روز جمعهی گذشته، به طور کامل بازبینی شد و تمام اصلاحیههای جناب داکتر
در آن اعمال گردید و من به اجازهی ایشان آن را برای آقای دانش دادم تا در وبسایت خود
بگذارد. ایشان گفتند که موضوع را در صحبت امشب خود با شما مطرح میکنند تا نظر نهایی
شما معلوم شود. آقای محمدی چند روز قبل از دیدار روز جمعهی ما و شما، پیشنهادات خود
را برای شما سپرده و یک نسخهی آن را برای من هم داده بود و من یقین داشتم که شما آن
نظریات را نیز در نظر گرفته و در اصلاحیههای خود گنجانیده اید.
به همین دلیل، وقتی روز جمعه مورخ 16 حوت 1373 از
ساعت 7 الی 11 قبل از ظهر با هم نشستیم، تمام اصلاحاتی را که شما لازم میدانستید،
صفحه به صفحه مرور نموده و یک به یک در منشور اعمال کردیم. در ختم این کار شما گفتید
که اکنون این قسمت متن در اختیار گروپ سیتینا قرار داده شود تا دیزاین و برای چاپ آماده
شود و نیز گفتید که هر یک یا دو بخش آن به تدریج در وب گذاشته شود.
به استناد
همین سخن شما، من همان روز منشور را در اختیار آقای دانش گذاشتم که در وبسایت خود بگذارد
و یک نسخهی آن را نیز در اختیار گروه وبسایت تحول قرار دادم که به تدریج در وبسایت
نشر کنند.
در این نسخه،
هیچ مطلبی باقی نمانده بود که از لحاظ محتوایی و یا فرم کلمات و تعبیرات از چشمدید
شما عبور نکرده باشد. من هم با همین اعتماد و با توجه به درخواستهای شدیدی که از جانب
دوستان برای دریافت منشور وجود داشت، در تحویل دادن آن به استاد دانش و سایر دوستانی
که علاقمند آن بودند، درنگ و تعللی نکردم. این در حالی است که تا آن زمان، برای هیچ
کسی نسخهی سافت منشور را نداده بودم.
اکنون نمیدانم
که چه چیزی از لحاظ محتوایی در این منشور باقی مانده است که نیاز به تجدید نظر جدی
داشته باشد. بخشهای باقیمانده که در قسمت پایانی بخش اولویتهای خاص میآیند، از
قبیل اعتیاد و صحت و بیجاشدگان داخلی، میتوانند به عنوان اضافات قبل از چاپ علاوه
شوند و نبودن آنها در این مقدار منشور که از طریق وبسایت نشر میشود، کمبود خاصی را
گوشزد نمیکند.
به نظر من،
دلیلی ندارد که در زمینهی نشر منشور به صورت انترنیتی، آنهم با صورت پیدیایف نگرانی
داشته باشیم. هرگونه تعدیل و اصلاحات نهایی را که لازم باشد، میتوان در متن چاپی که
صورت نهایی منشور است، اعمال کرد. به همین دلیل، نیازی به برداشتن منشور از وبسایت
استاد دانش نیز وجود ندارد. فکر میکنم بهتر این است که برای تکمیل و آماده ساختن منشور
برای چاپ کار شود تا قبل از اینکه وقت از دست برود، صورت مکتوب و چاپی آن نیز در اختیار
مردم قرار گیرد».
***
نامه را
به آدرس ایمیل اشرف غنی فرستادم و چشمم را به روزنهای دیگر دوختم که توقع داشتم
نوری از آن حاصل شود: تماس با ذکی و همایون خیری.
(ادامه دارد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر