(برگرفته از شماره بیست و دوم هفته نامه «قدرت»)
در انتخاب این عنوان برای نوشتهای که پیش رو دارم دچار تردید بودم. اما وقتی نوشته به پایان رسید با خود فکر کردم که چه عنوانی میتوانم به جای آن پیشنهاد کنم که هم دلهرههایم را انعکاس دهد و هم تصویر واقعی وضعیتی را که در ظل رهبری آقای کرزی رو به رو هستیم، برملا سازد. هنوز هم ادعا نمیکنم که این عنوان، مناسبترین عنوان برای این نوشته است، اما شاید بتواند تا حدودی از جدال ذهنی من برای درک و مطالعهی بهتر آقای کرزی پرده بردارد.
***
طی یک هفتهی اخیر، آقای کرزی در مقام ریاست جمهوری افغانستان، مرتکب چند موضعگیری شده که به نظر میرسد اعتبار و حیثیت او در این مقام را بیشتر از پیش لطمه زده است. او از سوی روزنامهی نیویورک تایمز متهم شد که در حضور او، در هواپیمایی که از ایران برگشت میکرد، عمر داودزی، رییس دفترش، بکس مملو از پول نقد را از سفیر ایران تحویل گرفت. این گزارش آنچنان در عرف دیپلوماتیک تکاندهنده بود که سفارت ایران در کابل بدون معطلی به تکذیب آن پرداخت و آن را شایعهای در پی تخریب روابط دو کشور ایران و افغانستان قلمداد کرد. ایران میدانست که افشای این عمل هم برای دولت کرزی و هم برای ایران شرمساری بزرگی است. اما آقای کرزی، در میان بهت و حیرت همگانی، در کنفرانس مشترک خبری خود با امام علی رحمانوف، رییس جمهوری تاجکستان، به صراحت اعلام کرد که این پول به اجازهی او گرفته شده و نه تنها یک بار که هر سال، یک بار و دو بار ایران از اینگونه پول نقد که در حدود پنجصد هزار و شش صد هزار یورو میشود به ریاست جمهوری افغانستان میدهد. سیامک هروی، معاون سخنگوی آقای کرزی در پاسخ بی بی سی گفت که رییس جمهور چون مدرکی دیگر برای مصارف ارگ ندارد از این پول برای مصارف قصر ریاست جمهوری استفاده میکند.شاید گفته شود که آقای کرزی در برابر افشاگری نیویورک تایمز بیچاره شده و چون امکانی برای تکذیب آن نداشته، به این وسیله از رییس دفترش حمایت کرده است. اما آقای کرزی پیش از این، دهها اتهام دیگر از همین جنس را با شدت و صراحت تکذیب کرده و از پذیرفتن آنها حاشا رفته است: اتهام دست داشتن برادرش احمد ولی کرزی در قاچاق مواد مخدر و یا غصب زمینهای قندهار و یا سوء استفاده از امکانات دولتی برای منافع اقتصادی و یا گماشتن اعضای خانوادهاش به شاهرگهای اقتصاد و سیاست و ارتباطات کشور هیچگاهی از سوی آقای کرزی پذیرفته نشده است؛ اتهام فساد اداری در داخل ارگ ریاست جمهوری و اینکه سازمان سیا بیش از نیم کارمندان ارگ ریاست جمهوری را پول میدهد و از آنها به عنوان خبرچین استفاده میکند، با تکذیب خشماگین آقای کرزی مواجه شده است؛ اتهام تقلب گسترده در انتخابات ریاست جمهوری نه تنها از سوی آقای کرزی پذیرفته نشد بلکه آن را انتقامی از موضع استقلالطلبی و وطندوستی خود عنوان کرد... آقای کرزی این بار هم میتوانست به سادگی انکار کند و بگوید که این یک توطیه است از جنس سایر توطیههایی که بر علیه او صورت میگیرد. اما حالا که وی آن را پذیرفته است، در قدم اول، جمهوری اسلامی ایران را تحت فشار گذاشته است تا اعلامیهی تکذیبیهی خود به عنوان یک کشور اسلامی را که دروغگویی در کتیبهی مذهبیاش مستلزم لعنت خدا و رسول است، پس بگیرد و اعتراف کند که برای آقای کرزی پول نقد داده ولی به دروغ آن را تکذیب کرده است. در قدم دوم، خودش باید بگوید که در مقام رییس جمهوری کشور که تمام بودجه و امکانات اقتصادی کشور از زیر دست او به رأی پارلمان میرود و همهساله بدون هیچگونه مخالفت، میلیونها دالر به طور رسمی و مشروع برای مصارف ریاست جمهوری و ارگ میگیرد، چرا باید اینقدر کوچک و بیمناعت شود که از کشورهای دیگر پول نقد بگیرد و بعد هم بگوید که از اینگونه پولها نه یک بار که چندین بار، و نه از یک کشور که از چندین کشور دریافت میکند.
خوب است بر نیت پنهان آقای کرزی در مصرف این پولها هیچ شکی روا نداریم و نگوییم که او از این پول برای تطمیع طالبان و یا اعضای پارلمان کار میگیرد و یا بر ذخیرهی خانوادگی خود و برادرانش برای تأمین روز مبادا میافزاید و یا کسانی دیگر را برای صدها کار نامشروع و غیرقانونی دیگر در داخل و بیرون ارگ تمویل میکند. اما آیا کسی که میتواند میلیونها دالر به طور رسمی و بلامانع از بودجهی کشورش بگیرد و مصرف کند، چه ضرورت دارد که دستش را همچون یک انسان مفلس نزد همسایهها دراز کند و از آنها بخواهد که برای او پول بدهند وگرنه بیچاره و دربدر میشود؟ این رسوایی را وزارت مالیهی افغانستان که مسئول تنظیم بودجه است چگونه پاسخ میگوید که به مصارف و هزینههای بلندترین و حساسترین مقام سیاسی کشورش توجه نمیکند و برای آن بودجهی لازم در نظر نمیگیرد؟ ... این رسوایی را پارلمان چگونه توجیه میکند که در موقع تصویب بودجه رییس جمهوری را آنچنان با فشار و محدودیت مواجه میسازد که ناچار شود برای مصارف عادی ارگش دست گدایی به کشورهای بیرون دراز کند؟ ... این رسوایی را برادران ثروتمند آقای کرزی چگونه پاسخ دهند که میلیونها دالر پول بادآورده را ذخیره کرده اند اما برادر شان در ارگ ریاست جمهوری مجبور میشود حیثیت ریاست جمهوری خود و آبرو و عزت کشورش را در کف دست یک سائل به بیگانگان دراز کند و از آنها پول گدایی کند؟
***
پیامبر اسلام در رابطه با «سوالکردن» دو نکتهی ظریف را بیان کرده است: یکی، از مسلمانان خواسته است که به هیچ صورت دست به گدایی دراز نکنند و از کسی چیزی طلب نکنند و در عوض بروند و کار کنند و با عرق جبین خود معیشت خود را تأمین کنند. دیگری، توصیهی اکید کرده است که هرگاه کسی دست «سوال» به سوی شما دراز کرد، او را ناامید نسازید و در جواب «سوال»ش از دادن چیزی که برای تان مقدور است دریغ نکنید. مفسران مسلمان در توجیه اخلاقی این سخن پیامبر گفته اند که سوال کردن کرامت یک انسان به عنوان بنده و خلیفهی خدا را از میان میبرد و نباید برای زندهماندن و زندگی کردن از کرامت خود خرج کنید، بلکه خوب است خود تان کار کنید و راه معیشت پیدا کنید. اما وقتی کسی دست به «سوال» دراز میکند در واقع تمام کرامت خود را نزد شما دراز کرده است و منصفانه نیست که شما این دست را دوباره نومید برگردانید. حالا، آقای کرزی، با گدایی کردن همیشگی خود به کدام یک از این سخنان پیامبر اسلام توجه داشته است؟***
آقای کرزی زمانی که میخواست از عمرداودزی، به خاطر گرفتن پول نقد از ایران، دفاع کند، گفت که این سزای «وطندوستی» است که داودزی شاهد میشود. او کسی است که با کمپنیهای امنیتی خصوصی به شدت مخالفت کرده و پروژهی انحلال و قطع فعالیتهای آنان را پیش برده است. او در سخنی دیگر تأکید کرد که از چهار سال پیش با این کمپنیها مخالف بوده و چهار ماه پیش برای خارجیها فرصت داده بود که کار خود را جمع کنند و حالا که کسی توجه نکرده با دستور و حکم خود به انحلال این کمپنیها اقدام کرده است.این تصمیم آقای کرزی نیز حیرت و بهت همگانی را برانگیخته است. سوال بر نقش کمپنیهای امنیتی نیست که تا کنون مثبت و یا منفی بوده است، سوال بر تصمیمی است که آقای کرزی میگیرد و آن را در زمینهی کلان سیاستگذاریها و روابط بینالمللی خود توجیه میکند. اولین واکنش نهادهای کمککنندهی بینالمللی، به شمول تیمهای بازسازی ولایتی، در برابر این تصمیم آقای کرزی توقیف تمام پروژههای بازسازی و انکشافی آنان در افغانستان است. این نهادها بر هیچ نهادی در افغانستان برای تأمین امنیت خود اعتماد نمیتوانند. پولیس افغانستان میتواند دامی باشد که آنها را به کام مرگ محتوم میکشاند. حالا تصمیم آقای کرزی چگونه عملی میشود و حکمهای قاطع و انعطافناپذیر او چگونه به منصهی اجرا میآیند و پیامدهای آن برای اوضاع عمومی کشور چه خواهد بود، یک جانب سکه را تشکیل میدهد؛ جانب دیگر سکه، کشاندن این جنگ به میدانی است که رسواییهای مالی ارگ ریاست جمهوری نیز در آن انداخته شده است. آقای کرزی افشاگری اخیر نیویورک تایمز را هم به این تصمیم نسبت میدهد که گویا اگر او به انحلال کمپنیهای امنیتی خصوصی پافشاری نمیکرد با این انتقامجویی مواجه نمیشد و پولگرفتنش از ایران برای مصارف ارگ ریاست جمهوری با تأیید نیویورک تایمز و دیگر مقامات امریکایی و غربی مواجه میشد.
با جنگ جدید آقای کرزی در برابر کمپنیهای امنیتی خصوصی، بازی سیاسی در افغانستان ابعاد جدیتری به خود گرفته است. این بازی، امنیت و ثبات افغانستان را که هنوز هم در گرو حمایت نیروهای بینالمللی است، به شدت زیر سوال میبرد. اگر آقای کرزی بر پولیس و یا اردوی ملی افغانستان تکیه دارد، این همان پولیس و اردویی است که از غذا تا لباس و از معاش تا اسکان، و از گلوله تا واسطهی نقلیهی آن را «خارجیها» تأمین میکنند. آقای کرزی از کجا اطمینان یافته است که با دست رد زدن به خواستهها و نگرانیهای شدید غربیها میتواند روی این پولیس و اردو تکیه کند؟ استقلالطلبی آقای کرزی و وطندوستی آقای داودزی به یک نسبت قابل قبول و تشویقکننده است، اما سیاستمداران زرنگ، استقلالطلبی خود را در دنیای تعارفات دیپلوماتیک به گونهای مطرح میکنند که دیگران وادار نشوند به جای احترام به استقلال و خودارادیت آنان، مقام بردگی و بندگی شان را گوشزد کنند. این تجربهها از وزیراکبرخان تا امانالله خان، و از داودخان تا ملاعمر عبرتهای زیادی داشته است که آقای کرزی نباید از آنها غافل باشد. اتفاقاً خود آقای کرزی نیز در این تجربه رنجهای به مراتب سنگینتری را شاهد بوده است که میتواند برای او عبرتانگیز و آموزنده باشند.
***
در هنگامهی این رسوایی و افتضاح اول، سخن حیرتانگیز دیگری نیز بر زبان آقای کرزی رفته است که اعتبار و حیثیت او در مقام حافظ قانون اساسی کشور را زیر سوال میبرد. وی با ابراز نگرانی از نتایج انتخابات پارلمانی، از کمیسیون مستقل انتخابات خواست که برای رعایت مصالح وحدت ملی، برای مناطقی که نمایندگان واقعی شان از مجرای قانونی وارد پارلمان نشده اند، راههای دیگری در نظر گیرد. وی مشخصاً از ولایت غزنی یاد کرد که در آن از جمع یازده نمایندهی انتخابی، هیچ یک از نمایندگان پشتون نتوانسته اند به پارلمان راه پیدا کنند. آقای کرزی برای کمیسیون نگفته است که منظور او از «راههای دیگر» چه بوده است. آیا کمیسیون نمایندگان منتخب هزاره را از لست حذف کند و به جای آنها نمایندگان پشتون را نصب کند؟... آیا در کنار این نمایندگان، تعدادی از نمایندگان پشتون را خارج از نصاب پارلمان برای رعایت مصالح وحدت ملی به پارلمان بفرستد؟... آیا انتخابات را در این ولایت از نو برگزار کند تا این بار نمایندگان پشتون بتوانند داخل پارلمان شوند؟آقای کرزی میتوانست با نحوهی برخورد نسبتاً شفاف و مسئولانهی کمیسیون انتخابات، آبروی رفتهی حکومتش به خاطر انتخابات ریاست جمهوری را اندکی جبران کند و بگوید که از آن انتخابات درس گرفته و در این انتخابات با گماشتن افرادی مسئول و مصمم، از تکرار آن رسوایی جلوگیری کرده و اعتماد مردم نسبت به پروسهی انتخابات را تأمین نموده است. اما آقای کرزی، گویا از درک این پیروزیاش نیز عاجز بوده و در اوج افتخاری که میتوانست برای جهان از روند رو به رشد اصلاحات در کشورش حرف بزند، یک بار لگدی دیگر به تابوت اعتبار و حیثیت حکومتداریاش وارد کرده و آن در سراشیبی هولناک قرار داده است.
کمیسیون انتخابات در برابر این درخواست غیرقانونی و غیرمسئولانهی آقای کرزی همان حرفی را زد که قرار نبود بر زبان بیاید. آقای فضلاحمد معنوی در مقام رییس کمیسیون مستقل انتخابات و آقای احمد ضیا رفعت در مقام سخنگوی کمیسیون رسیدگی به شکایات انتخاباتی، این درخواست آقای کرزی را خلاف قانون تلقی کرده و از پذیرفتن آن امتناع ورزیده اند. این دو مقام با تأکید بر مسئولیتهای قانونی خود، در واقع عدم پابندی رییس جمهور کشور به قانون را به رخ او کشیده و به گونهی صریح گفته اند که هر فردی در هر مقامی خود حافظ شخصیت و اعتبار خود است و اگر کسی با شخصیت و اعتبار خود بیمبالاتی کند، از کسانی دیگر توقع نداشته باشد که شخصیت و اعتبار او را حفاظت کنند.
معلوم نیست که آقای کرزی در برابر این رسوایی خودخواسته و خودساختهی دیگر چه کاری انجام خواهد داد؟ ... آیا او اقدام کمیسیون مستقل انتخابات را نیز بخشی از توطیهی بینالمللی برای انتقام از استقلالطلبی و وطندوستی خود تلقی میکند؟ ... آیا او امر به بطلان کار کمیسیون مستقل انتخابات صادر میکند و با اینگونه کودتا، عملاً افغانستان را به دوران امارت اسلامی طالبان و جمهوری خودکامهی داودخان و سلطنت مطلقهی ظاهرخان و امیرعبدالرحمن خان برگشت میدهد؟ ... و یا، برعکس، دوباره در برابر رسانهها ظاهر میشود و از تمام این حرفها و مواضعی که در حالت غیرعادی اتخاذ کرده است، معذرتخواهی میکند؟ ...
***
در بحبوحهی این رسواییهای بزرگ، نهاد معتبر «شفافیت بینالملل» گام دیگری برداشت و در یک اعلامیهی رسمی، مدال عروج به مقام سومین کشور فاسد دنیا را به سینهی آقای کرزی و حکومت او نصب کرد. البته افغانستان، با وجود آنکه از رقبای توانمندی چون رواندا و اریتریه و عراق و یمن و مکزیک جلو زده است، دو رقیب سرسخت دیگر را در برابر خود دارد: سومالی و برمه. اما اینکه در ظرف یک سال، توانسته است از مقام ششم به مقام سوم برسد، افتخاری بیمانند است و آقای کرزی در احراز این رسوایی نیز باید کنفرانس دیگری را ترتیب دهد. ناگفته پیداست که این گزارش، هنوز رکورد رسوایی پول نقد ایرانی و زیرپاکردن قانون اساسی توسط رییس جمهوری را با خود ندارد، وگرنه شاید از آن دو رقیب نیز جلو میزد. در کنار این حرفها، گزارش نهاد بینالمللی «دیدبان اصالت» را نیز به یاد داشته باشیم که فساد مالی افغانستان در سال 2009 را دو برابر سال 2006 اعلام کرده و کنگرهی ایالات متحدهی امریکا کمکهای پیشنهادی خود برای افغانستان را در حالت تعلیق درآورده است.***
در اینکه نهادها و شخصیتهای زیادی در افغانستان با فساد اداری و مالی مبارزهای جدی دارند، تردیدی نیست، اما وقتی این مبارزهی جدی با رهبریتی مواجه میشود که خود از سر تا پا غرق فساد است، چگونه میتواند به پیروزی خود امیدوار باشد؟... اینکه ادعا شود آقای کرزی از فساد گسترده در نظام و ساختار تحت رهبریاش خبر ندارد، پذیرفتنی نیست. او همه چیز را میداند و از همه چیز باخبر است. اما با این وجود، چرا چنین بیمبالات و غیرمسئول عمل میکند؟ ... این سوالی است که به عنوان رازی دیگر در سیاستهای جاری افغانستان باید مورد کاوش قرار گیرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر