یکی از دلایل عمدۀ تأخیر در اعلام کابینه، چانهزدن بر سر نامزدوزیر پست
وزارت داخله بود. اسمهای افرادی همچون بریالی و معنوی، سروری و امرالله صالح به تناوب
ردوبدل میشدند. گویا رییسجمهور با تمام این چهره ها مخالف بود؛ اما در ختم روز،
اسم نورالحق علومی بیرون آمد که مایۀ تعجب همگان شد. این زمزمه نیز بر زبانها جاری
شد که گویا در تصفیۀ تاجیکها از ارگانهای امنیتی تبانی سنجیدهشدهای وجود داشته
است. این تبانی را به کودتای سفید نیز تشبیه میکنند.
واقعیت این است که ترکیب قومی کابینه، به هیچ صورت با شعارهای انتخاباتی
اشرفغنی و داکتر عبدالله سازگار نیست. از یک لیست ۲۵ نفره، تنها نیمی از افراد،
آنهم در حساسترین پستهای حکومت به پشتونها اختصاص یافته و بقیه رفتهاند به پستهای
تشریفاتی، یا جاهایی که باید خیلی زود با ضربۀ پارلمان یا فشار کارها و توقعات تخصصی
دور انداخته شوند. از اقوام بزرگی چون بلوچ، پشهای، نورستانی، قزلباش و ایماق اصلاً
خبری نیست. هندوها که اصلاً به حساب نرفتهاند.
وقتی محمد محقق از پست وزارت معارف دست برداشت، میگفتند داکتر عبدالله
او را قناعت داده است که پست مذکور در کمپاین انتخابات نذر قدوم سیاف شده بود. حالا
این پست رفته است به فردی از نزدیکان عطامحمد نور تا به گونهای در شمار یک پست کلیدی
برای تاجیکها حساب شود. پس اسم سیاف بهانهای بوده است برای پسزدن دست محقق و تلطیف
خشم تاجیکها.
***
آیا تأخیر در اعلام کابینه و خستهساختن شهروندان واقعاً برای آن بوده است
که کسی نپرسد تصمیم نهایی چگونه و در کجا گرفته میشود؟ مثلاً وقتی عباس بصیر، برای
یک وزارت سکتوری و تخصصی چون فواید عامه معرفی میشود، معلوم است که مضحکترین کلاه
بر سر حامیان پشتصحنة او گذاشته شده است. فرقی نمیکند که خود آنها تفسیر اینگونه
از وضعیت دارند یا نه. حالا عباس بصیر در اولین پیچ پارلمان احتمالاً خواهد پرید، اما
جای خالی او سوال نمایندگی سیاسی از هزاره را جدیتر میسازد. گفته میشود که محمد
محقق، دو نامزدوزیر دیگر را با زور رأی خود قبولانده است. با این هم گنجانیدن اسم در
فهرست روی میز اشرفغنی با عبوردادن آن از کارتهای مخفی پارلمان الزاماً یکی نیست.
اگر پارلمان به این نامزدان نیز رأی بدهد، برنا کریمی شاید به دلیل توانایی مدیریتی
خود، نامتناسببودن تخصص تحصیلی و حوزة کاریاش در پست وزارت مخابرات را بپوشاند، اما
آیا واقعاً نامزدوزیر وزارت تجارت از چنین توانی برخوردار است؟
این سوالها در نهایت، تنها به آدرس «دربانهای قومی» ارجاع نمیشوند.
اشرفغنی و عبدالله باید برای پاسخهای جدیتر آماده شوند. گویا اشرفغنی برای معاونش
تصریح کرده است که لقمۀ دهانش را به اندازۀ رأیی که آوردهاند، بردارند. اگر این حرف
از جنس شایعههایی فحوایی نباشد، باید حالا خود اشرفغنی پاسخ دهد که آیا حرفش به نحوی
رویکرد او با هزارهها را نیز نشان میدهد؟
***
اشرفغنی و عبدالله یکی از دهها زمامداریاند که به ارگ و قصر مرمرین رفتهاند.
حداقل در همین سیزده سال اخیر، قبل از آنها حامد کرزی مالک بلامنازع این قصرها بود.
عمر حکومت اشرفغنی و عبدالله نیز کمتر از سه سال دیگر باقی است. سه سال بعد، در هنگامههای
بعد از انتخابات پارلمانی و برگزاری لویهجرگه و تعدیل قانون اساسی، وقتی بحث آمادهگیری
برای انتخابات بعدی شروع شود، باید عمر واقعی این حکومت خاتمهیافته حساب شود. مهم
نیست که اشرفغنی باز هم برای دورهای دیگر رییسجمهور میشود یا نه، این هم مهم نیست
که همتیمیهای کنونیاش را باز هم سنجاق روی تازار خود نگه میدارد یا نه؛ مهم این
است که نسل دورۀ بعدی، با تصویرهایی که از این دوره خلق میشود، نسل انتخابات قبلی
نیست و زبانشان برای سخنگفتن پاک متفاوت خواهد بود. اگر این تجربه را اشرفغنی و
عبدالله از انتخابات اخیر به یاد دارند، خوب است مزۀ دهان خود را با تکرار آن خراب
نکنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر