بررسی شخصیت و کارنامههای اشرف غنی در «اتاق فکر» صورت متفاوتی گرفت.
ترجیح داده شد که به جای ردیف کردنِ جداگانهی نقطههای مثبت و منفی، تصویر او در
حلقههای مختلف، به شکلی عام مرور شوند: در حلقهی روابط بینالمللی و تعهدات
افغانستان با جهان؛ در حلقهی روشنفکران و عناصر سنتی جامعهی پشتون؛ در میان
تحصیلکردهها و اقشار مدنی غیر پشتون؛ در میان هزارهها.
جواد سلطانی گفت: «اشرف غنی را به طور واقعبینانه و در بستر انتخابات تحلیل
کنیم. مشخص و واضح بگوییم که در میدان سیاستی که پیش رو داریم، چه گزینههایی در
اختیار داریم. انتظارات ما با انتظارات جامعهی بینالمللی تفاوتی ندارد. با
معیارهای کاملاً سیاسی قضاوت کنیم و با همین معیار به نتیجه برسیم.»
داکتر امین احمدی گفت: «هیچ ضرورتی بالاتر از تحکیم روند دموکراسی و
قانونیت در افغانستان نیست. نظم و ثبات برای ما اولویت دارد و نظم و ثبات نیز تنها
از مجرای دموکراسی و سازوکارهای انتخابات تأمین میشود. این نکته خواستهها و
مطالبات ما را با قدرتهای بینالمللی نیز شریک میسازد.» وی تأکید کرد: «باید در
انتخابات سهم فعال داشته باشیم. فرهنگ نفرت و خشونت را مهار کنیم. زبان خود را از
تعصب و پیشداوریهایی که نتیجهی آن گسترش فرهنگ نفرت و خشونت است، پاک کنیم.
ادبیات نژادپرستانه و تفکرهای فاشیستی را تنها با دموکراسی و قانونیت و ارزشهای
مدنی پایان میدهیم.» داکتر احمدی از ادبیاتی که نفرت و کینههای نژادی را دامن میزند،
هشدار داد: «اشرف غنی بدون شک مورد حملههای شدید قرار میگیرد. یک قسمت آن مربوط
به رقابت انتخاباتی است. قسمت عمدهی آن به اشاعهی فرهنگ و ادبیات نفرت و خشونت
مربوط میشود که در جامعه مسلط است.» او توصیه کرد که «در قضاوت و بررسیهای خود
از هرگونه پیشداوری که مبتنی بر پیشفرضهای غیر منطقی باشد و برای اثبات آن
استدلال کافی نداشته باشیم، خودداری کنیم.»
دکتر جواد صالحی گفت: «اشرف غنی ظرفیت علمی در سیاست کشور را بالا میبرد.
او قابل نقد است. وقتی طرحی را پیش میکشد، معیارهای علمی دانشگاهی را در آن رعایت
میکند. اینگونه سخن گفتن در میان سیاستمداران افغانستان سابقه ندارد. همه الکی و
هوایی سخن میگویند. سخن هیچ یک از این سیاستمداران قابل نقد نیست؛ چون از هیچ
قاعدهای پیروی نمیکنند.»
وی گفت: «مطمین هستم که جامعهی جهانی با کسی در سیاست افغانستان راحتتر
است که با معیارهای سیاست و دیپلوماسی جهانی سازگارتر باشد. از میان این
سیاستمداران هیچ کسی به اندازهی اشرف غنی در این عرصه لیاقت ندارد.»
***
بحث مقایسهی اشرف غنی با رقیبان او در حلقهی روابط بینالمللی، بحث منافع
درازمدت جامعهی جهانی در افغانستان را نیز به میان کشید. «این منافع، مخصوصاً
منافع امریکا و انگلیس، بدون توجه به شرایطی که در کشورهای منطقه حاکم است، تحلیل
نمیشود.» امریکا و انگلیس منافع و خواستههای پاکستان را در افغانستان مد نظر دارند.
گفته شد: «عمدهترین رقیب اشرف غنی، عبدالله است. عبدالله از یک جناح سیاسی در
افغانستان نمایندگی میکند که ایران و روسیه و هند به آن نزدیکی دارند و پاکستان و
عربستان و امیرهای عرب از آن دلخوش نیستند. ترکیب تیم عبدالله نیز نشان میدهد که
در نهایت امر، نزدیکی آن با کشورهایی که رقیب منطقوی امریکا و انگلیس و متحدان آنها
محسوب میشوند، بیشتر است.»
در مورد تصویر فردی اشرف غنی در حلقهی سیاستمداران امریکایی نیز صحبت شد:
«به نظر نمیرسد اشرف غنی در فردیت خود مورد پسند و علاقهی امریکا و انگلیس باشد.
او به عنوان یک سیاستمدار عصبی و دمدمیمزاج معروف است؛ چهرهای اکادمیک که با تعارفات
سیاسی بیگانه است. اما او فعلاً در محور سیاست پشتونی در افغانستان قرار دارد.
چهرهای در میان پشتونها بهتر از او نیست. امریکا و انگلیس و پاکستان نیز او را
در میان رقیبانش ترجیح میدهند، نه اینکه روی او به عنوان یک گزینهی مطلوب سرمایهگذاری
کنند.»
تأثیر سیاستهای کرزی بر افکار عامهی غرب نیز مورد اشاره قرار گرفت: «کرزی
زبان ناسفتهای داشت. او برای مخاطبان بینالمللی افغانستان حس ناخوشایندی خلق
کرده است. سپاسگزاری و تعارف دیپلوماتیک در سیاست و رابطهی بینالمللی او فراموش
شد. این وضعیت روی تصویر اشرف غنی هم تأثیر میگذارد.»
گفته شد که غربیها از هیچگونه حرکتی که کرزی در عقب آن ایستاده باشد،
حمایت نمیکنند.
«زلمی رسول نه شعاع مانور ملی دارد و نه شعاع مانور بینالمللی. برادران کرزی نیز
وضعیت خوبی ندارند. در میان عبدالله و اشرف غنی، شانس اشرف غنی به طور طبیعی
بالاتر میرود.»
ثبات سیاسی در افغانستان،
از اولویتهای مهم جامعهی بینالمللی قلمداد شد: «ثبات سیاسی با عبدالله تأمین
نمیشود. عبدالله هیچ نشانهای ندارد که بتواند بر بحران اعتماد و معضلات اتنیکی و
زبانی در سیاست کشور غلبه کند. در حکومت او روابط افغانستان با پاکستان به هیچ
صورت بهتر نمیشود. امریکا و انگلیس حاضر نیستند بهای قدرت عبدالله را پرداخت
کنند.»
در قسمتی از بررسیها، وضعیت
اجتماعی جامعهی پشتون و استیلای تفکر و رفتار طالبی بر این جامعه نیز مورد حلاجی
قرار گرفت. «جامعهی بینالمللی از حضور و قدرت طالبان غفلت نمیکند. اگر از تیوری
توطیه و دست استخبارات جهانی در عقب طالبان و ناامنیهای جنوب بگذریم، طالب نیرویی
برای سیاست درازمدت نیست. با این نیرو باید مقابله صورت گیرد. جامعهی بینالمللی
میداند که مقابله با طالب، تنها با چهرههای پشتونی ممکن است نه با چهرههایی که
حساسیت ضدپشتونی را تحریک کنند.» گفته شد که «اشرف غنی و حلقهی اطراف او، زبان
جامعهی بینالمللی را بهتر درک میکنند و حساسیتهای آنها را نیز روشنتر میفهمند.
اشرف غنی برای غربیها بهتر از عبدالله است و بهتر از عبدالله میتواند در سرکوب
طالبان نقش بازی کند. مقابله با طالبان از عبدالله و شریکان انتخاباتی او ساخته
نیست.»
***
مجموع بررسیها در حلقهی
روابط بینالمللی اشرف غنی نتیجهی روشنی به همراه داشت: «اگر بتوانیم در خط کلان
سیاست بینالمللی حرکت کنیم، اشرف غنی ما را با چالشی در روابط بینالمللی مواجه
نمیسازد. چالشهای کلان او همان چالشهایی اند که قدرتهای بینالمللی بیشتر از
ما گرفتار آن اند. قدرتهای بینالمللی ترجیح نخواهند داد که ثبات سیاسی در افغانستان
از بین برود. این قدرتها خود را با حساسیت حلقات گستردهی جامعهی پشتون مواجه نمیسازند.
این ترجیح به نفع سیاست هزارهها در داخل کشور نیز میباشد. هزارهها نمیتوانند
خود را در خط اول جبههی جنگ و خصومت با پشتونها قرار دهند.»
آخرین جمعبندی از جواد
سلطانی بود: «جامعهی بینالمللی در افغانستان محاسبهی سود و زیان دارد. هزارهها
نیز با محاسبهی سود و زیان میتوانند سیاست مناسبتری اتخاذ کنند. نه جامعهی بینالمللی
میتواند از حساسیت گستردهی پشتونی در افغانستان نفع ببرد و نه هزارهها. جامعهی
بینالمللی میتواند حساسیت تاجیکها و جناح عبدالله را با اشتراک دادن شان در
قدرت مهار کند، اما حساسیت پشتونها صرفاً با اشتراک در قدرت مهار نمیشود. آنها
از مفکورهی رهبری قدرت جدا نشده اند. هزارهها نیز توان آن را دارند که حساسیت
رابطهی خود با تاجیکها را کنترل کنند، اما خصومت و دشمنی هزارهها با پشتونها
برای هر دو جامعه قابل جبران نیست.» (ادامه دارد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر