روز جمعه، 13 جدی 1392، جلسهی اعضای ستاد در منزل اشرف غنی برگزار شد تا
من طرح تشکیلاتی 10+1 را برای آنها شرح دهم. قبل از حرفهای من، اشرف غنی دو گروپ
از جوانان را که تازه به تیم تداوم و تحول پیوسته بودند، به اعضای ستاد معرفی کرد.
از جمع آنها عدهای به نمایندگی از دیگران سخن گفتند و طرح و دیدگاههای خود را
در رابطه با انتخابات و اشرف غنی بیان کردند.
***
من در مقدمهی سخنانم از اهمیت رابطهی منظم و تشکیلاتی با رأیدهندگان به
عنوان یکی از ضرورتهای اولیه در جریان کمپاین انتخابات یاد کردم و گفتم که یکی از
شیوههای موثر در این رابطه، استفاده از سیستمی است که آن را «شبکهی 10+1» مینامیم.
در این سیستم هر فرد مسوول یک شبکهی کوچک میشود که مرکب از 10 نفر است. مسوول شبکه
از میان بهترین و نزدیکترین دوستان خود، با استدلال و منطق روشن، ده نفر را یکی یکی
یا به صورت جمعی متقاعد میسازد که از رأی او برای پیروزی تیم «تداوم و تحول» پیشتیبانی
کنند. در ردهی دوم، هر فردی که به این استدلال و منطق قناعت میکند، در زیرمجموعهی
روابط خود 10 نفر دیگر را با همین شیوه به پشتیبانی رأی خود جلب میکند. همین مسیر
در ردهی سوم نیز ادامه مییابد. ردهی اول این سیستم تشکیلاتی را میتوان «شبکه» نامید؛
ردهی دوم را «حلقه» و ردهی سوم را «دسته». از شبکه تا دسته 1011 نفر به طور سازمانیافته
به هم ارتباط مییابند.
گفتم که این سیستم تشکیلاتی را میتوان در محدودهی هر فرد ایجاد کرد و آن را
در سراسر جامعه گسترش داد. حد نهایت این سیستم ده نفر است و برای حفظ انسجام سازمانی
نباید از ده نفر تجاوز کند، اما در قدم اول این حرکت از متقاعدساختن یک نفر شروع میشود
و تا ده نفر ادامه مییابد. زمان مورد نیاز برای تکمیل این شبکه از همین حالا تا روز
برگزاری انتخابات در شانزدهم حمل سال 1393 است. اگر مسوول شبکه زمانی را که تا روز
انتخابات در اختیار دارد، با برنامهریزی دقیق مورد استفاده قرار دهد، دلیلی ندارد
که تا روز انتخابات، 1011 عضو زیرمجموعهی خود را تکمیل نتواند.
***
برای توضیحی بیشتر گفتم: این سیستم در وجه اقتصادی خود از طرف شرکت گولدکویست
عملی میشد، اما به دلیل فریب بزرگ اقتصادیای که در عقب طرح گولدکویست وجود داشت،
این طرح ناکام ماند. در وجه سیاسی که ایجاد نظم و انسجام میان نیروهای جامعه است، این
سیستم، مثال موفقیت خود را بیشتر از گولدکویست، در سیمای لشکر چنگیزخان ظاهر ساخت.
هر دسته از نیروهای چنگیزخان در حلقههای کوچک دهنفری منسجم بودند تا میرسید به صده
و هزاره و بعد لشکر جهانگشایی که زیر فرمان یکی از پسران وی قرار داشت.
در بخش دیگری از حرفهایم گفتم: موتور حرکت این سیستم را منطق و استدلال تشکیل
میدهد. با این سیستم هم قدرت پیامرسانی افزایش مییابد و هم ایجاد انسجام و قدرت
عمل تسریع میشود. هیچ فردی با استفاده از این سیستم ناگزیر نمیشود که از کار و اشتغال
و مصروفیتهای معمول روزانهی خود باز ماند. یک معلم، دانشجو، دکاندار، رانندهی موتر،
کارمند دولت یا شرکت، روحانی و وکیل شورای ملی میتواند با این سیستم فردِ خود را در
سه ردهی تشکیلاتی به نیروی 1011 نفری تبدیل کند.
در پایان گفتم: این شیوه، علاوه بر ایجاد انسجام و توانایی عمل در جریان کمپاین،
در ایجاد نظم و نهادینهساختن روابط شهروندی برای استفاده و مدیریت قدرت نیز اثر
خوبی دارد. جامعهی متفرق و پراکنده از قدرت جمعی خود استفاده نمیتواند. این
سیستم میتواند قدرت انسجام نیروهای جامعه را بیشتر سازد. بر اساس این سیستم
تشکیلاتی، هر فردی از ما که به امری اعتقاد و باور پیدا کردیم، خوب است این اعتقاد
و باور خود را از پشتوانه و حمایت 10 نفر از بهترین دوستان خود نیز برخوردار سازیم
و به این ترتیب، تارهای ضعیف هر «شهروند» را به ریسمان قوی «جامعهی شهروندان» آگاه
و مصمم و یکپارچه تبدیل کنیم.
***
جلسه حدود یک ساعت طول کشید. اثر طرح تشکیلاتی 10+1 را در میان اعضای ستاد
نتوانستم ارزیابی کنم. در ستاد از اصطلاحی استفاده میشد که آن را «رضاکاران» میگفتند.
من ملاحظاتم را در مورد کاربرد این اصطلاح قبلاً با اشرف غنی در میان گذاشته بودم.
به باور من قرار نبود که فرهنگ رضاکارانه را با پیشینهی ذهنیای که از اینگونه
حرکتهای داوطلبانه در جامعه وجود داشت، دوباره با همان ذهنیت احیا کنیم. در فرهنگ
رضاکاری نوعی فریبکاری و سوء استفاده نیز میتواند پنهان شود. افرادی رضاکار میشوند
و با باورمندی به ایثار و فداکاری دست میزنند، اما افرادی دیگر تحت پوشش میخزند
و از تمام امکانات و امتیازات بهرهمند میشوند.
با همین استدلال در برابر طرحی که میگفتند احزاب و نهادهای سیاسی از عضویت
خود در کمپاین تداوم و تحول هیچگونه مطالبهای نداشته باشند و تنها بعد از پیروزی
در انتخابات در مورد امتیازات و فرصتها حرف زده شود، مخالفت داشتم. استدلال من
این بود که احزاب و نهادها حق دارند از همان ابتدا با یک محاسبهی دقیق و روشن
وارد کاروزار انتخابات شوند تا وقتی قدرت به دست آمد، کسی به ناحق به حاشیه رانده
نشود. این حرف را در یکی از جلسات شورای سیاسی نیز مطرح کردم که با مخالفت جدی برخی
از افراد کلیدی مواجه شد و بعد از آن هیچ کسی در مورد آن پافشاری نکرد.
طرح تشکیلاتی 10+1 طرح ساختن یک مجموعهی آگاه و هدفمند بود که تمام افراد
در حلقههای مربوطهی خود به یک نهاد قدرتمند تبدیل میشدند و همین نهاد برای
تأمین تمام امتیازات و خواستههای آنان ضمانت خلق میکرد و زحمات و تلاشهای شان را
از هدررفتن نجات میداد.
***
طرح شبکهی 10+1 در طول دوران کمپاین عملی نشد. ظاهراً حتا خود اشرف غنی
نیز آن را درک نکرد و جدی نگرفت. من برای او گفته بودم که میتواند گام اول این
طرح را از منزل خودش بردارد و تنها ده نفر از بهترین افراد مورد اعتماد خود را
وظیفه دهد تا در یک حلقهی تشکیلاتی به انسجام و تنظیم امور انتخابات بپردازند.
اشرف غنی برغم هیجانی که در استقبال از این طرح نشان داد، عملاً هیچ گام عملی در
راستای تطبیق آن بر نداشت. گویا وی ترجیح میداد که به صورت انفرادی با همه طرف
باشد و همهی امور با نظارت مستقیم خودش رو به راه شوند.
***
بعد از ختم جلسه ستاد سیاسی، فرصتی یافتم تا با اشرف غنی در مورد برنامهای
که آماده کرده بود، صحبت کنم. ساده و واضح گفتم که این برنامه با انتظارات و
توقعات ما از تیم تداوم و تحول سازگاری ندارد. ادبیات، ساختار، محتوا، ترتیب، حجم،
و خلاصه همه چیزش نامناسب و غیرقابل قبول است. گفتم: برنامه باید بتواند از طرح
فکری ما برای ساختن یک نظام مدنی و دموکراتیک نمایندگی کند. برخی از نمونههایی را
که در برنامه یادداشت کرده بودم، برایش نشان دادم.
ظاهراً ملاحظات من برای اشرف غنی هم غافلگیرکننده بود و هم نشان میداد که
توجهش را جلب کرده است. گفت: متن فارسی را ندیده ام. امشب آن را میخوانم و میبینم
تا بعداً در مورد آن تصمیم بگیریم.
***
پنج روز دیگر طول کشید تا اشرف غنی برایم زنگ زد و خواست که برای بررسی
برنامه دیدار کنیم. وقتی به منزلش رسیدم، گفت: نظرم در مورد برنامه را قبول دارد و
این برنامه با آنچه که او انتظار داشته است، سازگار نیست. ترجمهی متن ضعیف و نظم
و ترتیب آن درهمریخته است. او گفت: دیگران هم برنامه را نپسندیده و آن را ناقص
خوانده اند.
اشرف غنی از پیشنهاد دانش یاد کرد که خواسته است یک گروپ موظف شود تا روی
برنامه کار کنند. عبدل محمدی گفته است که این کار به کمیتهی تدوین برنامه سپرده
شود تا آن را آماده سازند. اما اشرف غنی گفت که وی تا کنون هیچکدام این پیشنهادات
را قبول نکرده است.
اشرف غنی گفت: وقت زیادی نداریم. هیچ کسی بهتر از تو با نظریات و دیدگاههایم
آشنایی ندارد. باید از نمونهای که در نوشتن مقدمه انجام دادیم، استفاده کنیم و با
هم کار کنیم تا برنامه آماده شود. من نظریات و دیدگاههایم را به طور شفاهی میگویم.
تو ثبت کن و آن را نوشته و منظم کن. بعد از اینکه کاملاً آماده شد، برای دیگران میدهیم.
گفتم: وقت خیلی کمی داریم. گفت: هر چه باشد، این تنها راه است. چارهی دیگری
نداریم.
***
در فاصلهی سیزدهم تا هجدهم جدی جلسهی اتاق فکر نیز برگزار نشد. دلیل آن
روشن نبود. ظاهراً نوعی خستگی و دلتنگی بر فضا سایه انداخته بود. من هر روز اول
صبح میرفتم دفتر و تا شام میماندم و تمام وقتم به دید و بازدید و قصه و سخن با
دوستان و همراهان میگذشت. (ادامه دارد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر