فضای دفتر سرای غزنی باری
دیگر سرد و آزاردهنده شده بود. من و شهیر و بهادری و انجنیر عارف نشسته بودیم و به
آنچه اتفاق افتاده بود، فکر میکردیم. لحظاتی بعد انجنیر عباس نویان هم به جمع ما
پیوست. موضوع صحبت پاسخ به دو سوال بود: اول، چرا اشرف غنی از نشر انترنیتی منشور
ابراز ناراحتی کرده است؟ دوم، در وضعیت جدیدی که پیش آمده است، چه کار کنیم؟
برای سوال اول پاسخ روشنی
نداشتیم. هر حرف حدسی بود که با یک جملهی کوتاه دیگر منتفی میشد. از اصلاح نهایی
و نشر منشور در انترنیت حدود ده روز میگذشت. اینهمه دیر اصرار بر چاپ منشور بود.
حالا به یکبارگی ورق برگشته و نشر انترنیتی آن نیز سوال ایجاد کرده بود. معلوم
بود که افراد و حلقاتی فراتر از اشرف غنی بر ذهن او تأثیر میگذاشتند. این افراد و
حلقات کی بودند و راز نفوذ و تأثیر شان بر اشرف غنی چه بود؟
اتمر از ملاحظات اشرف غنی
در مورد منشور حرف میزد. آیا او بود که ذهن اشرف غنی را مغشوش میساخت؟ غیر از
اتمر، چه کسانی دیگر بودند که در این مرحلهی حساس او را از مهمترین حربهی تبلیغاتیاش
در کمپاین محروم میساختند؟ مهمتر از همه، «ملاحظات»ی که اتمر از آن یاد میکرد
چی بود و کدام موارد را در منشور شامل میشود؟
یکی از مشورههای جدی این
بود که در جلسهی شورای سیاسی و کمیتهی سخنگویان، من قاطعانه ایستادگی کنم و اشرف
غنی و اتمر را به پاسخگویی صریح فرا خوانم. حتا گفته شد که اگر به نتیجهی قابل
قبولی نرسیم، باید به طور رسمی موضعگیری کنم و تمام مسایل مرتبط با منشور را از
طریق رسانهها با مردم در میان بگذارم. بعد از بحث و گفتوگوهای طولانی، قرار شد
که تصمیم نهایی بعد از روشن شدن واکنش اتمر و سایر اعضای کمیتهی سخنگویان اتخاذ
شود.
***
جلسه رأس ساعت 11 قبل از
ظهر در دفتر اتمر برگزار شد. اتمر اندکی دیرتر آمد و حسب معمول با تعارفات مودبانه
جلسه را آغاز کرد. انجنیرعباس نویان، افغانزوی، آزیتا رفعت، عبدال محمدی، طاهر
زهیر، معین مرستیال، صدیق پتمن از اعضای جلسه بودند. فاروقی حضور نداشت. ذکی و
خیری هم نیامدند. احتمالاً هنوز در تخار بودند.
اتمر از تحولاتی که در
یکی دو روز گذشته اتفاق افتاده بود، گزارش داد: اول، احتمال دارد اکثریت اعضای حزب
ملت کنفرانس مطبوعاتی بگیرند و به طور رسمی از داکتر جعفر مهدوی جدا شده، به تیم
ما ملحق شوند.
دوم، در رابطه با منشور با
«داکتر» حرف زده و این موضوع به طور کامل حل شده است: «داکتر وقت محدود خواست که
آخرین کار خود را انجام دهد و گفت که تا روز پنج شنبه همه چیز را نهایی می سازد».
یکی دو حرف دیگر نیز در
مورد سند توافق و همکاری احزاب با اشرف غنی و راههای جلوگیری از مداخلهی کرزی در
جریان انتخابات گفت و با ابراز خوشی از آیندهای که در پیش است، به صحبتهایش
پایان داد و به کسانی که نوبت گرفته بودند، مجال داد تا سخن بگویند.
***
من در سمت چپ او نشسته
بودم. از تماس تلفونی اشرف غنی و لحن غیر معمول او در رابطه با نشر منشور یاد کردم
و آن را «یک اهانت سنگین برای خود و مردم»ی دانستم که «با اعتماد به یک آیندهی
بهتر با اشرف غنی همراهی کرده اند». اتمر خواست در مورد حرفهایی که شب گذشته با
اشرف غنی داشته است، توضیح دهد. از او خواستم که به حرفهای من گوش کند و دلیل
واکنش اشرف غنی را شرح دهد. گفتم: «لحن و ادعای اشرف غنی میرساند که گویا من
متقلبانه و بدون موافقت او منشور را در وبسایت گذاشته ام». من اتمر را در تغییر
موضع و نگاه اشرف غنی مقصر دانستم و گفتم که حتماً بعد از حرفهای او بوده که اشرف
غنی چنین لحن غیرقابل قبولی را اتخاذ کرده است.
اتمر در مقام دفاع از خود
گفت که وی ساعت 9:15 شب همراه با زاخیلوال به دیدن اشرف غنی رفته و تماس تلفونی
اشرف غنی باید قبل از دیدار آنها بوده باشد. همچنین گفت که قبل از او عبدال محمدی
با داکتر دیدار کرده است. طاهر زهیر گفت که «استاد دانش هم ساعت شش شام با داکتر
دیدار کرده است». گفتم: پس معلوم است که یا اتمر باعث برافروختگی و عصبیت داکتر
شده است یا محمدی یا دانش!
اتمر گفت که او تنها در
مورد خط دیورند ملاحظهای داشته که برای داکتر گفته است. «اما خود او بیشتر از سی
مورد ملاحظه در مورد منشور دارد و این ملاحظات خود را با داکتر محمدی هم گفته است».
وی گفت که عصبیت داکتر میتواند دلایل دیگری داشته باشد: «میتواند ناشی از خستگی
باشد. میتواند خودش فکر کرده و به نتیجه رسیده است که منشور اصلاح شود».
گفتم: کاری که برای اصلاح
ضرور بود، در روزی که با داکتر نشستیم انجام شد. دیگر دلیلی برای بازنگری و اصلاح
دوباره نمانده است. ملاحظات شما و محمدی هم قبل از این برایش رسیده بود. هر مقداری
را که ضرور میدید، مطرح کرد و عملی شد.
اتمر گفت: «کاری که شما
با داکتر کرده اید، از لحاظ پروسه نهایی نیست. منشور باید به کمیتهی تدوین برنامه
داده شود و از طریق کمیتهی تدوین برنامه به کمیتهی سیاسی داده شود و همهی اعضای
رهبری کمپاین آن را مرور کنند تا در مورد نشر آن تصمیم گرفته شود».
گفتم: «همهی این کارها
قبل از نشر انترنیتی منشور صورت گرفته است. من روز دوم حوت منشور را به داکتر دادم
و در همان روز نسخهی کامپیوتری آن را به عبدال محمدی سپردم. اینکه داکتر با کسی
مشوره کرده یا نه، و یا عبدال محمدی به کمیتهی تدوین برنامه و یا کمیتهی سیاسی
تحویل داده یا نه، مربوط من نمیشود. بعد از اینکه کار اصلاح منشور تمام شد، برای
من نه لحن و صدای داکتر قابل قبول است، نه برداشتن منشور از وبسایت و نه هم کوچکترین
تغییر در محتوای منشور». برای اتمر گفتم: «ملاحظات شما در مورد خط دیورند از سوی
داکتر مطرح و عملی شد. عبدال محمدی نوشتهاش را هم برای من داد و هم برای داکتر. سوال
من این است که چه دلیل و بهانهی دیگری وجود دارد که داکتر به خاطر آن صدایش را
بلند کند و یا منشور را از وبسایت بردارد؟»
بگو مگو بالا گرفت تا
اینکه من به عنوان آخرین حرف گفتم که «با این وضعیت، من از کمپاین بیرون میروم و
در صورتی که اشرف غنی منشور را دستکاری کند، به عنوان دفاع از کاری که انجام داده
ام، به طور رسمی اعلام موضع میکنم».
اتمر گفت: «قضاوت و تصمیم
شما در مورد داکتر یا بیرون رفتن از کمپاین را نمیپذیریم. کار کردن با داکتر به
هیچ وجه بدون جنجال نیست. اما قوت دوست در این است که باید دوستش را تحمل کند». برای
اتمر گفتم که دوستی با داکتر را برای من یاد ندهد: «شما در روز ثبت نام کنار داکتر
آمدید. اکثر کسانی که حالا اطرافش هستند، تا بعد از ثبت نام هم کنارش نبودند. من
تمام این مدت را به عنوان یک دوست با او کار کرده ام. او را خوب میشناسم. مرا هم
خوب میشناسد. در رسانهها از موضع مشترکی که داشته ایم دفاع کرده ام. با سایت جمهوری
سکوت و جامعهی باز مصاحبههای اختصاصی انجام داده ام. حالا بعد از همهی این
کارها، وقتی داکتر میآید و بر من اتهام میبندد که گویا منشور را متقلبانه در
انترنیت گذاشته و یا از اعتماد او سوء استفاده کرده ام، حق دارم پرسان کنم و بفهمم
که دلیل آن چیست.
صدیق پتمن گفت: حالا هم
کار خاصی صورت نگرفته است. نشر انترنیتی منشور کار کلانی نیست که نگران باشیم. بهتر
است بگوییم که منشور برای نظرخواهی نشر شده است. مسایلی که در جمع اصول و ارزشهای
مشترک است و قابل تغییر است، گفته شود که تغییر نکند. حل این موضوع ساده است».
(ادامه
دارد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر