یک صد و نوزده روز
یادداشتهایی از دانشگاه یل
الیزابت: شعر روح هنر است (19)
یادداشتهایی از دانشگاه یل
الیزابت: شعر روح هنر است (19)
خانم الیزابت الکساندرا، در سال 1962 در هارلم نیویورک به دنیا آمد، اما در واشنگتن دی سی بزرگ شد. او به عنوان یک شاعر و نویسندهی سیاهپوست امریکایی از شهرت و اعتبار زیادی برخوردار است و در حال حاضر، برعلاوهی تدریس زبان و ادبیات انگلیسی، ریاست بخش مطالعات امریکاییان افریقایی تبار در دانشگاه یل را نیز بر عهده دارد.
خانم الیزابت در برنامهی ورلد فیلوز اولین مهمان ویژهای بود که افتخار دیدارش را نصیب ما کرد. قبل از دیدار، مسئولان برنامه در مورد او و اهمیتی که آمدنش در ضیافت شام با ما دارد، نکتههای زیادی گفته بودند. او همان خانمی است که از میان صدها داوطلب که باید در مراسم تحلیف بارک اوباما شعر میخواندند به عنوان تنهاترین شاعر برگزیده شد و شعر معروف خود در توصیف روز تحلیف بارک اوباما را زمزمه کرد. کارول رومنز، در روزنامهی گاردین، با ذکر نقش و مقام ادبی خانم الیزابت، شعر او در مراسم تحلیف را هموزن آن مراسم و آن گردهمایی بزرگ ندانسته بود. قضاوت پایانی خانم کارول در مورد الیزابت این بود که وی به درستی شاعر مردمی است اما او قبل از این شعرهای به مراتب بهتر از این برای مردم سروده بود. من وقتی در جستجوی گوگل رفتم تا نظریات مختلف در مورد شعر الیزابت را ببینم، از میان دهها تکهای که در وصف و یا نقد او نوشته بودند، همان مقالهی کوتاه برایم جالبتر بود، چون در آن پارهای از تکههایی یادآوری میشد که سخنان بارک اوباما از شعری که خانم الیزابت داشت، سنگینتر و در واقع شاعرانهتر معلوم میشدند و به تعبیر مقالهنویس گاردین، خانم الیزابت در واقع رد پای اوباما را در شعر خود تعقیب کرده نه اینکه از او جلو زده باشد.
یادآوری از این مقاله بیشتر به دلیل آن است تا بعداً وقتی سخنان خانم الیزابت در وصف کلمهشناسی و سخنفهمی اوباما را نقل میکنم به نحوی توجیه کمآمدن شعرش در مقایسه با سخنان رییس جمهور را نیز داشته باشد.
***
الیزابت، اکت و ادای شاعرانهاش خیلی جالبتر از سخنان شاعرانهاش است. حد اقل برداشت من اینگونه بود. من هنوز زبان انگلیسیام آنقدر خوب نیست که بتوانم لطف کلام شاعرانه در این زبان را درک کنم. هر گاهی که به توانایی خود در درک زبان انگلیسی میاندیشم یاد سخنی از نلسون ماندلا میافتم که میگوید زبان را تا وقتی درست نمیفهمی که از موسیقی و شعر آن زبان لذت ببری. من در این حساب، زبان هندی را خیلی بیشتر از زبان انگلیسی میدانم، چون میتوانم از موسیقی و شعر هندی لذت ببرم اما از انگلیسی نه!به هر حال، آن شب قسمتهایی از سخنان خانم الیزابت که نثر بود و با کلمات مسجع بیان میشد برایم بیشتر قابل درک بود تا وقتی که از برخی شعرهای خود یا شاعرانی دیگر از امریکا یاد میکرد. حس میکنم وقتی پای مقایسهی شعر در میان باشد، هیچگاهی نمیتوانم کاخ بلند شعر فارسی را با شعرهای انگلیسی که به نظرم میرسد تنها ردیفی از کلمات اند مقایسه کنم. این شاید نوعی تعصب باشد یا ناآگاهی من از شعر انگلیسی.... به هر حال، خانم الیزابت، سخنان قشنگ و پرمفهوم و الهامبخشی داشت، اما اکت و ادای شاعرانهاش خیلی گیراتر و زیباتر از سخنانش بودند. با لبخند و اعتماد به نفس و رقص سر و دست و نگاه، به گونهای رفتار میکرد که یاد توصیف همسر شاملو در مورد او افتادم که میگفت زیباترین لحظات وقتی بود که شاملو را در آشپزخانه مصروف پخت و پز میدید و حس میکرد که با تمام اندامش شعر میسراید.
بااینهم، من از سخنان الیزابت بیش از هر جلسهای دیگر یادداشتبرداری کردم، اما برای اینکه مفهوم سخنان او را بیشتر و بهتر بفهمم، ناگزیر شدم قسمت زیادی از نوشتههای او در مورد ادبیات و پیشینهی کار ادبیاش را از سایت خودش و برخی جاهای دیگر که آثار او را نشر کرده بودند مرور کنم. او خودش میگفت که شاعران نمادها را بیشتر از واقعیتها ارج میگذارند و به همین دلیل، درک سخنان نمادین خیلی زحمت میخواهد تا سخنانی که با زبان اخباری و واضح بیان میشوند....
***
خانم الیزابت هیجانش از لحظهای که بارک اوباما خود را نامزد کرد و تا لحظهای که رفت مراسم تحلیف خود را در باشکوهترین محفل تاریخ امریکا (و به تعبیر او در باشکوهترین لحظهی تاریخ دنیا) انجام دهد، غیر قابل توصیف است. دختری که به یاد میآورد پدرانش با زنجیر از راه دور، از صحرای سیاه، آورده شدند تا در سرزمین طلا به عنوان برده خرید و فروش شوند و یا در مزارع و معادن جان بکنند تا ثروت امریکا انبار شود، یک بار شاهد میشد پسر جوانی حرکت میکند و میگوید تاریخ و همه چیز را تغییر میدهد!خانم الیزابت، از این حرفها تنها بدن کلمات را نمیدید. تنها نمیدید مرد سیاهی در لباس رییس جمهوری رفته است و کاخ سفید را اشغال میکند. تنها نمیدید که میلیونها امریکایی شب و روز تپیدند تا این روز را به تاریخ بسپارند. او همه چیز را درست مانند هر شاعری دیگر، یک نماد میدید و به تعبیر خود او نمادهایی که گویایی شان را هیچ زبانی در تاریخ پس زده نمیتواند. الیزابت گفت: سرمایهی انسان همین نمادهایی اند که با خود میسازد و از خود به تاریخ میگذارد. پدران من سیاه و برده بوده اند، من حالا رنج آنها را به سادگی فراموش میکنم، چون آنها به عنوان واقعیتی در زمان خود هر چه میبودند میگذشتند و میرفتند، همچنانکه اربابان شان گذشتند و رفتند. من پدران خود را نمادی از تاریخ انسان میدانم. آنها برده بودند، اما نمیدانم چه انسانهای دیگر، هزاران هزار و میلیونها میلیون در زمان پدران من و پیش از پدران من در تاریخ به بردگی کشانده شده اند و درست مثل پدران من در بردگی و گمنامی جان داده اند.
الیزابت، به پیروزی اوباما از همین زاویه نگاه میکند. او میگوید کاخ سفید تنها دیوارهایی نیست که اتاقهای باشکوه و مجللی را در خود گرفته است. کاخ سفید کاخ مجلل تاریخ بشر است. تمدن امروز در آنجا تمثیل میشود. قدرت و ثروت و بزرگترین و مهمترین تصمیمگیری جهان در آنجا تمثیل میشود. بارک اوباما همین نماد را تسخیر کرده است. وقتی از او پرسیده شد که اگر بارک اوباما در انتخابات بعدی پیروز نشود، واکنش او به جامعه و تاریخ و فرهنگ امریکایی چه خواهد بود، با لبخندی ساده و آرام گفت: هیچ! حس میکنم جامعه و تاریخ و فرهنگ امریکایی با انتخاب بارک اوباما و فرستادنش به کاخ سفید ظرفیت خود را نشان داده است. اینکه نمادها میتوانند برای تغییر ساختارها کافی باشند، من چنین اعتقادی ندارم. نمادها تنها نماد اند. وقتی ساختاری تغییر میکند نشان از این است که دیگر چیزی نماد نمانده است. نماد همان یگانه بودن و نشانه بودنش است و ما آن را در زبان خود سمبول میگوییم که تنها میتواند ذهن را به سوی مفهومی و ارزشی هدایت کند.
***
الیزابت سخنشناسی اوباما را با لحن و سخنان بلندی تمجید کرد: او کسی است که هم سخن را میشناسد و هم قدر سخن را میداند. او سخن خوب را خوب ادا میکند و هیچگاه سخن را به خاطر چیزی کمتر از سخن هدر نمیدهد. کسی در مورد این قضاوت الیزابت اعتراض کرد که سیاستمدار نباید شاعر باشد، باید ساده و راست سخن بگوید تا حرفش را به مخاطب انتقال دهد. اگر سیاستمدار، آنهم در مقامی که اوباما قرار دارد، با سخن برخورد شاعرانه کند از انتقال حرفش به مردم عاجز میماند. الیزابت در پاسخ گفت: نه خیر، حس میکنم شاعرانه سخن گفتن به معنای این نیست که سخن بیهوده گفته شود. سخن باید با زیبایی بیان شود. اگر سیاستمداری هم سخنِ خوب بگوید هم سخن خود را با بیان خوب انتقال دهد کار ارزشمندی انجام داده است. بارک اوباما، سخن را بیهوده مصرف نمیکند. هر گاهی ضرورت میبیند سخن بگوید هم خوب سخن میگوید و هم سخن خوب میگوید.کسی پرسید اگر اوباما یک سیاهپوست نمیبود اما اوصاف دیگر او را میداشت آیا او باز هم حاضر بود به اینگونه از او تمجید کند، گفت: نه خیر! اوباما به دلیل همان که سیاهپوست است از هر کسی دیگر برجستگی و امتیاز یافته است و اگر چنین نمیبود او که نمیتوانست به نماد و نشانه تبدیل شود و هیچ فرقی با دیگر روسای جمهوری نداشت، مگر اینکه شاید موفقتر و بهتر از دیگران باشد. الیزابت گفت: من خود یک زن سیاهپوستم و میدانم که در بارک اوباما حس من به عنوان یک انسان چگونه سخن میگوید. این نژادپرستی نیست. این تعلق من به عنوان یک انسان و یک شاعر با یک نماد است که زندگی من در قالب آن به سخن میآید.
کسی گفت: بارک اوباما محبوبیت خود را در میان امریکاییان از دست داده است چون به وعدههایی که داده بود رسیدگی نتوانست. الیزابت با این حرف موافق بود و میگفت: این چهرهی اوباما مطلوب من نیست. او وقتی در چهرهی رییس جمهور و سیاستمدار سنجیده شود هر کسی حق دارد از او بپرسد که چه گفته بود و چه کاری را انجام داد یا انجام نداد. شاید من با ده دلیل بگویم او موفق بوده و دیگری با ده دلیل دیگر بگوید که نه او موفق نبوده است. من با چهرهی دیگری از اوباما حرف دارم که برای تاریخ و برای فرهنگ و برای مدنیت امریکایی سخن میگوید. موفقیت یا عدم موفقیت اوباما به این چهرهی او کاری ندارد و من اطمینان دارم که اوباما پیروز شود یا نشود این چهرهاش را که مال تاریخ و مال فرهنگ این جامعه است مخدوش نمیکند و هرگز انتظار ندارم که او به کاری دست زند که تاریخش خرج ریاست جمهوریاش شود. الیزابت گفت: دید من با دید کسی که محبوبیت اوباما را برای کمپاینهای انتخاباتی میسنجد یکی نیست و به همین دلیل فکر میکنم هنوز در امریکا کسان زیادی هستند که کار بزرگ شان در انتخاب بارک اوباما را دست کم نمیگیرند.
***
سخنان الیزابت مرا به شوق انداخت تا طرح بزرگ محمود جعفری را با او در میان بگذارم: شعر دادخواهی. گفتم: شاعرانی اکنون در افغانستان گام بلند کرده اند تا کمپاینی به نام شعر دادخواهی و یا در کل ادبیات دادخواهی به راه اندازند. حرف اینها این است که در وسط تمام هیاهویی که شهر و دیار ما را خورده است صدای انسان مظلوم و قربانیشدهی این دیار کمتر شنیده میشود. شعر و هنر و ادبیات باید این صدا را بلند کند. این صدا مرز نمیشناسد و تنها به انسان میاندیشد. انسانی که در انفجار بمب هلاک میشود، انسانی که سنگسار میشود، انسانی که گوش و بینیاش را با کارد میبرند، انسانی که به رگبار بسته میشود، انسانی که در زیر آوار خانهاش جان میدهد، انسانی که در روی بازار شلاق میخورد و توهین میشود، انسانی که از خانه و کاشانهاش با بربریت و سبعیت رانده میشود، انسانی که در زیر شکنجه جان میدهد، انسانی که به جرم حرف و سخنش توهین میشود و زجر میکشد، انسانی که میرود زندان و بدون اینکه معلوم شود جرمش چیست همانجا میماند تا میپوسد، ... اینها همه قربانیان بیصدایند که شعر و ادبیات و هنر باید صدای شان را بلند کند. این کمپاین تازه راه افتاده است و میخواهم از زبان تو به عنوان یک شاعر سیاهپوست که شعرت به نوعی دادخواهی بوده است در این مورد بشنوم....الیزابت گفت: شعر زیباترین سخن است و موسیقی و هنر و ادبیات در هر جلوهی آن بخشی از همین سخن زیبا را بیان میکند. من شعر را روح هنر میدانم و در واقع فکر میکنم هر سخنی دیگر به اندازهای که روح شاعرانهتر داشته باشد، زیباتر و هنرمندانهتر میشود. شعر دادخواهی شعر راستین است. شاید من این را به دلیل تجربهی سیاهپوست بودنم و به دلیل تجربهی زن بودنم میگویم. اما حس میکنم اگر شعر دادخواهی نداشته باشد، بخش مهمی از زیباییاش را از دست میدهد. شعرهای عاشقانه هم به نوعی شعر دادخواهی اند. هیچگاهی شعر عاشقانه سروده نمیشود و به دل چنگ نمیزند مگر اینکه آنجا مفهوم دادخواهی باشد و شکایت پنهان از قید و بندهایی که عاشقان را از هم دور نگه داشته است. آنگاهی که انسانها از هم دور میافتند شعر میتواند دوباره آنها را به هم نزدیک کند. وقتی برایش گفتم: شعر واقعی تنها از واقعیت سخن نمیگوید بلکه از پشت واقعیت سخن میگوید، حرفم را پسندید و گفت: دقیقاً همین است که شعر و هنر میتواند مرزها را بشکند و به دل و روح و روان آدمها چنگ اندازد.
الیزابت شعر و هنر دادخواهی را در افغانستان یک گام مهم خواند و گفت: من هم از وضعیتی که در افغانستان میگذرد، احساس ناراحتی دارم. میخواهم بیشتر بشنوم و بیشتر بدانم که آنجا برای نجات انسانها از وضعیت بدی که گرفتار آن اند، چه کارهایی شده است و چه کارهایی دارد میشود. همچنانکه دوست دارم بدانم که شاعران و هنرمندان از چه زاویهای در این کمپاین بزرگ سهم میگیرند.
سلام استاد همیشه پیروز باشید.
پاسخحذفاز روزیکه این بخش وارد این خانه شده، بیش از یک ماه می گذرد؛ فکر می کنم که از یاد برده اید که حتماً پس از این همه مدت این مطلب باید در مجله آینه معرفت نشر شده باشد؛ ما منتظر نشر ان در این صفحه هستیم