۱۳۹۰ بهمن ۱۸, سه‌شنبه

دل کندن از گذشته، چشم دوختن به آینده (گام پنجم)

دل‌کندن از گذشته قاعدتاً آسان نیست، هرچند گاهی ضرورتش را نیز انکار نکنند. آدمی معمولاً با صد رشته به گذشته‌اش پیوند دارد و این رشته‌ها را یک‌بارگی کندن و تعلق خویش را با آنها قطع کردن، دشوار است. گذشته هر چه با هزینه‌های جانی و عاطفی بیشتر عجین باشد، شیرینی‌اش بر دل آدمی بیشتر می‌چسبد. به همین گونه است عجین بودن گذشته با رنج و درد آدمی، که رنج و درد نیز بخش مهمی از تاریخ و ارزش‌های کهن او محسوب می‌شوند.

حالا که بیم 2014 و پیامدهای هولناک آن جان ما را آزرده کرده است، آیا می‌توانیم از گذشته دل بکنیم و تنها تعلق خویش را در حد چشم دوختن به گذشته و آموختن از آن بسنده کنیم و در عوض، چشم و دل خود را یکجایی به آینده بسپاریم و برای آینده فکر کنیم و برنامه بریزیم؟

***

به نظر می‌رسد کنفرانس بن آغاز خوبی برای این تمرین نیز بود. در کنفرانس بن نقطه‌های مثبت زیادی وجود دارند که می‌توانند هم به گونه‌ی نمادین و هم به گونه‌ی واقعی به دردبخور باشند. کنفرانس بن، فرصتی فراهم کرد که هزاره و تاجیک و پشتون و ازبک و کمونیست و اسلامیست و لیبرال و بنیادگرا، یک بار نفس تازه کنند و لحظه‌ای دل خود را از بار سنگین گذشته فارغ سازند و به سوی آینده چشم بدوزند و قسمت‌هایی از دل‌گوشه‌ی خود را برای آینده نیز آماده کنند.


(ادامه مطلب را در جمهوری سکوت دنبال کنید)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر