۱۳۹۰ بهمن ۱۸, سه‌شنبه

"گوش بده عربده را دست منه بر دهنم"

(نوشته ای نفر سوم در جمهوری سکوت)

این نوشته یک هذیان است، هذیان مطلق، هیچ چیز دیگر نیست نه تحلیل است نه گزارش است نه مقاله است، اگر انتظار چنین چیزهایی را دارید وقت گرانبهای تان را برای خواندن این سیاهه، هدر ندهید. این سیاهه فقط یک ماتم است، یک مخته است، آه سرد است، یک واویلا است، یک جیغ است، جیییییییغ. به قول مولانا این یک عربده است.

پس یا گوش بده عربده را و دست منه بر دهنم. یا اگر حوصله واویلای ما را نداری سر خویش گیر و سودای خود را باش که ما بد رقم سرخورده و سراسیمه و سیه روزیم و مجال قیل و قال های فلسفی، علمی، فرهنگی و هیچ "یی" دیگری را، فعلا نداریم.

فعلا، فقط می خواهم جیغ بکشم. جیییییییییییییغ، از آن سان که حماقت تاریخی هزاره ها را ویران کند. می خواهم داد بزنم. دااااااااااد، آنقدر که نشئه تاریخی این قوم لجوج را که به هیچ دلباخته است، بپراند.

قومی که هستی خود را با هیچ قمار می زند و از جانش برای آقایی، مایه می گذارد که اگر بود بیشتر سوارش می شد، بیشتر شلاقش می زد و عمیق تر خرش می کرد.

از هیچ کس بخاطر این نوشته پوزش نمی خواهم و همه فحش هایی را که در کامنت های بعدی نصیبم خواهد شد، به جان می خرم . اما دیگر واقعا می خواهم بر تمامی باورهای این قوم گیج عاشق هیچ، تازیانه بزنم.

این نوشته یک تف سربالا است، تفی بر آبروی مذهبی هرچه شیعه در جهان است، هرگاه خیلی از این نوشته عصبانی شدید، زحمتی بکشید و تصاویر روزعاشورای کابل را ببینید.


(ادامه مطلب را در جمهوری سکوت دنبال کنید)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر