ده سال از آغاز حملهی نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحدهی امریکا بر علیه رژیم طالبان میگذرد. مروری بر خاطرهی افرادی که در گروههای مختلف و در ردههای مختلفی از تعلق (از حمایت و دوستی کامل تا هراس و نفرت کامل) با طالبان قرار داشته اند، تصویر وضعیت کنونی افغانستان را به گونهی روشنتری قابل درک خواهد ساخت.
طالبان، ظاهراً در آغاز حملهی نیروهای ایالات متحدهی امریکا غافلگیر شدند. به همین گونه بود پاکستان و حتا روشنفکران و تحلیلگرانی که از آغاز تاریخی جدید با حکومت طالبان خشنود بودند. وقتی بمبافگنهای امریکایی با دهها تن مواد منفجره و پیشرفتهترین تکنولوژی به سراغ طالبان رسیدند، حتی فرصتی کوتاه هم باقی نماند تا از برگشت ورق در زندگی و حیات سیاسی طالبان و رژیمی که این گروه در پی ایجاد آن بود، تصویری گرفته شود.
ده سال بعد؛ طالبان در مرکز سیاست کشور
اینک ده سال از آن روز میگذرد. طالبان که از آخرین لانههای مخفی خود به سختی موفق به فرار شده بودند، اکنون با قدرتی مانور میدهند که حتی شخص رییس جمهوری نیز خواب آرامش در ارگ را رویایی بیش نمیبیند. ارگ ریاست جمهوری را کابوس خوف و وحشت بلعیده است. سایهی جاسوس و توطیه و دشمن اعتماد را همچون سرطان فرو خورده و سوء ظن از دهلیزهای ارگ به هر سوراخ سمبهی این دالان مخوف سر میکشد. فقط چند روز میشود که از دستگیری محافظ جان آقای کرزی خبر داده شد. اندکی قبلتر از آن، با وساطت و حسن اعتماد آقای کرزی، شخصی به سراغ آقای ربانی رفت که به پاس نوازش وی، مکنونات سرش را با مواد منفجره، روی اندام و سینهاش پاشید.
(ادامه مطلب را در جمهوری سکوت دنبال کنید)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر