نقطههای منفی یا کاستیهایی
که در شخصیت و نقش سیاسی خلیلی نشاندهی شد، تا 25 مورد رسید. از میان این موارد،
من هفده عنوان را برجستهتر یافتم که در روایتهای قبلی یادآوری شدند. بقیهی
مواردی که نشاندهی شدند، اکثراً به خصوصیتهای فردی و یا جنبههایی از شخصیت و
نقش خلیلی مربوط میشد که به حوزهی رهبری و تأثیرگذاریهای اجتماعی و سیاسی او
ربط زیادی نداشتند.
در مرحلهی بعدی، جنبههای
مثبت شخصیت و رهبری خلیلی مورد توجه قرار گرفت که شمار آنها تا دوازده عنوان را
شامل میشد.
ارزیابی شخصیت و نقش
خلیلی عمدتاً در مقایسهی او با همتایان سیاسیاش در درون جامعهی هزاره و در سطح
رهبران احزاب جهادی افغانستان صورت گرفت.
به عنوان اولین مورد گفته
شد که خلیلی، در مقایسه با اکثر همتایان سیاسی خود در جامعهی هزاره و در سطح
رهبران احزاب جهادی افغانستان از وجاهت و اعتبار زیادی برخوردار بوده و توانسته
است برای خود وزنهی قابل توجهی کسب کند. «این وجههی خلیلی را اکثر همتایان سیاسی
او احترام میکردند. توانمندی و صلاحیتهای او را در این رده کسی انکار نمیکند.»
خاطرههایی یادآوری شد از
جلساتی که برخی افراد شاهد آن بوده و در آنها خلیلی به طور آشکار موقعیت برتری
نسبت به همتایان و یا رقیبان خود داشته است. «در جلسات شورای ائتلاف، تقریباً او
بود که حرف آخر را میزد و وقتی که به عنوان سخنگوی شورای ائتلاف انتخاب شد، احساس
میشد که هیچ کسی در برابر این مقام او رشک و حسادت نشان نمیدادند.»
در دومین مورد گفته شد که
خلیلی در رفع فاصلهی هزارهها با «حکومت» نقش مهمی بازی کرد. «وقتی تصمیم گرفت که
از بامیان به کابل بیاید، جامعه را کمک کرد تا از لحاظ روانی امر انتقال از دورهی
بیگانگی و ستیز با قدرت را به سادگی طی کند.» هزارهها پس از قتل عام و سرکوب
امیرعبدالرحمن، با فشار سازمانیافتهی دولت، از سیاست و قدرت دور شدند. قبل از
دوران جهاد را میتوان دوران «هراس از قدرت» تعبیر کرد. بعد از آن دورهی «ستیز با
قدرت» شروع میشود و هزارهها تلاش میکردند با این ستیزهجویی «منِ» فراموششده و
سرکوبشدهی خود را احیا کنند. «خلیلی یکی از مدیران موفق این انتقال بود. وقتی
تصمیم گرفت که مرکز سیاست خود را از بامیان به کابل منتقل کند و خودش وارد بدنهی
حکومت شود، در واقع، فاصلهی هزارهها با قدرت را به طور رسمی رفع کرد.»
در سومین مورد، حمایت
خلیلی از حرکتهای مدنی جامعه مورد توجه قرار گرفت. گفته شد که خلیلی با حمایت از
نشریهی «امروز ما» فرصت را برای یک حرکت مدنی و پیشرو در جامعه فراهم ساخت.
گفتمانی که در نشریهی «امروز ما» به راه افتید، جامعه را با مسایلی آشنا کرد که
قبلاً تصور آن هم نمیرفت. «خلیلی از این حرکت پیشتیبانی کرد و فشارهای سنگینی را
که رقیبان سیاسی او وارد میکردند، با جدیت دور ساخت.»
در دورهی جدید نیز خلیلی
در برابر تحولات مدنی در جامعه موضع مثبت و حمایتگرانه داشت. او هیچگاهی حرفی
نگفت که ذهنیت عامه را نسبت به تحولات مدنی دچار شک و بدبینی سازد. او با مقامات
بینالمللی که به دیدارش میآمدند، با صراحت از حرکتهای مدنی و ارزشهایی که
مقبولیت جهانی دارند، حمایت کرد. «این رویکرد خلیلی در زمانی که تصویر ملاها و
شخصیتهای جهادی با سنتگرایی و محافظهکاری عجین بود، خوشبینی زیادی را در سطح
بینالمللی نسبت به موضع سیاسی جامعهی هزاره و مخصوصاً حزب وحدت، خلق کرد.»
چهارمین مورد در جنبههای
مثبت شخصیت و رهبری خلیلی مدارای او با صدای مخالف در جامعه بود. «خلیلی در اکثر
موارد مخالفان سیاسی خود را با شکیبایی و مدارا تحمل میکرد و در برابر آنها
حساسیت و واکنش زیادی نشان نمیداد.» انتقاد از خلیلی تقریباً تمام ابعاد کارنامههای
سیاسی او را در بر میگیرد. «اغلب افرادی که لب به نقد و نکوهش خلیلی باز کرده
اند، سخن خود را با بی پروایی به آدرس او راجع ساخته اند. اما کمتر دیده شده است
که خلیلی در برابر مخالفان سیاسی و فکری خود از قدرت و زور سیاسی استفاده کند.»
در پنجمین مورد گفته شد
که «خلیلی با مهارت دیپلوماتیک توانست آدرس سیاسی هزارهها را مشخص کند و نقش این
جامعه را در سیاستهای ملی و بینالمللی برجسته سازد. وی جایگاه حزب وحدت را به
عنوان نمایندهی سیاسی جامعهی هزاره در ادارهی کرزی و معادلات سیاسی افغانستان
تثبیت کرد.»
نقش و طرحهای خلیلی برای
احراز جایگاه و حقوق سیاسی جامعهی هزاره در ادارهی کرزی از موارد برجسته در
رهبری سیاسی او قلمداد شد: «خلیلی در بیان این نکته برای کرزی صراحت داشت که نباید
حقوق سیاسی هزارهها را به کسانی بسپارد که در اذهان عامهی هزارهها به عنوان
خاین به سرنوشت این جامعه تلقی میشوند». گفته شد که «در این مورد خلیلی به حدی
پافشاری داشت که گاهی روابط او را با برخی از رهبران جهادی که از چهرههای مشخصی
به عنوان متحدان سیاسی خود حمایت میکردند، تیره میساخت.»
در ششمین مورد، بر نقش
مثبت او در پروسهی تسوید، تدقیق و تصویب قانون اساسی تأکید شد. «او نظریات مثبتی
را که مطرح میشد و به نظر میرسید برای بهبودی قانون اساسی مفید اند، مورد حمایت
قرار میداد و از نفوذ خود بر کرزی و سایر مراجع ذیربط استفاده میکرد تا آن
نظریات در قانون اساسی رعایت شوند.»
در هفتمین مورد، به نقش
او در انجام برخی پروژههای انکشافی در هزارهجات اشاره شد. یکی از افراد گفت که
برای تصویب و عملی شدن اغلب این پروژهها، خلیلی با موانع و فشارهای زیادی مقابله
میکرد تا موفق میشد که دونرها یا کرزی را قناعت دهد تا پروژهها را عملی سازد.
هر چند هیچ پروژهی مشخصی نام گرفته نشد، اما تلاش خلیلی در این زمینه به عنوان یک
امر مثبت تلقی شد. ولایت دایکندی نیز از دستاوردهای برجستهی خلیلی قلمداد شد که
آن را با جدیت دنبال کرد و بالاخره از تمام موانع موفقانه عبور کرد.
هشتمین مورد مربوط به نقش
خلیلی در اتصال سیاست هزاره با پشتونها بود. گفته شد که خلیلی از همان ابتدایی که
در امر سیاست هزاره نقش یافت، رابطه با پشتونها را برای رفع مشکلات هزارهها و
ایجاد فضای مصوون در همسایگی طولانی با پشتونها مهم میدانست. «او در دوران
مقاومت کابل و بعد از آن، در بامیان، و متعاقباً در دوران جدید کابل، تأمین رابطه
با پشتونها را در اولویت سیاستهای خود داشت؛ هرچند وی رابطهی نزدیک خود با
تاجیکها را حفظ کرد، اما وزنهی اصلی را در همسویی با پشتونها میدانست و در
این رابطه همیشه بر نقش محوری پشتونها در سیاست کشور توجه داشت».
نهمین مورد بر اجتناب
خلیلی از سیاستهای ماجراجویانه در حل معضلات ملی و سیاسی متمرکز شد. «او زبان
ملایمی را در عرصهی سیاسی انتخاب کرد که امکان گفتوگو و تعامل او را با همهی
قدرتمندان سیاسی کشور ممکن ساخت.» خلیلی بر تفنگ و اسلحه تأکید نکرد و مخالفت
سیاسی خود با طرحها و برنامههایی را که قبول نداشت، به تنش و جدال آشتیناپذیر
نرساند.»
در مورد دهم، بر این نکته
تأکید شد که خلیلی در روابط عادی و روزمرهی خود با همه دارای سلوک نیکو و آداب
معاشرت پسندیده بود. «او به سختی افراد را به حضور میپذیرد، اما وقتی کسی را به
حضور میپذیرد، با آنها در نهایت ادب و نزاکت رفتار میکند و مرتکب هیچ عملی نمیشود
که شخصیت و وجههی او را سبک جلوه دهد.» در یکی از تعبیرات، آداب معاشرت خلیلی
«کلاس بالا» و «اشرافیمآب» لقب گرفت.
در مورد یازدهم، حمایت
خلیلی از نقش و جایگاه زنان در سیاست جامعه اشاره شد: «او برای عضویت زنان در
شورای مرکزی حزب وحدت تلاش زیادی کرد و برغم مخالفت و حساسیت برخی از چهرههای
بانفوذ و قدرتمند حزب وحدت، حضور زنان را در شورای مرکزی تثبیت کرد.» گفته شد که
«خلیلی در این رابطه از وجههی آخوندی و جهادی خود مایه گذاشت. او در برابر
مخالفان حضور زنان با قاطعیت استدلال میکرد.»
در مورد دوازدهم گفته شد
که خلیلی در طول دوران معاونت ریاست جمهوری، کوچکترین شایبهی فساد را در ادارهی
تحت فرمان خود راه نداد. «او یکی از معدود افرادی بود که در نزد مقامات ملی و بینالمللی
از اتهام فساد در اداره مبرا بود.» (ادامه دارد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر