۱۳۹۴ آذر ۲۲, یکشنبه

دانش: گرایش من به شهید مزاری بیشتر بود (20)



در مورد هشتم گفته شد که دانش شخصیت آرامِ اکادمیک دارد که در حوزه‌ی سیاست به کار نمی‌آید و برای کسی حس قدرت و اِعمال قدرت را تداعی نمی‌کند. «او قدرت و ظرفیت تیم‌سازی ندارد و خودش هم عضو تیم قدرتمند شده نمی‌تواند». به همین دلیل «وی در طول دوران کار سیاسی و مبارزاتی خود، نتوانسته است کادرهای جامعه را به طرف خود جلب کند و خودش هم با هیچ یک از جناح‌های قدرتمند در رقابت‌های درون‌گروهی سازمان نصر یا حزب وحدت همراه نشده است». موقعیت دانش در اذهان جامعه‌ی روشنفکری ضعیف قلمداد شد و گفته شد که این موقعیت ضعیف، توانایی او برای اقناع و بسیج جامعه‌ی روشنفکری را کاهش می‌دهد. هم‌چنین گفته شد که فقدان کار سیستماتیک و منظم دانش بیانگر آن است که او در زندگی سیاسی و مبارزاتی خود به فعالیت‌های سازمانی و تشکیلاتی اعتنا نداشته است: «دانش در اذهان عامه به عنوان یک فرد با اتوریته با پیشینه‌ی مبارزه‌ی سیاسی و تشکیلاتی نگاه نمی‌شود. نهایتاً یک استاد دانشگاه است که می‌تواند کتاب بنویسد، درس بگوید و به خانه برگردد.»
در مورد نهم گفته شد که وی به مطالبات و نیازهای اساسی مردم توجه نکرده و حالا هم درک و شناختش از مطالبات اساسی جامعه ناقص و ضعیف است. «در ذهن جامعه کسی او را به عنوان یک چهره یا رهبر سیاسی نمی‌شناسد». و «کسی باور نمی‌کند که او بتواند بار رهبری سیاسی را در رقابت با چهره‌های قدرتمند رقیب بردارد». گفته شد که «سیاست با مطالبات مشخص و روشن پیام خلق می‌کند. بدون پیام روشن و قاطع که بیانگر مطالبات و خواسته‌های مشخص مردم باشد، امکان ندارد که مردم به کارزارهای انتخاباتی جلب شوند و یا به سیاستمدار رأی دهند».
در مورد دهم گفته شد که «وی در پست سیاسی با نگاه اداری برخورد کرده و خود را فراتر از یک مأمور اداره تلقی نکرده است». گذشته از آن، «او همیشه به عنوان یک زبان توجیه‌کننده‌ی حکومت عمل کرده و به اندازه‌ی یک جمله هم سخنی نگفته است که حاکی از نگاه یا تلاش او برای محرومیت‌زدایی از مردم باشد». هم‌‌چنین، «او به عنوان یک سیاستمدار بی‌کفایت با موضع خنثا معروف است».
در مورد یازدهم گفته شد که موضع دانش در دوران رأی‌گیری از پارلمان وجهه‌ی او را به شدت تضعیف کرده است: «وی دو بار پی‌هم از پارلمان رأی اعتماد نگرفت، اما باز هم به سرپرستی وزارت تحصیلات عالی رفت. حالانکه رحیم وردک وقتی از پارلمان رد شد، حتی مشاوریت کرزی را قبول نکرد و مستقیم رفت به خانه‌اش». هم‌چنین گفته شد که «دانش، با وجود رد شدن در پارلمان، باز هم به عنوان کاندیدای پست شورای ستره محکمه به پارلمان رفت». حتا گفته شد که «برای کاندیداتوری پست شورای ستره محکمه با خلیلی مشوره نکرد و برغم مخالفت خلیلی خود را در لست جا داد». همه‌ی این تلاش‌های دانش بیانگر «اشتهای شدید او به قدرت»ی قلمداد شد که به هر قیمتی می‌کوشید آن را حفظ کند. گفته شد: «سیاستمداری که مناعت خود را در برابر پُست و کرسی حکومتی حفظ نتواند، در اذهان عامه ضعیف قلمداد می‌شود و اعتماد جامعه را به خود جلب نمی‌تواند».
در مورد دوازدهم گفته شد که دانش، به عنوان یک فرد محافظه‌کار و بی‌اراده در برابر شخصیت قاطع محقق و دوستم مقابله نمی‌تواند. «اگر دانش با محقق رو به رو شود و مورد خشم و غضب او قرار گیرد، نمی‌تواند روی موضع خود ایستادگی کند». و «دوستم هم او را به عنوان همتا یا رقیب خود حساب نمی‌کند».
در مورد سیزدهم «رسانه‌گریزی» دانش یکی از نشانه‌های بارز عدم اعتماد به نفس او تلقی شد که گویا نسبت به فکر و باورهای خود شک دارد و از آن‌ها در حضور عام دفاع نمی‌تواند. «او در چهارده سال گذشته به طور مداوم در پست‌ها و موقعیت‌هایی قرار داشته است که می‌توانست یکی از چهره‌های خبرساز و صاحب نظر تلویزیون‌ها و رسانه‌ها باشد. اما امروز کم‌ترین کسی می‌تواند از او یا حرف‌های او تصویری داشته باشد».
در مورد چهاردهم گفته شد که «او فوق‌العاده آخوند است و زبان او در دنیای سیاست، فاقد جوهر قناعت‌دهنده است.»
در مورد پانزدهم گفته شد که سیاست افغانستان با مصرف پول و ریخت و پاش عجین است. «دانش نه توان پرداخت پول دارد و نه با پخش پول آشنا است.» این نقیصه‌ او را همیشه در برابر وجهه‌ی پولی خلیلی و محقق و دوستم کوچک نگه می‌دارد و موضعش را دچار انفعال می‌سازد.
***
قبل از اینکه جمع‌بندی نقطه‌های مثبت شخصیت و کارنامه‌های دانش شروع شود، برای او مجال داده شد تا خودش در برابر اتهاماتی که علیه او دامن زده شده است و یا نقطه‌های منفی‌ای که در مورد شخصیت و کارنامه‌های او وجود دارد، توضیح دهد.
دانش حکایتش را از سال 1356 شروع کرد که برای اولین بار بابه مزاری را در سوریه دیده بود و در آن دیدار تحت تأثیر اندیشه و دیدگاه مزاری قرار گرفته بود. وی آثار شریعتی را مهم‌ترین عامل برای کشانده‌شدن خود به وادی مبارزه و کارهای سیاسی و ایدئولوژیک قلمداد کرد و گفت که «در این دوران خود را در شمار سایر مبارزانی احساس می‌کردم که برای یک هدف والا، فراتر از درس و مدرسه، تلاش می‌کردند». از آمدن شیخ آصف محسنی به سوریه یاد کرد که از رفتن به دفتر آیت‌الله شیرازی امتناع ورزیده و برای خود محفل درس و بحث راه انداخت و بعدها به قُم آمد و سازمان حرکت را ایجاد کرد. «من به دعوت آن‌ها که به حرکت بپیوندم، پاسخ مثبت ندادم و با تشویق و رهنمایی برخی از دوستان، به سازمان نصر رفتم.» دانش گفت که «محرومیت هزاره‌ها نقطه‌ی وصل من با دوستانم در سازمان نصر شد» و «بعد از سی سال، هنوز هم در همان فکر و تعهد باقی هستم و از این موضع ذره‌ای عدول نکرده ام».
دانش گفت که «هیچ‌گاهی بحث سمت و قشر در ذهنم خطور نکرده و حالا هم به این چیزها فکر نمی‌کنم». «در دوره‌ی مبارزات سیاسی، کارم بیشتر فرهنگی و سیاسی بود، نه نظامی.» او گفت: «در طول دورانی که در ایران بودم، مسوولیت امور فرهنگی سازمان نصر و بعد از آن حزب وحدت را داشتم و حتا یک هفته نتوانستم به جایی مسافرت کنم». «کار من جمع‌آوری مطالب، تایپ و تصحیح آن‌ها، گرفتن مجوز برای هر شماره، و نشر آن بود». «تمام اعلامیه‌ها را من می‌نوشتم. شاید بگویم هیچ یک از اعلامیه‌های سازمان نصر نبوده که غیر از من کسی دیگر آن‌ها را نوشته و یا نشر کرده باشد».
 دانش گفت که «کار من در عرصه‌ی فرهنگی هیچ‌گاهی توقف نداشته است. همیشه تلاش می‌کردم که چیزی از کارم پس نماند و به همین دلیل، اکثر دوستان سازمان نصر، و بعداً حزب وحدت، به من و کار من اعتماد داشتند.» «من در جناح‌بندی‌های درون‌گروهی سازمان نصر موضع معتدل و میانه داشتم و هیچ‌گاهی به حمایت از یک جناح در برابر جناحی دیگر قرار نمی‌گرفتم، اما گرایش من به جانب استاد مزاری بیشتر بود». (ادامه دارد)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر