روز سه شنبه 3 جدی 1392 جلسهای برگزار نشد. دلیل آن مصروفیت برخی از اعضا
و عدم اشتراک آنان در جلسه بود. روز چهارشنبه 4 جدی، دو نکته در آجندای جلسه قرار
گرفت: هزینههایی که از نشست دانشجویان و مناسبات قدرت باقی مانده بود و صاحب هوتل
کابل دوبی آن را مطالبه داشت. هیچ مرجعی وجود نداشت که این مطالبات را پرداخت کند.
بالاخره دانش پذیرفت که از هر طریقی بتواند، بدهی را ادا میکند. بحث تأمین هزینههای
کمپاین و برنامهها اندکی جدی شد. تصور میشد اگر در تأمین هزینهها کسی مسوولیت
نگیرد، چرخه از ابتدا توقف میکند. نشست دانشجویان و مناسبات قدرت اولین اقدام
بود. اما حالا مشکل کرایهی هوتل و بلندگو و غذای چاشت برگزارکنندگان تلک گردن همه
شده بود. جواد سلطانی پیشنهاد کرد که اگر هزینهی برنامهها به طور مطمین پرداخت
نمیشود، بهتر است دور آنها را خط بکشیم و اصلاً به فکر تدویر آنها نباشیم. دانش
متعهد شد که برای تأمین هزینهی برنامهها منبعی را پیدا خواهد کرد.
***
برنامهی دیدار دانش با دانشآموزان و استادان لیسهی عالی معرفت برای روز
بعدی تنظیم شد و برخی از نکتههایی که دانش ضرورت داشت بیان کند، نشاندهی شد.
برنامهی دیدار اعضای «اتاق فکر» با خلیلی نیز بحثهایی را برانگیخت. قرار شد دانش
به طور جدی معلوم کند که آیا خلیلی حاضر است با اعضای «اتاق فکر» دیدار کند یا نه.
***
بحث بعدی که باعث تلخی و تلخکامی همه شد، بررسی واکنش حزب وحدت از زبان
سعادتی بود که در برابر نقش و فعالیتهای من در ستاد سیاسی انتخابات بروز داده
بود. من ناراحت بودم. احتمالاً لحن و ادبیاتم نیز مشحون از این ناراحتی بود. به
طور جدی گفتم که این واکنش، موقف مرا در ذهن اشرف غنی و در تیم انتخاباتی او آسیب
زده است. تا حالا تصور اشرف غنی این بوده که حدی از یک تفاهم و نزاکت میان ما وجود
دارد که او مراقب آن است. با سخنان و واکنش سعادتی، اکنون دو احتمال را میتوانیم
در نظر گیریم: احتمال اول اینکه اشرف غنی در برابر ناراحتی حزب وحدت، از موقف من جانبداری
کند. احتمال دوم اینکه اشرف غنی متوجه شکافی شود که در رابطهی من با حزب وحدت
وجود دارد.
هر کدام از این احتمالات در ذهن اشرف غنی جا باز کند، برای ما زیانبار
تمام خواهد شد. من نمیخواهم اشرف غنی در برابر حزب وحدت از من حمایت کند. همچنانکه
خوش ندارم اشرف غنی با مشاهدهی یک شکاف جدی در روابط من با حزب وحدت، در پی
استفادهجویی بیرون شود و در عالم واقع، نه به من بهایی قایل شود و نه به حزب
وحدت.
گفتم: حزب وحدت باید از میان دو گزینه یکی را انتخاب کند: اگر به همکاری
فعال من در درون جامعهی هزاره ضرورت احساس میکند و نقش مرا در اینجا موثر میداند،
من اینجا میمانم و بیش از این با جنگ روانی و پاشکنی و تبلیغات منفی برخورد نکند.
اگر حضور مرا برای کارها و فعالیتهای خود مزاحم احساس میکند، من به سادگی میروم
و در دفتر مرکزی، به طور مستقل کارم را با اشرف غنی و تیم انتخاباتی او پیش میبرم
بدون اینکه به سیاستها و برنامههای حزب وحدت کاری داشته باشم.
دانش بلافاصله گفت که واکنش از جانب حزب وحدت نبوده و صرفاً یک نظر از جانب
سعادتی مطرح شده که قابل تحمل است و من توصیه میکنم که شما نباید آن را جدی
بگیرید.
حرف دانش را قطع کردم و گفتم: من با حزب وحدت و شیوهی سیاست و مدیریت آن
آشنایم. سعادتی حرفی نمیگوید مگر اینکه چراغ سبز آن را از جانب رهبری حزب وحدت
دریافت کرده باشد. این حساسیت از زمانی شروع شد که بحث نقش حزب وحدت در تمویل
انتخابات به میان آمد. در نشست دانشجویان و مناسبات قدرت جدیتر شد. اکنون به
مرحلهی حساستری رسیده است که پردهی نزاکت در رابطهی ما با اشرف غنی را نیز دور
میزند. گفتم: من به طور فردی با حزب وحدت مشکلی ندارم. اما حزب وحدت باید مشخص
کند که مشکلاتش با من چیست و آن را چگونه حل میکند.
دانش گفت: بحث تنها مربوط به حزب وحدت نیست. جمعی از علما نیز هستند که
شاید با نقش پررنگ من در ستاد انتخاباتی موافق نباشند. اگر به حساسیت و نظر آنها
توجه نکنیم، قسمت وسیعی از حمایت اجتماعی خود را از دست میدهیم. وی گفت: حالا شما
خوش باشید یا نه، کسانی هستند که با شما موافق نیستند و حزب وحدت باید رعایت حال
آنها را داشته باشد.
داکتر امین احمدی گفت: نقش افراد و جریانات باید در حد موثریت آنها در نظر
گرفته شود. اولاً کشاندن یک نقد یا موضع منفی به ستاد سیاسی کار درستی نبوده است.
ما اینجا با هم مینشینیم تا همهی این موارد را بررسی کنیم و با سنجش زمینهها و
پیامدهای آنها به تصمیم برسیم. ثانیاً تا کنون حتا یک حرف از حساسیت و واکنش
اعضای حزب وحدت و ملاحظهی آنها در قبال نقش رویش در اینجا طرح نشده است. چرا
این حرف رفته است به ستاد سیاسی؟
بحثها رفته رفته تندتر شد. جوادی و سلطانی و صالحی و جمعی دیگر وارد بحث
شدند و هر کدام جنبههایی از مسأله را توضیح دادند. بالاخره، من به توصیهی جمعی،
کوتاه آمدم و از حرف خود گذشتم. قرار شد مسوولیت عمومی دفتر و کمپاین غرب کابل و
هزارهجات را دانش عهدهدار شود که معاون رییس جمهور در تکت انتخاباتی است. من به
عنوان رییس دارالانشای دفتر عمل کنم که در واقع امور اجرایی را مدیریت میکند.
قرار شد دفتری که در پل سرخ از جانب اشرف غنی گرفته شده بود، دفتر دارالانشای
کمپاین باشد و برخی از کمیتههای دیگر ستاد، از جمله کمیتهی تدوین برنامه نیز به
آنجا منتقل شود.
برای ترمیم ذهنیت اشرف غنی و کاهش نگرانیهای او از تنش در رابطهی من و
حزب وحدت، قرار شد من و دانش بدون فوت وقت جلسهی مشترکی با اشرف غنی داشته باشیم
و در حضور وی، تغییرات جدید در مدیریت امور کمپاین را مطرح کنیم و به نتیجه برسیم.
***
بعد از جلسه، با اشرف غنی تماس گرفتیم و قرار شد ساعت شش شام، من و دانش با
او در مورد دفتر و مدیریت کمپاین غرب کابل صحبت کنیم.
شام، من و دانش به اتفاق هم رفتیم به منزل اشرف غنی. وضعیت را شرح دادم و
گفتم که ما به این تصمیم رسیده ایم که برای جمعکردن دیدگاههای مختلف و پیشگیری
از برخی حساسیتهایی که بروز خواهد کرد، دانش مسوولیت عمومی کمپاین در غرب کابل و
هزارهجات را داشته باشد. من به عنوان رییس دارالانشای کمپاین کار میکنم.
اشرف غنی از رسیدن ما به این توافق استقبال کرد و ظاهراً قبول کرد که مشکلی
در روابط من با حزب وحدت وجود ندارد. او متعهد شد که ضرورتها و امکانات دفتر
دارالانشا را تأمین میکند. به دلیل حساسیت وضع امنیتی دفتر، من پیشنهاد کردم که
حد اقل هجده نفر به عنوان گاردهای امنیتی دفتر استخدام شوند. اشرف غنی این پیشنهاد
را نیز قبول کرد و گفت که چند میل اسلحه نیز برای آنها تهیه میکند. طی چند روز
آینده، این افراد را به کمک ضابط نصرالدین، از هزارههای پنجشیر استخدام کردیم و
قرار شد که آنها تا یک هفته مسوولیت تأمین امنیت و نگهبانی دفتر را عهدهدار
شوند. (ادامه دارد)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر