۱۳۹۶ آذر ۱۸, شنبه

داکتر را در مرکز ثقلش نگه داریم (71)

گفتم: برای مردم به صراحت گفته ام که ما مصمم هستیم حکومت تشکیل بدهیم. مصمم هستیم مدیریت قدرت را در دست گیریم تا برای مردم بگوییم که افغانستان می‌تواند شایسته‌ی یک حکومت بهتر باشد. گفته ام که اشرف غنی احمدزی در این راه یاور همه‌ی ما است. بعضی وقت‌ها کسانی می‌گویند او یک فاشیست است. من به راحتی می‌گویم - و این را در صفحه‌ی فیس‌بوکم هم نوشته ام - که یک طرف اشرف غنی احمدزی است به زعم شما یک فاشیست: او تا هنوز هزاره نکشته، تا هنوز در جنگ‌های داخلی اشتراک نکرده، تا هنوز کتابی نوشته نکرده که بگوید چگونه تفکر فاشیستی دارد. اما یک طرف من هستم: در جنگ اشتراک کرده ام، همه مرا می‌شناسند، از هزاره حرف زده ام و کتابم سر تا پایش هزاره است. دو فاشیست! حالا هر دو با هم یکی می‌شویم. یا هر دو در این جنگ غرق می‌شویم یا این کشتی را نجات می‌دهیم. این حرف را برای مخاطبانم گفته ام. بنابراین، برای من حرف زدن از همراهی با اشرف غنی احمدزی حرف زدن از یک پرواز بلند است. معتقدم که اگر کسی با قدرتمندترین فرد رفیق شود کار کلانی می‌کند. با افراد کوچولو و ریزه میزه می‌توانی خود را نگاه کنی، اما نمی‌توانی کاری کنی که تغییر حساب شود. 

***

حالا به جایی رسیده ایم که باید راه حل پیدا کنیم. اگر داکتر می‌گوید که فرمان لغو نمی‌شود، چه کاری می‌توانیم تا برای مردم اطمینان دهیم که فرمان وسیله‌ی سرکوب دوباره‌ی هزاره نمی‌شود؟ اگر هیچ نام فرمان را نگیریم چه کار دیگری است که مردم احساس کنند این حکومت متعهد به آن حرفی است که داکتر گفت «دیگر خون هزاره و پشتون یا هزاره و کوچی به خاطر زمین و چراگاه به زمین نمی‌ریزد»؟ آیا می‌توانیم در منشور بنویسیم که متعهدیم این معضل را حل کنیم؟ شیوه‌ی زیست بدیل را مطرح کنیم، مالداری عصری را مطرح کنیم، اسکان کوچی‌ها را مطابق حکم قانون اساسی به صراحت بگوییم و تطبیق کنیم؛ اما آیا می‌توانیم بنویسیم که تا زمانی که این اسکان تطبیق نشده، کوچی‌ها دیگر به هزاره‌جات نمی‌روند؟ آیا می‌توانیم به این وسیله مانع جنگ شویم؟

این یک راه حل است: می‌گوییم اسکان کامل کوچی‌ها یک سال دوام می‌کند یا دو سال، تا تکمیل شود؛ ما به عنوان حکومت خساره‌ی آن‌ها را از بودجه‌ی دولت پرداخت می‌کنیم، اما به خاطر جلوگیری از ریختن خون انسان اجازه نمی‌دهیم که به هزاره‌جات بروند. این را بنویسیم تا نشان دهیم که واقعاً به راه حل متعهد هستیم. سایر بخش‌ها مشکل ندارد. می‌توانیم در صندوقی که ایجاد می‌کنیم، بگوییم همانگونه که خساره‌ی کوچی را پرداخت می‌کنیم، خساره‌ی مردم دایمیرداد و کجاو و خوات را که در طول این هشت سال خانه‌های شان سوخته و مزارع شان خراب شده است، از همین صندوق پرداخت می‌کنیم.

اگر این دو تعهد را بسپاریم و ادبیات منشور را به گونه‌ای انتخاب کنیم که برای هیچ طرف حساسیت خلق نکند، می‌توانیم زبان تمام مخالفان خود را بسته کنیم. چون این‌ها حتا با آقای کرزی این کار را نتوانستند. می‌خواهم بگویم: همانگونه که داکتر از من می‌خواهد که او را به عنوان یک سرمایه حفظ کنم داکتر هم مرا در معرض تهدید قرار ندهد.

***

رحیمی گفت: «حالا من در جای داکتر ننشسته و صلاحیت زیادی ندارم؛ اما ما و شما به عنوان یک تیم می‌توانیم در این خصوص کار کنیم. اگر این کار به نتیجه رسید، شما هم به هدف می‌رسید. یک بار مسأله‌ی فرمان را یک طرف بگذاریم. نکات مشخصی را که شما گفتید، یکی یکی به گونه‌ی قابل پیمایش داخل سند بگذاریم تا به یک پلان تبدیل شود. گفته می‌شود که یک پلان سه عنصر دارد که عملی می‌شود: یکی زمان دارد که تا چه وقت عملی می‌شود. دوم، قابل پیمایش است که چه را می‌خواهیم اجرا کنیم. سوم، منابعی که برای انجام آن ضرورت است. ما هر سه این کار را کرده می‌توانیم. بگویید که این کار را در این زمان انجام می‌دهیم. این مقدار پول هم برایش اختصاص می‌دهیم. این کار را من یقین دارم که می‌توانیم انجام دهیم.

کار دیگری که می‌شود، مربوط به آینده‌ی شما است. در موقفی که شما قرار دارید، به حیث سیاستمداری که می‌خواهید این وضعیت را در جامعه پایان دهید، باید از یک پایگاه استوار عمل کنید. درست؟ شما می‌توانید ستونی باشید برای نظام آینده که دیگر نلرزد و رهبری سنتی که به خاطر مصلحت‌ها و غیرذالک آمده است، وضعیت را به گذشته برگشت ندهد. شما می‌توانید این وضعیت را کاملاً دگرگون کنید. برای همین پیشنهاد می‌کنم که بیایید مسوولیت تطبیق این پروگرام را هم خود تان بر دوش گیرید. داکتر قبول کرده است که مسوولیت تطبیق این پروگرام به دوش شما باشد. یک پروگرام مستقل بسازید. یک وزارت‌خانه یا اداره‌ی مستقل یا هر چیزی که می‌خواهید، بسازید و این برنامه را عملی کنید. این کار ذهن جوان و طفل و زن و مرد هزاره و پشتون را از همه‌ی نفرت و هراس و دشمنی‌هایی که تا حالا گذشته است، پاک می‌سازد. 

این برنامه را تدوین کنید. قلم و سخن و انجام و مدیریت از شما. منابع دولتی و صلاحیت دولتی را نظام در اختیار تان می‌گذارد. در این صورت، شما یکسره برابر می‌شوید با تمام رهبران فعلی که در جامعه وجود دارند و هیچ یک از دردها و مشکلات مردم را رفع نتوانسته اند. اگر این کار شود، آن وقت شما باشید یا نباشید، در تاریخ این نام می‌ماند که یک نفر برخاست و جرأت کرد و ایستاد شد و این کار را یک بار و برای همیشه ختم کرد. فکر می‌کنم این یک راه حل عملی است که هم آینده دارد و هم یک نمونه است از حل یک مشکل که همه‌ی ما می‌توانیم در انجام آن سهم گیریم.

بُرد دیگری که من دارم، حالا برایت می‌گویم. عین تشویش و دلهره‌ای که شما دارید، من هم دارم. برای شخص من، قسم می‌خورم و به صراحت می‌گویم که یک متحدی هستید که روی شما هزار فیصد تکیه کرده می‌توانم که هر دوی ما با هم داکتر را دوباره بیاوریم به مرکز ثقلش که این طرف و آن طرف گاز نخورد؛ و از دور و برش به تدریج افرادی را که واقعاً مردار شده اند دور کنیم.

***

من گفتم: نمی‌دانم شما تا حالا روی این موضوع چقدر فکر کرده بودید. اما از صحبت امروز می‌شود به یک نتیجه‌ی عملی و معقول رسید. این یکی از مهم‌ترین کارهایی است که می‌توانیم انجام دهیم. در منشور بگنجانیم که برای حل این موضوع کمیسیون ویژه‌ای را ایجاد می‌کنیم که مسوولیت تطبیق این برنامه را بر عهده گیرد. حتا اگر نام من یا افراد دیگر را هم بنویسیم خوب است. سه نفر یا چهار نفر را بنویسیم و بگوییم که این‌ها مسوولیت دارند تا برنامه‌ی حل معضل کوچی‌ها را تطبیق کنند. به این ترتیب، تمام این حرف‌هایی را که داریم عملی می‌کنیم.

داکتر یک حرف دارد که می‌گوید «صلح قیمت دارد». من می‌گویم که رفع این منازعه قیمت دارد. بیاییم این نکته را در تیم خود به یک اصل تبدیل کنیم که ما یک بودجه‌ی اختصاصی را تعیین می‌کنیم و بگوییم که تا وقتی قانون اساسی را به طور کامل تطبیق نکرده ایم، خساره‌ی کوچی‌ها را پرداخت می‌کنیم تا کوچی‌ها به منطقه نروند. به این ترتیب، جلو رفتن کوچی‌ها به منطقه را می‌گیریم، اما خساره‌اش را پرداخت می‌کنیم. به همین گونه، تمام خساره‌ی مردم ده‌نشین را که در این چند منطقه متحمل شده اند، پرداخت می‌کنیم. اگر این کار را انجام دهیم، مطمین باشیم که برای هر فرد اطمینان خلق می‌شود که قضیه‌ی کوچی حل می‌شود و بحث فرمان هم به خودی خود از بین می‌رود و دیگر ضرورتی نمی‌ماند تا آن را بر زبان رانیم. همانگونه که شما گفتید، این کار را یک بخش زیبای تاریخ خود بسازیم و با انجام آن، همه را کمک کنیم تا به طرف آینده نگاه کنند. فکر می‌کنم این زیباترین کاری است که می‌توانیم انجام دهیم.

***

گفتم: داکتر اگر می‌خواهد که من این کار را انجام دهم، پیشنهاد می‌کنم که در این کار دست و پای مرا از لحاظ اقتصادی بسته نگذارد. من هم قول می‌دهم که از این پول برای شخص خودم، به اندازه‌ی خلال دندان هم استفاده نکنم.

رحیمی گفت: در این مورد داکتر از خود تان کرده زیادتر یقین و اطمینان دارد.

گفتم: این را می‌گویم، چون با رقیبانی طرف هستیم که برای بدکاری از هیچ عملی دریغ نمی‌کنند. نکته‌ی دیگری را که می‌خواهم مطرح کنم و آن را همواره برای داکتر گفته ام این است که در جریان کمپاین انتخابات باید حزب خود را بسازیم و کشور را از تشتت و پراکندگی به انسجام تشکیلاتی برسانیم. کاری که در منشور صورت گرفته است، اساس یک حزب قدرتمند را نیز می‌گذارد تا دیگر در دنیای سیاست افغانی بی‌پناه نباشیم و کشور هم از وضعیت نابسامانی که دارد، نجات یابد. 

(ادامه دارد)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر