۱۳۹۶ آذر ۱۸, شنبه

طرح معضل کوچی نباید به جنگ حیثیتی دامن زند (76)

برای اشرف غنی گفتم که اگر این طرح را عملی کنیم، ضرورتی به آن نداریم که بحث فرمان را به میان بیاوریم یا مطرح کنیم. دلهره‌ی من این است که حالا به طور کلی بگوییم که معضل را حل می‌کنیم، اما هیچ‌گونه ضمانت اجرایی برای آن نداشته باشیم. دو ماه بعد، وقتی به قدرت برسیم، من تنها با اشرف غنی احمدزی طرف نیستم؛ با یک نظام طرف هستم که مرکب از افراد و حلقات مختلف است که هر کدام برای خود وجهه و قدرتی قایل اند. گیریم حالا اشرف غنی احمدزی به من آن‌قدر اعتماد کند که حاضر شود هستی خود را قربانی من کند؛ ولی وقتی درون نظام رفت، اطرافش را کسانی می‌گیرند که همه‌ی آن‌ها اشرف غنی احمدزی نیستند. این‌ها هر کدام دید و مطالبه‌ای دارند و هر روز از این غایله و معضل به گونه‌ای استفاده می‌کنند که ما را تحت فشار بگذارند. 

اگر در حکومت شما کوچی یک بار به طرف دایمیرداد یا بهسود برود، دیگر برای ما جایی نمی‌ماند که با مردم حرف بزنیم. آن زمان هر کسی می‌تواند بایستد تا بگوید که آها، نگفته بودیم این‌ها دروغ می‌گویند و حالا با زور حکومت لشکرکشی کرده اند!

حکومت شما از حکومت داکتر عبدالله و زلمی رسول و گل‌آغا شیرزوی و قیوم کرزی فرق دارد. آن‌ها در قبال غایله‌ی هزاره و کوچی هیچ مسوولیتی نمی‌گیرند؛ زیرا خود را مستقیماً منسوب به هیچ طرف نمی‌دانند. اما مردم شما را، خوب یا بد، منسوب به کوچی می‌دانند. اگر یک نفر در این غایله کشته شود، مردم می‌گویند که حکومت آمده و این نفر را کُشت. آن وقت، من پاسخ این وضعیت را ندارم و آن را برای کسی توجیه نمی‌توانم. 

می‌خواهم بگویم طرح‌هایی را که برای حل معضلات کلان ملی ارایه می‌کنیم، نباید طرح‌های کوتاه‌مدت و زودگذر باشند. ما نباید مسوولیت‌های خود را برای یک سال و دو سال محدود کنیم. افغانستان کشوری پر از بحران‌های خطیر و بزرگ است. این کشور اگر بتواند تا سی سال دیگر برخی از این بحران‌های کلان را عبور کند، واقعاً خوش‌بخت است. بناءً اگر ما در سال اول یا دوم خود را به خاطر رعایت مصلحت‌های کوچک و سطحیِ این یا آن بخش خاص در جامعه قربانی می‌کنیم، هم خود و هم مردم خود را بی‌پناه گذاشته ایم. پنج سال بعد، عمر این حکومت به پایان می‌رسد و خواهی نخواهی تحول دیگری اتفاق می‌افتد؛ اما جامعه باز هم باقی می‌ماند با همه‌ی بدبختی‌ها و مصیبت‌هایی که به گونه‌ی تاریخی دامن‌گیرش بوده است. 

این‌ها نکته‌هایی اند که فکر می‌کنم باید توجه کنیم و اگر ضرورت باشد، هر کدام ما ریسک‌های آن را نیز بر عهده گیریم.

***

حالا می‌‌رسیم به یک مسأله‌ی حاشیه‌ای که خوب است پیش از حرف‌های شما آن را هم بگویم تا وقتی شما نظریات و دیدگاه‌های تان را گفتید، به این قسمت هم توجه داشته باشید.

پذیرفتن طرحی که حالا روی آن به توافق می‌رسیم، برای شما احتمالاً مشکل خاصی خلق نخواهد کرد؛ چون‌که شما از پشتوانه‌ی یک دولت، دولتی که در نتیجه‌ی انتخابات مشروع ایجاد می‌شود، برخوردار هستید و صلاحیت‌ها و اتوریته‌ی قانونی تان می‌تواند استتار و پوشش خوبی خلق کند. اما برای من پیامدها و ریسک‌های اجتماعی این توافق خیلی بالا می‌رود.

معضل کوچی‌ها در جامعه‌ی هزاره از لحاظ اجتماعی به یک مسأله‌ی حساس تبدیل شده است. شما شاهد هستید که من در یکی دو ماه گذشته نیز مشکلاتی با آقای خلیلی و برخی از هواداران او داشته ام. در این یکی دو هفته‌ی اخیر که مسأله‌ی کوچی‌ها مطرح شده است، این مشکلات هم با آن‌ها و هم با برخی از نیروها و افراد دیگر شدیدتر شده است. بعد از اینکه حس کردم آقای خلیلی معضل کوچی‌ها را با شما مطرح نکرده و راه‌حل درستی برای آن پیدا نشده است، دچار نگرانی زیادی شدم. آقای خلیلی حاضر نشد که حتا به تلفون من جواب دهد. اما برای دانش به صراحت گفتم که شما می‌توانید با داکتر بروید، اما من تا احساس آرامش و اطمینان نکنم، نمی‌روم. گفتم که قرارِ من با داکتر این بود که معضل کوچی را ختم می‌کنیم. برای دانش گفتم که این حرف را برای آقای خلیلی و برای شما گفته بودم؛ اما شما این کار را انجام ندادید. حالا که به اینجا رسیده ایم، شما همه چیز را رها کرده و روی زمین گذاشته اید؛ اما من نمی‌توانم از کنار آن ساده بگذرم و آن را رها کنم.

حالا که داریم به نتیجه می‌رسیم، مطمین باشیم که آقای خلیلی و دانش کوتاهی خود در این زمینه را بزرگ‌ترین شکست سیاسی خود تلقی می‌کنند. این‌ها حس می‌کنند که فردا در بین مردم حرفی ندارند که بگویند و یا ادعا کنند که برای حل معضل کوچی گام کوچکی را برداشته اند. مردم می‌دانند که این مشکل را حکومت حل کرده است، نه آقای خلیلی. او هیچ نقشی در آن نداشته که به آن استناد یا افتخار کند. از این‌جاست که برای من در روابط و مناسبات اجتماعی مشکلاتی خلق خواهد شد که من به آن‌ها رضایت ندارم و آن را به نفع ثبات و آرامش جامعه و حرکت مدنی آن نمی‌دانم.

 به همین گونه، آقای محقق نیز با این طرح احساس خوشی پیدا نمی‌کند. وی به عنوان یک رقیب انتخاباتی، بزرگ‌ترین حربه‌ی خود را از دست می‌دهد و شکی نداشته باشیم که برای جبران آن در عرصه‌ی اجتماعی از هیچ‌گونه تلاشی فروگذار نمی‌کند. این‌ها در درون جامعه با ما و نسل جدیدی که در جامعه وجود دارد، به نوعی درگیر جنگ قدرت اند. پایگاه قدرت این‌ها هم محدود به حساسیت‌ها و مسایلی است که روان جامعه را تحریک می‌کند. این‌ها دید درازمدت ندارند که ده سال و بیست سال بعد را ببینند یا تاریخ و سرنوشت یک ملت را مد نظر داشته باشند. برخی از افرادی هم که در کنار این‌ها وجود دارند، متأسفانه در این‌گونه مسایل خیلی ناشیانه و کوتاه‌بینانه فکر و عمل می‌کنند.

 حالا صمیمانه و صریح اعتراف می‌کنم که نقش و فعالیت‌های من، از لحاظ اجتماعی با چالش‌های سختی رو به رو شده است. اگر در روز سوم یا چهارم با حساسیت‌هایی در درون جامعه مواجه شویم، من دچار شگفتی و حیرت نخواهم شد؛ اما پیامدهای این حساسیت‌ها را در روابط و مناسباتی که در درون جامعه داریم، به هیچ صورت مثبت و قابل قبول نمی‌دانم. حد اقل من با توجه به نگاهی که در رابطه با سیر تحول و رشد مدنی در جامعه دارم، این‌گونه حساسیت‌ها را برای جامعه‌ی هزاره در سطح کوچک‌تر، و برای افغانستان در سطح بزرگ‌تر زیان‌بار تلقی می‌کنم و معتقدم که اگر این حساسیت‌ها تا سطح ریسک‌های امنیتی کشانده شود، ضایعه‌ای بزرگ خواهد بود و قطعاً برای حکومت و طرحی که برای افغانستانِ باثبات و صلح‌آمیز داریم، آسیب بزرگی خواهد زد که در تمام عمر موفق به جبران آن نخواهیم شد. آن وقت حادثه‌ای اتفاق خواهد افتاد و ده‌ها زبان در این و آن گوشه باز خواهد شد تا بگوید که این یک توطیه بود و با این توطیه، این حادثه خلق شد.

این است که می‌گویم با توجه به پیامد‌های سنگینی که از این راه حل انتظار داریم، مدیریت حساسیت‌های سیاسی و اجتماعی آن را از هر لحاظ در صدر کار خود قرار دهیم. مهم‌تر از آن، فردا وقتی به حکومت می‌رویم، تطبیق این طرح هم کار آسانی نیست. این جنگ سیاسی است که شما هم از آن یاد می‌کنید. اما در این جنگ، تنها پشتون یا زمامدار پشتون نیست که استفاده می‌کند. شما بروید مَلِک‌ها و رهبران ما را ببینید که صد برابر بیشتر از آن استفاده می‌کنند. اگر غایله‌ی کوچی ختم شود، یکی از حربه‌هایی را که این‌ها می‌توانند برای سیاست خود استفاده کنند، از دست شان می‌رود. با ختم این غایله این‌ها چیز خاصی ندارند که برای مردم بگویند. اگر از این‌ها خواهش کنیم که لطفاً برای یک لحظه مسأله‌ی کوچی، یا مسأله‌ی پشتون یا مسأله‌ی عبدالرحمن، یا مسأله‌ی افشار را کنار بگذارید و بیایید مسأله‌ی دیگری را مطرح کنید یا مثلاً بیایید مبارزه با مواد مخدر و اعتیاد را بحث کنید که تمام مردم تان را می‌سوزاند یا بحران اعتماد در جامعه، روابط اقوام، روابط منطقه‌ای و بین‌المللی و یا مشکلات اقتصاد و جوانان و زنان را شرح دهید، به اندازه‌ی چهار دقیقه حرف نخواهند داشت. اما اگر بخواهید در مورد کوچی یا افشار حرف بزنند، از صبح تا شب نوحه‌خوانی می‌کنند و از شب تا صبح، بدون اینکه حرف شان تمام شود! این یک واقعیت است و ما نباید آن را نادیده بگیریم.

هزاره‌ها می‌گویند که انسان فقیر را نه بزنید و نه بکشید، فقط نانش را بگیرید. این سیاستمداران ما نیز فقیر اند. فقیر پیام. آن‌ها را نه بزنید و نه بکشید، فقط پیام شان را بگیرید. می‌میرند. به همین دلیل، پیشنهاد من این است که وقتی پای طرح و تطبیق آن به میان می‌آید باید تدابیر هوشمندانه و سنجیده‌ای را در نظر گیریم که جنبه‌ی حساسیت‌آفرینی آن تا حد ممکن کاهش پیدا کند و در واقع، تمام اطراف خود را در حصول آن شریک احساس کنند. طرح معضل کوچی نباید به جنگ حیثیتی دامن زند. هیچ طرفی خود را از لحاظ حیثیتی شکست‌خورده احساس نکند. برای این بخش هم ما تدابیری را سنجیده ایم که بعد از شنیدن سخنان شما پیشنهاد خواهیم کرد. 

(ادامه دارد)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر