۱۳۹۶ آذر ۱۸, شنبه

چرا نشر منشور به تأخیر افتاد؟ (82)

بعد از آنکه بحث معضل کوچی نهایی شد، همه رفتیم به خیمه‌ای که در آن فعالین و اعضای ارشد کمپاین گرد آمده بودند. اشرف غنی دیدگاه‌هایش را در رابطه با مسایل گوناگونی که به کمپاین ارتباط می‌گرفت، بیان کرد و از من خواست تا صورت کلی منشور و مهم‌ترین اجزای آن را شرح دهم. در ادامه‌ی برنامه اشرف غنی به سوالاتی که مطرح شد، پاسخ گفت و جلسه حوالی ساعت یک بعد از ظهر خاتمه یافت.

***

روز شنبه 19 دلو 1392، من با اعضای گروپی که برای تهیه مسوده‌ی طرح معضل کوچی‌ها تعیین شده بودیم، در دفتر کاویان گروپ در قلعه‌ی فتح‌الله نشستیم و متن را نهایی کردیم. وکیل اشرف و سلام رحیمی در رسیدن به نکته‌های مهم نقش برازنده‌ای ایفا کردند. فاروقی پیشنهاد کرد که در رسیدگی به معضلات، وقتی اسم مناطق مورد منازعه برده می‌شود، از نزاع کوچی‌ها و مردم ده‌نشین در ولایت لوگر نیز به طور اختصاصی یاد شود. وکیل اشرف قید «قباله‌های معتبر شرعی» را به جای اصطلاح عام «اسناد» پیشنهاد کرد که در ماده‌ی مربوط به ملکیت‌ها و جایداد کوچی‌ها وارد شود و گفت: «خانه‌ها پر از اسناد اند. تنها قباله‌های معتبر شرعی ذکر شود تا جنجال کشاله‌دار نشود».

وقتی صورت نهایی متن آماده شد، دو نسخه از آن تهیه کرده و از تک تک افرادی که در جلسه‌ی روز جمعه اشتراک داشتند، خواستیم که پای آن امضا کنند. همایون خیری آخرین فردی بود که آن را روز دو شنبه، 21 دلو 1392 قبل از یک جلسه‌ی رسمی شورای سیاسی در منزل اشرف غنی امضا کرد و یک عکس آن را هم به عنوان یادگاری در تلفن خود گرفت و گفت: «این مهم‌ترین سندی است که در کمپاین انتخابات خود به آن توافق کرده ایم». من هر دو نسخه‌ی امضاشده را تسلیم اشرف غنی کردم تا خودش هم آن را مطالعه کرده و پای آن امضا کند و در جمع اسناد رسمی مربوط به منشور با خود نگه دارد.

***

وقتی سند راه حل معضل کوچی‌ها نهایی شد، من کارم را برای تکمیل بخش‌های باقی‌مانده‌ی منشور و تدوین آن شروع کردم و در روز دوم حوت آن را به طور رسمی در جلسه‌ی شورای سیاسی به اشرف غنی تحویل دادم. یک نسخه‌ی منشور در اختیار سرور دانش و داکتر امین احمدی قرار گرفت تا آن را باری دیگر از لحاظ انطباق و سازگاری آن با قانون اساسی و سایر قوانین کشور مرور کنند. نسخه‌ی دیگری را به دکتر عبدال محمدی تحویل دادم که با همکاران خود در کمیته‌ی تدوین برنامه روی آن کار کنند و پیشنهادات و تذکرات خود را به اشرف غنی تحویل دهند. نسخه‌های دیگری از منشور به صورت کامپیوتری یا کاغذی در اختیار عده‌ای دیگر از اعضای ارشد کمپاین نیز گذاشته شد.

در جریان دو هفته‌ای که از دوم حوت تا روز جمعه شانزدهم حوت را در بر گرفت، چندین بار با اشرف غنی دیدار کردم تا نکته‌هایی از منشور را با هم بررسی و مورد بازنگری و دقت قرار دهیم. تذکراتی از جانب دانش و احمدی دریافت کردم که آن‌ها هم در همین ضمن به اشرف غنی انتقال یافتند تا در موقع اصلاح نهایی مد نظر قرار گیرند. داکتر عبدال محمدی یک متن حاوی چهار پنج صفحه را آماده کرده بود که به تعبیر خودش نقطه‌ضعف‌ها و خلاهای قانونی منشور را نشان می‌داد. وی نسخه‌ای از این اصلاحیه‌اش را به من سپرد و گفت که نسخه‌ای را هم برای اشرف غنی تحویل داده است.

***

روز جمعه شانزدهم حوت، از ساعت 7 تا 11 قبل از ظهر، اختصاص یافت به اینکه من و اشرف غنی تمام اصلاحیه‌هایی را که یادداشت کرده بود، در منشور اعمال کنیم. مهم‌ترین ملاحظه‌ی او استفاده از اصطلاحات «دانشگاه» و «دانش‌جو» و «دانشکده» بود که پیشنهاد کرد به معادل‌های رایج آن در ادبیات رسمی افغانستان تبدیل شوند تا حساسیت بی‌جا خلق نکنند. در رابطه با خط دیورند و طرح کوچی‌ها ملاحظاتی داشت که آن را اصلاح کردیم. نکته‌هایی در رابطه با مسایل امنیتی، یکی دو نکته در رابطه با محدودیت‌های قانونی که مرتبط با صلاحیت‌های نهاد ریاست جمهوری می‌شدند، مسایلی در رابطه با فساد اداری و حقوق زنان و اصلاح اشتباهات تایپی که او به دقت آن‌ها را متوجه شده و نشانی کرده بود، از موارد دیگری بودند که صفحه به صفحه تطبیق شدند.

در مورد اصلاحیه‌ی دکتر عبدال محمدی گفت: این‌ها تنها از منظر دانش حقوقی و اکادمیک خود به مسایل نگاه می‌کنند. منشور یک سند سیاسی است و ما باید ادبیات و چوکات سیاسی آن را نیز در نظر داشته باشیم. بیشتر از این تبصره‌ای نکرد و من هم چیز زیادی نپرسیدم. ملاحظات دانش و داکتر احمدی را دقیق‌تر دانست و آن‌ها را در مواردی که تذکر داده بودند، وارد متن ساخت.

بخش مربوط به برنامه‌ی اقتصادی هم‌چنان نامکمل مانده بود و او گفت که در فرصت لازم، خودش روی آن کار می‌کند و کوشش می‌کند قبل از چاپ، آن را آماده سازد تا در بخش مربوط گنجانیده شود.

پیشنهاد کرد گروپ سیتینا که مسوولیت امور چاپ و نشر کمپاین را عهده‌دار بود، کار دیزاین و چاپ منشور را آغاز کند، اما قرار شد که تا آن زمان، از طریق وبسایت تحول و تداوم و وبسایت رسمی دانش در اختیار عامه قرار گیرد.

من همان روز، یک نسخه‌ی منشور را به دانش فرستادم و یک نسخه را هم در اختیار مسوولان وبسایت تحول گذاشتم تا نشر کنند. هماهنگی با گروپ سیتینا را خود اشرف غنی بر دوش گرفت. در ظرف یکی دو روز آینده، نسخه‌هایی از منشور در حلقات مختلف دست به دست شد و فکر می‌کردم یکی از کارهایی که برای آن اهمیت زیادی قایل بودم، با موفقیت به نتیجه رسیده است.

***

از اولین کارهایی که انجام دادم، مصاحبه‌هایی بود با سایت جمهوری سکوت و روزنامه‌ی جامعه‌ی باز. مصاحبه با جمهوری سکوت بیشتر حاوی شرحی بود از چگونگی رسیدن به راه‌حل معضل کوچی‌ها. مصاحبه با جامعه‌ی باز مسایل متعددی را در بر می‌گرفت که بازتابی بود از سابقه‌ی آشنایی و کار من با اشرف غنی، محتوای منشور و دیدگاه‌هایی که اشرف غنی برای ایجاد یک الگوی متفاوت حکومت‌داری در نظر داشت.

بعد از نشر نسخه‌ی انترنیتی منشور، من اشتراک خود در جلسات شورای سیاسی و کمیته‌ی سخنگویان را منظم‌تر ساختم و توجه خود را به انسجام امور کمپاین غرب کابل و هزاره‌جات متمرکز نمودم. حس می‌کردم صحبت‌های من با اتکا به کاری که در تهیه‌ی منشور و رسیدن به طرح معضل کوچی‌ها صورت گرفته بود، از قوت بیشتری برخوردار شده است. از آن پس، چندین جلسه اتاق فکر نیز برگزار شد تا میان بخش‌های مختلف کمپاین غرب کابل و هزاره‌جات هماهنگی صورت گیرد.

ضابط نصرالدین عده‌ای از جوانان دره‌ی پنجشیر را آورد تا به عنوان گاردهای امنیتی در دفتری که به نام دارالانشای کمپاین غرب کابل در پل سرخ اجاره شده بود، مستقر شوند. اما این دفتر، به دلایلی متعدد، تا ختم موعد رسمی کمپاین در سیزدهم حمل 1393 عملاً فعال نشد و صرفاً در حد پاتوق یک عده از جوانان مورد استفاده قرار گرفت.

***

گروهی مرکب از ده نفر که سلام رحیمی و سیما غنی نیز در جمع آن حضور داشتند، تشکیل شد تا مسوولیت هماهنگی بخش‌های مختلف کمپاین را به پیش ببرد. در روز معرفی این گروه در جلسه‌ی شورای سیاسی، حنیف اتمر در قالب یک طنز، سلام رحیمی را که مسوولیت دفتر این گروه را عهده‌دار بود، به «صادق مدبر + کریم خرم» تشبیه کرد و اتفاقاً وقتی بعدها در حکومت اشرف غنی اداره‌ی امور و ریاست دفتر ریاست جمهوری به هم ادغام شدند، این عنوان مصداق روشن‌تری یافت.

صحبت روی ایجاد هسته‌ای که برای ایجاد تشکیلات منسجم کار کند، در همان روزهای اول کنار گذاشته شد و رابطه‌ی من و سلام رحیمی و سیما غنی صرفاً در محدوده‌ی رفاقت‌های شخصی محدود ماند. بعد از تمام شدن کار منشور، رابطه‌ی منظم من با اشرف غنی نیز قطع شد. ظاهراً دلیل آن مصروفیت‌های عدیده‌ی او بود که باید در جریان کمپاین به آن‌ها می‌رسید. سفرهای ولایتی نیز بخشی از توجیهات عمده در اختلال رابطه عنوان می‌شد. من تمام توجهم را معطوف کرده بودم به اینکه باید منشور هر چه سریع‌تر چاپ شده و در دسترس عموم قرار گیرد؛ کاری که هر روز به دلیلی پس می‌افتاد و کسی توجیه روشنی نیز برای آن ارایه نمی‌کرد. تنها می‌گفتند که کار ترجمه‌ی پشتوی منشور آغاز شده و باید به هر دو زبان به طور همزمان نشر شود.

من در مناظره‌ها و مصاحبه با رسانه‌ها حضور می‌یافتم؛ اما به موازاتی که بحث‌ها جدی‌تر می‌شد، نگرانی من از تعلل در چاپ منشور بیشتر می‌شد. هر روزی که در جلسه‌ی شورای سیاسی یا کمیته‌ی سخن‌گویان در دفتر اتمر شرکت می‌کردم، از او علت تأخیر در چاپ منشور را می‌پرسیدم و او صاف و ساده اظهار بی‌خبری می‌کرد. دانش، سلام رحیمی و سیما غنی هم چیزی نداشتند که وضعیت را روشن کند.

هر روز گروه و چهره‌ی تازه‌ای به تیم اشرف غنی ملحق می‌شد. وزن سیاسی او سنگین‌تر می‌شد. من با او هیچ دیداری نداشتم و نمی‌دانستم که ذهنش به چه نکته‌هایی درگیر است. این بود تا شب 26 حوت 1392، حوالی ساعت 9 شب، که تلفونم زنگ زد. اشرف غنی بود که بعد از سلام و احوال‌پرسی مختصر با ناراحتی پرسید که چرا منشور در انترنیت نشر شده است؟

 (ادامه دارد)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر