۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

چرا احزاب سیاسی موجود از قدرت اثرگذاری سیاسی محروم اند؟

واحد سیاسی قدرت
(از شماره دهم «قدرت»)

نیروهای سیاسی با اثرگذاری خود بر جریان امور و شکل‌دهی حیات سیاسی جامعه هویت می‌یابند. افغانستان در دوران پس از «طالبان» شاهد شکل‌گیری گسترده‌ی نیروهای سیاسی می‌باشد، اما اثرگذاري این نیروها در جامعه‌ از يك نسبت برخوردار نيست. تشتت و پراكندگي نيروهاي سياسي در افغانستان باعث مي‌شود تا اثرگذاري سياسي آنان نيز متكي به شرايط و زمينه‌هاي خاصي كه هر كدام آنان دارد، متفاوت باشد.
برخي از نيروهاي سياسي با توجه به زمينه‌ها و شرايطي كه از لحاظ تاريخي، اقتصادي، اجتماعي و حتي تعلقات خويش با مقامات دولتي دارند، از قدرت اثرگذاري بيشتري برخوردارند، حالانكه برخي ديگر با محروميت از اين شرايط و زمينه‌ها قدرت اثرگذاري كمتري را نشان مي‌دهند. احزابی که تا کنون نیز در عرصه‌ی سیاسی حضور دارند، متعلق به گذشته اند و میراث گذشته‌ی آنان سرمایه‌ی حضور شان در میدان فعلی محسوب می‌شود. همین احزاب اند که نفوذ نسبی خود در ارگان‌های دولتی را نیز حفظ کرده و بر اساس همین نفوذ به چانه‌زنی سیاسی هم در درون دولت و هم در روابط اجتماعی خود می‌پردازند.
نيروهاي سياسي را در حوزه‌ي تأثيرگذاري‌هاي پيام و سخن شان نيز مي‌توان رده‌بندي كرد. احزاب سیاسی قاعدتاً از پشتوانه‌ی نیرومند پیام خود برای ایجاد رابطه با مردم استفاده می‌کنند. با همین پیام است که احزاب می‌توانند همه‌ی مردم، مخصوصاً طيف‌هاي فكري جامعه را تحت تأثير قرار دهند. در وضعیت موجود افغانستان، از اینگونه احزاب نشانه‌های اندکی به ملاحظه می‌رسد. فقدان پیام، احزاب سیاسی را از راه‌انداختن گفتمان‌های عمیق و جهت‌دهنده‌ی سیاسی نیز محروم ساخته است. به همین دلیل، اکثر احزاب موجود سیاسی تلاش می‌کنند خلای پیام خویش را در سايه‌ي قدرت و امكانات مادي جبران نموده و مخاطبان خويش را با تطميع و وعده‌های معین راضی نگه دارند.
سرعت تحولاتی که در اندام جامعه به ملاحظه می‌رسد، برخي از نيروهاي سياسي را به طور واضح در حالت سراشيبي و زوال قرار داده است. این احزاب فاقد هرگونه ظرفیت و کارایی برای مقابله با چالش‌های زمان بوده و تنها از میراث گذشته‌ی خویش مصرف می‌کنند. گراف نزولی در محبوبیت و موثریت شخصیت‌های این احزاب، نشانه‌ی بارز نزول در حضور موثر این احزاب است. در عین حال، برخی احزاب دیگر وجود دارند که با تجدید قوا و آرایش‌های مکرر، قدرت حركت پويا و سيال خویش را حفظ کرده و حتی بیشتر ساخته اند.
نیروهایی که تمام اتکای شان بر قشر گذشته و سنتي جامعه است، همپا با کناررفتن این قشر از حیات موثر در جامعه، خود را نیز به حاشیه می‌برند. چالش‌های سیاسی در زمان حال، تفاوت‌های زیادی با چالش‌های سیاسی دیروز دارد. تجدید ساختار و آرایش‌های مکرر تنها ضمانت برای حفظ موثریت نیروهای سیاسی در عرصه‌های جدید است. این نیروها، نه از لحاظ ساختار حزبی و تشکیلاتی توانسته اند با اقتضاهای جدید سازگار شوند و نه از لحاظ فکری و رفتاری.
در کنار همه‌ی عوامل دیگر نظام انتخاباتی افغانستان نیز در کاهش موثریت احزاب سیاسی نقش زیادی دارد. اصولاً احزاب در جوامع دموکراتیک بیشترین موثریت خود را در جریان کمپاین‌های انتخاباتی و نیز در جریان فعالیت در نهادهای منتخب به اثبات می‌رسانند. بر اساس نظام انتخاباتی موجود افغانستان، احزاب هرگز نمی‌توانند از قدرت سازماندهی و مانور حزبی خویش برای جلب آرای مردم استفاده کنند. این نظام انتخاباتی بر اساس رأی غیرقابل انتقال استوار است و تلاش برای جلب آرای مردم، احزاب را به شدت دچار پراکندگی و از هم‌گسیختگی ساخته و افراد آنان را برای اخذ رأی با همدیگر درگیر می‌سازد.
نظام انتخاباتی موجود، احزاب را در درون پارلمان و یا سایر نهادهایی که با رأی و انتخابات ایجاد می‌شوند (مثلاً سنا و شوراهای ولایتی)، نیز از انجام هرگونه فعالیت منسجم حزبی باز می‌دارد. افرادی که معمولاً از آدرس حزب به این نهادها راه می‌یابند تنها از لحاظ اسمی پیوند و تعلق حزبی دارند، حالانکه در جریان کمپاین‌های انتخاباتی باید با تکیه بر توانمندی‌ها و امکانات فردی خود تلاش کنند و این باعث می‌شود که هیچگاهی نقش حزبی آنان در جریان کمپاین‌های انتخاباتی برجسته نشود. افرادی که به این ترتیب وارد نهادهای تصمیم‌گیری می‌شوند، بیشتر از تعلق و پیوندهای حزبی، بر دستاوردهای فردی خود تکیه می‌کنند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر