۱۳۸۹ تیر ۱۸, جمعه

سياست بايد راه عملِ فردا را تعيين كند

(از شماره هفتم «قدرت»)

واحد سیاسی قدرت

سياست از تجارب گذشته تغذيه مي‌كند، اما اصولاً نظر به فردا دارد. به تعبيري ديگر، تجارب گذشته راه سياستِ فردا را باز مي‌كند. جريانات سياسيي كه از درك و شناخت تجارب گذشته محروم باشند، در انتخاب راه درست و سالمِ آينده دچار اشتباه مي‌شوند. در عین حال، نيروهاي سياسي اصلاح‌گر و موثر بايد در سياست‌هاي خود به فردا نظر داشته و مهم‌ترين بخش فعاليت‌هاي خويش را بدان معطوف ‌سازند تا بايدها و نبايدهاي فردا را تعيين كنند. با همچون خصيصه، نيروهاي سياسي مي‌توانند در برابر تمام حوادث موضع فعال و راهكشا داشته باشند.
نيروهاي سياسيي كه تمام همت شان مصروف تحليل و بررسي گذشته بوده و ذهن خويش را صرفاً به روشن ساختن كاركردهاي گذشته‌ مصروف سازند، كار شان، در بهترين صورت، نوعي بررسي و انتقاد گذشته خواهد بود. اين نيروها در برابر طرح و برنامه‌هاي آينده هيچ حرفي براي گفتن نداشته و در نتيجه، در ميدان عمل، برخلاف نيروهايي كه با طرح و برنامه‌‌هاي آماده حاضر مي‌شوند، با دستان خالي در برابر طرح و اقدام ديگران واكنش انفعالي نشان خواهند داد.
سیاست فن برخورد با واقعیت‌هایی است که در زمان حال با آن درگیری داریم. واقعیت‌های زمان حال، گاهی برای حرکت مساعدت کننده تمام می‌شوند و گاهی حالت بازدارندگی می‌گیرند. سیاست فعال، عناصر مساعدت‌کننده را کشف و بارور می‌سازد، ولی عناصر بازدارنده و مزاحم را از سر راه دور می‌کند. تجربه‌های گذشته در تمام این موارد برای سیاستمدار کمک می‌کند تا معقول‌ترین و مفیدترین شیوه‌ی عمل سیاسی خود را انتخاب کند. سیاستمدار از درون واقعیت‌های زمان حال راهش را به سوی آینده باز می‌کند.
سياست با مسايل روزمره درگير است، در عین حال، مسايل روزمره نبايد همه‌ي ديد سياستمداران را به خود مصروف سازد. نيروهاي فعال سياسي بايد در عقب فعاليت‌هاي خويش از ديد و فكري استراتيژيك بهره‌مند باشند. ديدي استراتيژيك رسيدگي به امور روزمره را نفي نمي‌كند، اما نيروهاي سياسي را از گير ماندن در گرداب مسايل روزمره نجات مي‌بخشد. سیاستمداری که سال‌های طولانی با مسأله یا مسایلی واحد گرفتار باشد، نشان می‌دهد که برای رشد جامعه آفت است و جامعه را از پویایی و سیالیت محروم ساخته است.
سیاستمداران با توانمندی و مدیریت سیاسی خود سقف حرکت سیاسی جامعه را تعیین می‌کنند. سیاستمداران ضعیف و ناکارامد، با کوتاه گرفتن سقف سیاسی، مجال هرگونه حرکت و تنفس را از مردم سلب می‌کنند. این سیاستمداران ترجیح می‌دهند که همه‌ی ارزش‌ها در ترازوی آنان وزن شود و هیچ صلاحیت و توانمندی‌ای فراتر از صلاحیت و توانمندی‌ آنان رشد نکند.دیکتاتوری سیاستمداران نیز از همین عامل ریشه می‌گیرد، همچنانکه دلیل تکثر مشاوران و همراهان چاپلوس و بی‌مایه در اطراف سیاستمداران ضعیف و ناکارامد نیز همین سقف کوتاه سیاسی آنان است.
جامعه، به هر حال، باید رشد کند. رشد جامعه تنها به پوتانسیل‌های درونی آن بستگی ندارد، بلکه عوامل و فاکتورهای بیرونی نیز شدیداً بر این رشد تأثیر می‌گذارد. در زمان ما نقش عوامل بیرونی بر رشد جوامع به مراتب بیشتر از نقش عوامل درونی است. به طور مثال، تحولات عظیم و سرسام‌آور در دنیای تکنولوژی و سرعت پیام‌رسانی در گستره‌ی روابط جهانی رشد جوامع را در یک نسبت فوق‌العاده به رشد مجموعه‌ی مناسبات و روابط جهانی وابسته ساخته است. افغانستان در طول چهل سال زمامداری ظاهر شاه، تقریباً در ایستایی مطلق به سر می‌برد، اما این ایستایی به هیچ وجه محسوس نشد. حالانکه در زمان طالبان، تنها پنج سال ایستایی و توقف فشار عظیم جهانی را به دنبال آورد و باعث برداشته شدن این رژیم از سر راه رشد جامعه شد.
این واقعیت را در سرنوشت سیاستمداران مطرح کشور نیز می‌توان ملاحظه کرد. گراف رشد و افول شخصیت و وجهه‌ی این سیاستمداران در افکار عامه نماد روشنی از سرعت تحول در قضاوت‌ها و رفتار سیاسی جامعه است. وقتی مردم تلویزیون و موبایل و کامپیوتر و همه‌ی وسایل مورد نیاز زندگی خود را در یک سال چند بار تعویض و روزامد بسازند، مگر امکان دارد سیاستمداران و رهبران سیاسی خود را برای همیش دست‌نخورده بگذارند و بدون به‌روز کردن آنها به زندگی سیاسی خود در سقف کوتاه و پایین آنان دوام بخشند؟ قضاوت مراجع معتبر مدنی و رسانه‌های بین‌المللی نسبت به زمامداران و سیاستمداران کشور ما نشان‌دهنده‌ی همین واقعیت است. عین مثال در قضاوت‌های داخلی نسبت به این زمامداران و سیاستمداران نیز قابل درک است.
سیاستمداران باید بیاموزند که میدان مانور سیاسی آنان به اندازه‌ی گذشته فراخ و لایتناهی نیست. تنها رشد و هماهنگی آنان با اقتضاهای رو به رشد جامعه است که می‌تواند ماندگاری آنان را در عرصه‌ی سیاسی ضمانت کند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر