روز دوشنبه، هفتم سرطان 1389، پارلمان افغانستان برای سومین بار به نامزدوزیران هزارهی کابینهی آقای کرزی رأی اعتماد نداد. این حادثه در حلقات مختلف واکنشهای مختلفی را به دنبال داشت. تحلیل غالب این بود که پارلمان در تصمیم خود برخورد قومی و انتقامجویانه داشته است. برخیها به نمایندگی از پارلمان تلاش کردند این اتهام را از «خانهی نمایندگان ملت» دور سازند، اما این سوال که چرا برای سومین بار حتی یک کاندیدوزیر هزاره هم رأی پارلمان را به دست نیاورد، هنوز هم توجیهی قابل قبول نیافته است.
رد شدن کاندیدوزیران پیشنهادی حکومت در پارلمان امری شگفتآور نیست. اگر پارلمان نتواند از حق رأی اعتماد خود استفاده کند، ضرورتی ندارد که کاندیدوزیران را برای اخذ رأی اعتماد دعوت کند. اینکه آقایان نجفی و سرور دانش، با تعلق اتنیکی هزارگی خود رأی نیاوردند، نیز امری خارقالعاده نیست. به نظر نمیرسد که با رأی آوردن این دو شخص، در روابط و مناسبات هزارهها با حکومت و یا سایر مجموعههای ملی تغییر خاصی ایجاد میشد و یا معمایی در مشکلات حکومت آقای کرزی پاسخ مییافت...
آیا حکومت آقای کرزی در ناکامی آقایان دانش و نجفی نقش داشته است؟
ظاهراً هیچ دلیل روشنی وجود ندارد که گویا حکومت آقای کرزی به طور عامدانه خواسته است آقایان دانش و نجفی در پارلمان رأی نیاورند. این فرض، با توجه به ظواهر امر دارای هیچ گونه منطقی به نظر نمیرسد. آقای کرزی، حد اقل با این دو شخص، دارای تعلقات شخصی محکمی است. این دو شخص نیز در رفاقت و دوستی خود با آقای کرزی هیچ تلاشی را فروگذار نکرده و هیچ راهی را ناپیموده نگذاشته اند. گذشته از آن، دلیلی ندارد که آقای کرزی خودش وزیری را معرفی کند و خودش به افرادی بگوید که برای او رأی ندهند. این امر مغایر با شأن و مقام او به عنوان رییس جمهور کشور است.
با این وجود، سوال این است که چرا پنج وزیر دیگر، که هیچکدام با هیچ معیاری دیگر بهتر از آقایان دانش و نجفی نبودند، رأی آوردند اما این دو رد شدند؟ ... شاید آقای کرزی مرجعی مناسب برای پاسخ گفتن به این سوال نباشد، اما نقش او در تعیین وزرا و دخالتی که در آرای وکلا دارد، به هر حال، همچون شایبهها را به آدرس تصمیمگیریها و مدیریت سیاسی او راجع میسازد.
«اپوزیسیون» تصمیم گرفت به وزرای حکومت رأی دهد
رأی پارلمان رأی «اکثریت» است. ظاهراً آقایان دانش و نجفی نیز رأی «اکثریت پارلمانی» را به دست نیاوردند. اما روز دوشنبه، «اپوزیسیون» حکومت نیز در شکلدهی حادثه نقش عمدهای داشت. آقای سردار رحمن اوغلی، یکی از اعضای برجستهی جناح «اپوزیسیون» در پارلمان، در میز گردی که در تلویزیون سبا داشت، افشا کرد که «اپوزیسیون» در جلسهای قبل از برگزاری رأی اعتماد به وزرای پیشنهادی تصمیم گرفت که به وزیران آقای کرزی رأی اعتماد دهند تا حکومت از بحران بیرون شود.
بنابراین، در آرای ریختهشده در صندوق پارلمان، «اپوزیسیون» حکومت نیز نقش داشته و این شایبه را به وجود میآورد که گویا هزارهها در میان توافقات دو جناح اکثریت پارلمانی مواجه با تیغ انتقامی شده اند که در فرهنگ سیاسی افغانستان امری ناشناخته نبوده است. گفته میشود جمعی کثیر از طرفداران آقای کرزی به این دلیل به وزیران هزاره رأی ندادند که از عملکرد آقایان محقق و خلیلی ناراض بوده اند، حالانکه «اپوزیسیون»، به طور دستهجمعی، به این دلیل رأی نداده است که «سیاستمداران هزاره» در انتخابات ریاست جمهوری از حکومت آقای کرزی حمایت کرده اند. اگر این فرض درست باشد، به نظر میرسد انتقامجویی سیاسی مبنای توافقات دو جناح پارلمانی بوده و مسئولان سیاسی هزاره برای گامهای بعدی خود چالشهای تازهای را نیز باید مد نظر داشته باشند.
انتقامجویی سیاسی از موضع قومی و مذهبی و اتنیکی چهرهی بارز سیاست در طول یک و نیم قرن گذشتهی افغانستان بوده است. درست است که افغانستان از عصر امیرعبدالرحمن تا قرن بیست و یکم فاصلهی زیادی دارد؛ اما برای اینکه این واقعیت در ذهن «اکثریت پارلمانی» به شعور تبدیل شود، «سیاستمداران هزاره» باید برای پرداختن بهایی سنگینتر نیز آمادگی داشته باشند.
مبنای توافقات «اپوزیسیون» با حکومت چه بوده است؟
نقش «اپوزیسیون» و معاملهای که پس از کنار رفتن آقای صالح در تقسیم و جابهجایی مهرههای قدرت صورت گرفته است نکتهی جالب در ایجاد حادثهی روز دوشنبه است. افشا شدن تصمیم «اپوزیسیون» مبنی بر رأی دادن به وزرای حکومت آقای کرزی، راز جالبی را در پشت پردهی معاملات سیاسی افغانستان برملا ساخت. روشن است که توافق «اپوزیسیون» با حکومت، بدون معامله صورت نگرفته است. به نظر میرسد شتاب آقای یونس قانونی برای آغاز رأی دهی وکلا بلافاصله پس از استماع سخنرانی کاندیدوزیران نیز بخشی از همین معامله بوده است. وی به قیمت زیر پا گذاشتن اصول وظایف داخلی شورا که باید جلسهی پاسخ به سوالات را با وزرای پیشنهادی برگزار میکرد، سوالی را در ذهنیت عامه خلق کرد که شب همان روز توسط آقای رحمن اوغلی پاسخ داده شد. بر اساس این توافق، آقای یونس قانونی در مقام رییس «خانهی نمایندگان ملت» مجری بخشی از معاملهی پنهان میان «اپوزیسیون» و حکومت بوده است.
«اپوزیسیون» پارلمانی با داعیهی نقد بر رفتارهای غیردموکراتیک حکومت، شدیدترین موضع را در برابر هرگونه اقدام آقای کرزی بروز میداد. در معاملهای که صورت گرفت، «اپوزیسیون» به تمام وزیران پیشنهادی آقای کرزی رأی داد، اما کاندیدوزیران هزاره را از این قاعده مستثنا ساخت. از جمع هشتاد و پنج تا نود و پنج رأیی که برای آقایان دانش و نجفی ریخته شد، هیچ رأیی باید به «اپوزیسیون» تعلق نداشته باشد، زیرا «اپوزیسیون» در معاملهای که با حکومت داشت، امتیازات ویژهای را گرفت که ربطی به دهنکجیهای آن به مسئولان سیاسی هزاره نداشته است.
«اپوزیسیون» امتیاز خود را با فشار گرفت
آقای بسمالله محمدی یکی از وزرایی بود که بالاترین رأی را از صندوق پارلمان به دست آورد. باید سوال شود که این آرا چگونه به آدرس او ریخته شد؟ گزارشات پشت پردهی روابط آقای کرزی با «اپوزیسیون» حاکی از آن است که آقای کرزی و اطرافیان با تلخی تمام قبول کرده اند که این امتیاز به «اپوزیسیون» داده شود. با پذیرفتن این امتیاز آقای کرزی تلاش کرد دردی را تسکین کند که با کنارزدن آقای امرالله صالح ایجاد شده بود.
ظاهراً آقای کرزی با کنار زدن امرالله صالح، با فشاری فراتر از حد پیشبینیهای اولیهاش مواجه شد. آقای کرزی و همراهان او فکر میکردند که با برکناری همزمان آقایان اتمر و صالح، با یک تیر دو نشان خواهند زد: هم از مزاحمت آقای اتمر و صالح رهایی مییافت و هم راه را برای متمرکز ساختن هر چه بیشتر قوتهای امنیتی هموار میکرد. همراه شدن آقای اتمر با صالح، تلاشی برای قناعت دادن «اپوزیسیون» بود که گویا در عقب این تصمیم تصفیهی قومی و اتنیکی منظور نبوده و برکناری آقای اتمر دلیل این مدعا است.
اما ظاهراً «اپوزیسیون» نیز کف دست آقای کرزی را خوانده بود و به آرایههای ظاهر در تصمیم او تمکین نکرد. فشار و قدرتی که در عقب امرالله صالح وجود داشت، آقای کرزی را غافلگیر و دستپاچه ساخت. «اپوزیسیون» برای آقای کرزی نشان داد که در این بازی کوتاه نمیآید و انتقام شدیدتری از او خواهد گرفت. از قرار معلوم، درک همین فشار اساس معاملهی «اپوزیسیون» با آقای کرزی را تشکیل داده است.
آقای کرزی و تیم همراه او به سادگی کوتاه آمدند و سیاست خود را تغییر دادند تا از مواجهه با اتهامات بیشتر اجتناب کنند. پست حساس وزارت داخله به جای پست کماهمیتتر ریاست امنیت ملی باجی بود که در عقب این معامله به «اپوزیسیون» داده شد. رأی پارلمان نیز به خاطر آن نبود که گویا جناح حکومتی پارلمان از قدرتیافتن بسماللهخان و یاران او در وزارت داخله خوشنود هستند، بلکه به خاطر آن بود که آقای کرزی و اطرافیان او از پرداختن بهایی سنگینتر مصئون بمانند.
«اپوزیسیون» با معاملهای که انجام داد، نشان داد که در طول هشت سال گذشته، با سازماندهی و مهارت لازم سیاسی، راه درازی را در بازیهای قدرت افغانستان طی کرده است. حوادث و حرکتهای یکی دو سال اول حکومت آقای کرزی، حاکی از تلاش سازمانیافتهای بود که برای عقبزدن «اپوزیسیون» توسط حکومت آقای کرزی و اطرافیان او صورت میگرفت. اما «اپوزیسیون» با تغییرات گسترده در شیوههای عمل و مانورهای سیاسی خود، رفته رفته همهی این تلاشها را عقیم ساخته و موقعیت خود به عنوان نیروی جدی و قابل توجه در بازیهای قدرت را تثبت کرد. معاملاتی که از زمان دومین انتخابات ریاست جمهوری تا موضعگیریهای اخیر پارلمان برملا شده است، نشان از اعادهی قدرت و توانمندیهای «اپوزیسیون» است.
حادثهی روز دوشنبه برای سیاستمداران هزاره چه پیامهایی داشت؟
به نظر میرسد حادثهی روز دوشنبه پیامهای روشنی برای «سیاستمداران هزاره» به همراه داشت. رأی پارلمان، رأی به دو کاندیدوزیر نبود، رأی به موقعیت «سیاستمداران هزاره» در میدان سیاست افغانستان نیز بود. اکثریت کسانی که در پارلمان حضور داشتند (اعم از آنانی که از رأی عدم اعتماد به کاندیدوزیران خوشنود بودند یا نه) در متهم ساختن کاندیدوزیران به آدرسهای مشخص سیاسی متفقالقول بودند. این ادعا تقریباً هیچگاهی کتمان نشد. سوال این است که سیاستمداران هزاره در طول هفت هشت سال گذشته چه راهی را در میدان سیاست کشور طی کرده اند که باید با چنین قضاوت نامطلوب مواجه شوند؟... آیا واقعاً همهی کسانی که در پارلمان حضور دارند، از کینه و نفرت بر علیه هزارهها مالامال اند؟ ... هشتاد تا نود و پنج رأیی که به صندوق آقای دانش و نجفی ریخته شد، این اتهام را اندکی کمرنگ میسازد. گیریم که این اتهام درست باشد، میتواند آزمون و چلنج سیاسی برای «سیاستمداران هزاره» نیز محسوب شود که چگونه میتوانند در برابر آن مقابله کنند.
گفته میشود که سیاست فن برخورد با واقعیتهاست و سیاستمدار خردمند راهی را در برخورد با واقعیتها طی میکند که با کمترین هزینهها بیشترین دستاوردها را کمایی کند. «سیاستمداران هزاره» در طول هفت هشت سال گذشته، به خصوص در پنج سال پارلمان، چه راهی را طی کرده اند که حتی عدهی قلیلی را هم به نیکوبودن طرح و بدیلهای سیاسی خود دلگرم نساخته اند؟... «سیاستمداران هزاره» نه تنها در عرصهی جلب حمایت ملی موفق نبوده اند که رکورد دفع در عرصهی روابط درون اجتماعی را نیز به ثبت رسانده اند. این واقعیت را در سیمای اغلب نمایندگان و «سیاستمداران هزاره» میتوان ملاحظه کرد. سیاست به تعبیر بازیگران فوتبال با «شخصیبازی» پیروز نمیشود. «سیاستمداران هزاره» عطش و هیجان عجیبی داشته اند که گویا رکورد «شخصیبازی» در عرصهی سیاسی را نیز از آن خود سازند. نتیجهی همین «شخصیبازی»ها است که امروز در زد و بندها و معاملات سیاسی – چه در درون پارلمان و چه در درون حکومت – کف دست «سیاستمداران هزاره» قرار میگیرد.
سیاست عملی سیاستی پراگماتیست است
آقای دانش سومین بار بود که به پارلمان میرفت تا وزن و اعتبار خود را بسنجد. آقای نجفی، نیز با وجود مشکلاتی که در جریان انتخابات به آدرس او راجع شد، در پستی خارج از تخصص و رشتهی تحصیلیاش پیشنهاد شد و آمادگی نشان داد تا وزنش با این پست سنجیده شود. آقای کرزی بدون شک به نقش آقای نجفی در جریان انتخابات ریاست جمهوری واقف بود. اما چرا آقای نجفی را به پست خالی وزارت صحت عامه که با رشتهی تحصیلی و تخصص او سازگاری داشت، معرفی نکرد که به پستی بیگانه با تخصص و رشتهی تحصیلیاش در وزارت ترانسپورت معرفی کرد؟ ... آیا این امر از روی دوستی و رفاقت بود؟... مگر آقای نجفی، هر چند با فشار و اصرار سایر دوستان خود نیز مواجه بوده است، نمیتوانست در پذیرش این ریسک درنگ کند؟
گذشته از آن، افشا شد که سایر کاندیدوزیران پیشنهادی، برعلاوهی معاملات بزرگی که در عقب پرده انجام داده بودند، از تلاشهای فردی برای احراز رأی اعتماد نیز چشمپوشی نکردند. مهمانیها و رشوتدادنها و دید و وادیدهای مکرر و انفرادی، صحبت با اعضای پارلمان از مراجع و حلقات مختلف، بخشی از تلاشهای سیاسی بود که این کاندیدوزیران برای تضمین موفقیت خود انجام دادند. کاندیدوزیران هزاره، گویی در این امر نیز، ناشیانه وارد شدند و تنها بر کاریزمای شخصی و یا توصیههای بابابزرگانهی «سیاستمداران» اکتفا کردند. «سیاستمداران هزاره» شاید در شأن خود نمیدانند که از مقام شامخ و والای خود با وکیلی صحبت کنند تا قناعت شان جلب شود و رأیی به صندوق کاندیدوزیران مورد نظر شان بریزند. گلایه و انتقاد این «سیاستمداران» نیز به نظر میرسد با واقعبینی سیاسی آنان سازگاری ندارد.
سوال این است که وکیلان پارلمان چرا باید به کاندیدوزیران هزاره رأی دهند؟ ... اگر فکر میکنیم همهی این وکیلان «فاشیست» و «متعصب» اند، پس انتظار ما از آنان که برای ما رأی دهند به خاطر چیست؟ ... اگر فکر میکنیم انتظار رأی حق ماست، پس چه کار کرده ایم که این انتظار خود را از راههای معقول و متعارف سیاسی به آنان انتقال دهیم و توجه آنان را به جانب کاندیدوزیران و یا سایر طرحهای سیاسی خود جلب کنیم؟
به نظر میرسد «سیاستمداران هزاره» سیاست را تنها با مراجعه به عواطف و احساسات مردم تجربه کرده اند. این تجربه، حد اقل در پارلمان که همه از یک مرجع تغذیه میکنند و در تجربههای سیاسی خود اشتراک دارند، جواب درست نمیدهد. مگر میشود سیاستمدارانی که همه از عواطف مردم خرج سیاسی میکنند در برابر همدیگر خود نیز از عواطف و احساسات خرج کنند؟
سیاست اصولی بنیاد میگذارد نه اینکه امتیاز بگیرد
سیاست اصولی، خطی در جهت تأمین سهولت و آسودگی برای زندگی مردم است. هر امر سیاسی که نتواند به این نیاز پاسخ دهد، هر چیزی دیگر باشد، سیاست بوده نمیتواند. سیاست، اصولی خلق میکند که بنیادهایی مصئون و قابل اعتماد برای زندگی و روابط مردم خلق شود. به همین دلیل، سیاست را امری اجتماعی تلقی میکنند نه فردی. به همین ترتیب، سیاست با نظام اداره و رهبری میشود نه با حکم و فتوای فردی و یا علایق و عواطف شخصی.
به نظر میرسد «سیاستمداران هزاره» به این امر کمتر بها داده اند. کارنامههای این «سیاستمداران» نشان میدهد که اولاً سیاست را از یک امر اجتماعی به امری فردی تبدیل کرده اند و ثانیاً داعیهی حق و عدالتخواهی مردمی سیاست را در حد امتیازطلبیهای فردی و خانوادگی تقلیل داده اند. با همین حساب میتوان حرکت هفت هشت سال گذشتهی این «سیاستمداران» را تعقیب و ارزیابی کرد. در این هفت هشت سال حکومت آقای کرزی از حضور هزارهها خالی نبوده است، اما این حضور، حضور افراد بوده، نه مجموعهی سازمانیافتهای که از داعیهها و خواستههای برحق میلیونها شهروند کشور نمایندگی کند. ظاهراً آقای کرزی نیز این مجتمع افراد را در کنار خود باصرفهتر یافته و هیچگاهی از باجدادنفردی به آنان خستگی و آزردگی نشان نداده است. این است که امروز، بعد ا ز هفت هشت سال، وقتی بحث سنجش و تثبیت مقام شهروندی پیش میآید «سیاستمداران هزاره» متوجه میشوند که همچنان در آخر خط ایستاده اند و باید برای دیگران از تذکر اولین حرف شروع کنند که گویا شأن و مقام شهروندی شان را با دیدی مدنیتر و انسانیتر نگاه کنند.
بازی «سیاستمداران هزاره» با حکومت آقای کرزی به کجا میکشد؟
سیاست میدان تعامل و سازش و پیشرفت و عقبگرد است، اما این میدان هیچ گاه از حضور بازیگر خالی نمیماند. «سیاستمداران هزاره» نیز باید مطمین باشند که حادثهی روز دوشنبه نه پایان کار آنها است و نه پایان چالشهایی که به آدرس شان راجع میشود. این «سیاستمداران» میتوانند با خود حساب کنند که از کجا تا کجا آمده اند و دورنمای حرکت شان چه سرنوشتی را برای آنها نوید میدهد، اما نمیتوانند به کلی مأیوس و نومید شوند که گویا به پایان بازی رسیده اند. میتوان باز هم در کنار مردم ایستاد و از احساسات و عواطف مردم برای چاشنی زدن تعاملات سیاسی استفاده کرد، اما با این کار، چالشها و آزمونهای سیاسی را نمیتوان از سر خود دور کرد. مثلاً مردم میتوانند اعتراض کنند که چرا پارلمان به کاندیدوزیران هزاره رأی نداد، اما شاید با عرف سیاسی سازگار نباشد که این اعتراض مردم را «فریاد کردن مظلومیت» عنوان کرد و از آن به عنوان آلهی فشاری بر پارلمانِ تعطیل شده و یا حکومت آقای کرزی کار گرفت. اصولاً چرا باید اصطلاح «مظلومیت» را برای مردم به کار برد؟ مردم چه مظلومیتی را شاهد شده اند که باید آن را فریاد کنند؟ ... بلی، میتوان «مظلومیت سیاستمداران» را عنوانی شایسته و سزاوار تلقی کرد، چون این «سیاستمداران» واقعاً به مظلومیت دچار شده اند. اما آیا مظلومیت میتواند مایهی افتخار و یا گلایهی سیاستمدار در میدان سیاست باشد؟ ... مگر پارلمان برای همین نبوده است که کس و کسانی پیروز شوند و مدال فتح را به رأی دهندگان خود ببرند و کسی و کسانی شکست بخورند و سرشکسته و مأیوس به خانههای خود برگردند؟ ... این بازی، عرف پارلمان است و کسی نمیتواند از آن با اصطلاحات «مظلوم» و «ظالم» - که اصطلاحات اخلاقی اند نه سیاسی - تعبیر کند.
به هر حال، «سیاستمداران هزاره» باز هم با این سوال مواجه اند که تصمیم و اقدام بعدی شان چه خواهد بود؟ ... برخی شاید بتوانند از حادثهی روز دوشنبه بر تعداد آرایی که در انتخابات پارلمانی ضرورت دارند بیفزایند. اما برخی دیگر باید کارهایی فراتر از آرای پارلمانی نیز انجام دهند. مثلاً آیا «سیاستمداران هزاره» باز هم برای تثبیت وزن خود روی ترازوی پارلمان خواهند ایستاد؟ ... هنوز زود است که برای این سوال پاسخی قطعی صادر کرد؛ زیرا هنوز هم «سیاستمداران»ی هستند که برای درک مقام و «جای+گاه» خود به تجربه ضرورت دارند. اما سوال این است که این سیاستمداران کی خواهند بود؟ ...
آقای کرزی در طول هشت سال گذشته، کسانی از هزارهها را که میتوانستند با او کنار بیایند به گونههای مختلف آزمایش کرده و در کنار خود آورده است. وزیرانی که از آدرسهای مختلف به لست آقای کرزی راه یافتند، همان کسانی بودند که از فلترهای گونهگون عبور کرده و راهی بختآزمایی پارلمانی شدند. اکنون که آقایان دانش و نجفی به عنوان آخرین مهرههای این لست آزمایشات نهایی خود را پس دادند، آیا هزارههای بعدی کسانی خواهند بود که از سه فلتر به طور همزمان عبور کند: فلتر موتلفین سیاسی آقای کرزی در درون هزارهها؛ فلتر کابینه و مدیریت اجرایی در پستهای قوای مجریه؛ و فلتر رأی پارلمان؟...
آقای کرزی و سخنگویان او به تکرار وعده میدهند که حادثهی روز دوشنبه را جبران خواهند کرد. اما برای تحقق یافتن این وعده باید منتظر ماند که چه بدیلی میتواند راهکشا واقع شود. شاید آقای کرزی تا پارلمان بعدی فرصت کمایی کرده باشد.
سخن آخر:
ظاهراً در حادثهی روز دوشنبه، «اکثریت پارلمانی» به کاندیدوزیران هزاره رأی ندادند نه قوم یا فرد مشخص. «اکثریت پارلمانی» نیز متعلق به «پشتون» و «تاجیک» و «ازبک» و «هزاره» و امثال آن نیست که کسی به بهانهی آن یا از «هزاره» به دفاع برخیزد، یا به «غیرهزاره» تیر شلیک کند. بالاخره، هشتاد یا نود رأی ریختهشده به صندوق کاندیدوزیران هزاره همه از «هزارهها» نبوده که تمام افراد پارلمان، بلااستثنا به تیغ ملامت کشیده شوند. سخن بر سر «اکثریت پارلمانی» است، نه افراد پارلمان که میتوانند در میان خود «هزاره»ها را نیز داشته باشند.
وقتی خالد و حمیدی و احدی و ده - بیست وزیر دیگر رأی میگیرند، اما کاندیدوزیران هزاره یکی پیهم از رده خارج میشوند، میتوان بر معیارهایی که «اکثریت پارلمانی» در «خانهی نمایندگان ملت» عمل میکند، سوال کرد؛ اما «سیاستمداران هزاره» به جای اینکه بحث را به مسایل غیرسیاسی میکشانند شاید بهتر باشد که با خود فکر کنند که «جای+گاه» آنان در روابط ملی ملت افغانستان به کجا رسیده است که در اولین سالهای کار پارلمان همهی پنجوزیر پیشنهادی آنان رأی گرفت، اما اکنون در سه دور تکراری، هیچ دلیلی نمیتواند برای گشایش راز آنان کافی باشد؟ .... آیا در این پنج سال پارلمان تغییر کرده است؟ .... آیا «سیاستمداران هزاره» تغییر کرده اند؟ .... و یا کمپاینهای انتخاباتی، همانگونه که وکلای هزاره را به توسل به مسایل و حساسیتهای قومی راغب میسازد، «اکثریت پارلمانی» را نیز به استفاده از این حربه تشویق میکند تا به رأیدهندگان خود بگویند که آنها هم میتوانند در جنگ انتقام و نفرت، چناقی برای شکستن داشته باشند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر