یادداشتهایی از دانشگاه یل
الکسی ناوالنی از روسیه (7)
الکسی ناوالنی از روسیه (7)
الکسی ناوالنی شاید از مشهورترین چهرههای جنجالبرانگیز روسیه در سالهای اخیر باشد. وی اکنون با یک وبلاگ شخصی حدود 45000 خوانندهی منظم روزانه را به خود جلب میکند و افشاگریهای او در مورد فساد اداری در روسیه، خواب اکثریت اعضای مافیای حاکم در این کشور را آشفته ساخته است. الکسی حدود سی و چهار سال عمر دارد و در برنامهی ورلد فیلوز نه تنها از جمعیت سهامداران کوچک، بلکه از جنبش نوین اصلاحطلبی روسیه نمایندگی میکند.
الکسی به دلیل ورود و مقاومت شجاعانهی خود در میدان مقابله با مافیای فاسد روسیه که اکثریت شان از مقامات عالیرتبهی حکومتی نیز هستند، مورد حمایت و تشویق اقشار گونهگون جامعهی روسیه، به شمول رسانهها و ژورنالیستان قرار دارد. در سال 2009، روزنامهی ویدوموستی که با محتوای تجارتی منتشر میشود، ناوالنی را «فرد ویژهی سال» لقب داد و گفت که او با کار خود «نمونهی خوبی ایجاد نمود که ثابت میسازد هر شهروندی میتواند از حق خود دفاع کند». در روزنامه نقش الکسی با این عبارت برجسته شده بود: «در حالی که سرمایهگذاران متخصص تلاش میکنند مشکلات خود را به طور آرام و خاموشانه حل کنند، این مرد، بدون مقام و قدرت، با نظام در میافتد».
در جریان ارایهی دیدگاهها و خاطرات خود، الکسی از نکتههای جالبی پرده برداشت. او متخصص امور مالی است و در رشتهی حقوق نیز کارهای زیادی را انجام داده است. راهانداختن و پیشبردن یک دوسیهی حقوقی در روسیه کار آسانی نیست، اما او این وظیفه را با موفقیت به پیش برده است. او در دورانی به دنیا آمده است که روسیه مرکز اتحاد شوروی محسوب میشد. در عنفوان جوانی وارد یکی از احزاب سیاسی روسیه شد و هدفش این بود که بتواند به کمک حزب در اصلاحات کشورش بعد از بیرون آمدن از قیود کمونیسم کمک کند. اما به زودی متوجه شد که حزب سیاسی یا باید با نظام حاکم سازش کند یا بخش عمدهای از انرژی خود را صرف کند تا از آسیب نظام حاکم در امان بماند. ویلادیمیر پوتین، فعالیتهای احزاب در روسیه را کاهش داد و خود با ارادهای محکم و آهنین، نظامی ایجاد کرد که ساختارهای آن تماماً بر استخوان نظام کمونیستی سابق بنا شده است. او پوتین را مردی عنوان کرد که با یک حس پنهان در روان مردم روسیه بازی جالبی میکند: «روسیه امپراطوری بزرگ جهان است و همه با روسیه رقابت دارند و میخواهند بزرگی آن در جهان را مخدوش سازند.» الکسی گفت: این افسانه از افسانههای دیرین در روسیه است و مردم روسیه نیز در برابر آن حساسیت زیادی دارند. پوتین از همین حساسیت مردم استفاده کرده و نظام آهنین و سختگیرانهای را بنیاد گذاشته است که هیچ حزب مخالف قدرتمندی در برابر آن عرض اندام کرده نمیتواند.
کسانی را که الکسی در فعالیتهای افشاگرانهی خود هدف قرار داده اند از عالیترین مقامات روسیه اند: دیمیتری مدویدیف، رییس جمهوری روسیه، ایگور سیپشین، معاون نخستوزیر و کسی که بعد از پوتین، قدرتمندترین مرد روسیه محسوب میشود، بانکداران و سرمایهداران بزرگی که هر کدام حلقهی بزرگ غولهای اقتصادی روسیه را تشکیل میدهند. الکسی ثروت روسیه را بیحساب عنوان کرد: این کشور از بزرگترین صادرکنندگان گاز و گندم و تیل و آهن در سراسر جهان است. اما شرکتی که پایپگاز را بدون اینکه ضرورتش باشد در هر طرفی نصب میکند و گسترش میدهد متعلق به مربی جودوی پوتین است که قیمت پایپهای آن سه برابر پایپی است که در هر کشور اروپایی دیگر تولید میشوند. او گفت: همین حالا دومین بلیونر جهان از روسیه است.
مدافعات و جنجالهایی که الکسی در برابر همهی حلقات مافیایی روسیه به راه انداخته است، شایعات زیادی را در مورد انگیزههای او از این کارها نیز دامن زده است. عدهی زیادی هستند که معتقد اند او از طرف تاجران خاصی در روسیه پول میگیرد تا رقیبان آنها را بدنام و ناراحت کند. برخی هم او را جاسوس و گماشتهی استخبارات بیگانه میخوانند. عدهای هم عقیده دارند که خود نظام حاکم روسیه او را گماشته است تا صدای مخالفان را بلند نگه دارد و در مقابل، فضایی از ترس و وحشت را بر سر تمام رقیبان زمامداران کنونی روسیه حفظ کند. الکسی خودش نیز میداند که کارش خطرناک است و تهدیدات زیادی را متوجه حیات خود و خانوادهاش میسازد. با اینهم او این کار را تنها به دلیل «شفاف ساختن فضا و سیستم حکومت و اقتصاد در کشورش» ادامه میدهد. او گفت: من دیوانه نیستم و میدانم که کار من چقدر خود و خانوادهام را با خطر مواجه میسازد، اما اعتقاد دارم که باید بالاخره کسی و کسانی پیدا شوند که کاری را انجام دهند. او گفت: خانوادهام هر روز بلاگ مرا میخوانند و از نظریات بیشماری که در آن نوشته میشود آگاهی دارند. آنها به طور طبیعی وحشتزده میشوند و از من میخواهند که محتاط باشم. من هم این را میدانم، اما چه کاری است که مهم باشد و ریسک به همراه نداشته باشد؟
***
الکسی از رشد و نفوذ بنیادگرایی اسلامی در روسیه به اندازهی فساد و قدرت مافیایی حاکم نگرانی دارد. او گفت: حالا به ظاهر چچنیا آرام است، اما این آرامش توسط سرکوب خونین و بیرحمانهای ایجاد شده است که رمضان قادروف، دنبالهرو شیوهی پوتین در چچنیا روی دست گرفته است. او قادروف را شخص بیرحمی توصیف کرد که مانند پوتین یک ورزشکار است و با گرد آوردن اطرافیانش از میان قوم و قبیلهی خاص خود، زمینه را برای هرگونه حرکتی دیگر از میان برده است. الکسی گفت: روسیه حالا پول و امکانات زیادی را صرف میکند تا چچنیا را با خود داشته باشد و از جداشدن آن جلوگیری کند، اما این تلاشها جز هدر دادن سرمایه و امکانات روسیه نتیجهی دیگری ندارد. او گفت: حالا چچنیا عملاً جدا و مستقل است، تنها از لحاظ اسمی گفته میشود که چچین جزو روسیه است. این وضعیت به نفع روسیه نیست. به نفع چچین نیز نیست. روسیه باید راه حل درستی برای این مشکل پیدا کند. قادروف تمام سرکوبهای خود را تحت عنوان ضدیت با وهابیت عملی میکند. الکسی خودش در مورد وهابیت معلومات زیادی نداشت، اما میگفت که اسم وهابیت به معنای افراطیت و تندروی اسلامی، در میان اکثریت مردم روسیه و چچین پذیرفته شده است. به همین دلیل سرکوبهای قادروف، بدون اینکه کسی زحمت زیاد به خود روا بدارد، در ذهن مردم توجیه مقبول پیدا میکند.***
من، درست مانند اکثر همراهان ورلد فیلوز از انگیزهها و اهداف اصلی الکسی درک روشنی پیدا نکردیم. او یک افشاگر است، اما آیا واقعاً اصلاحگری به افشاگری ختم میشود و یا برای اصلاحگری کافیست تنها به افشاگری اکتفا شود؟ ... این سوال را از خود او نیز پرسیدم، بدون اینکه به جواب مشخصی برسم. الکسی با اظهارات و شرح دیدگاهها و خاطرات خود سوالات زیادی را در ذهن من خلق کرد که قرار شد در فرصتهای بعدی روی آن به تفصیل صحبت کنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر