۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

رستاخیزی آگاهانه برای مبارزه‌ای عادلانه

(برگرفته از جمهوری سکوت)

هر موقعیت الزامات و شرایط خاص خود را خلق می‌کند و در هر موقعیت نقش و هنجار ویژه‌ای ضرورت می‌افتد که باید احترام شود. مبارزه برای عدالت اصلی محکم برای معنا بخشیدن حضور ما در هر زمان است. کسانی که برای عدالت می‌رزمند، همیشه وفادارترین چهره‌ها در تاریخ بشری بوده اند. اما مبارزان هر زمان، الگوهای رفتاری خاص خود را می‌یابند که ویژه‌ی زمان و شرایط خاص خود آنهاست. کاپی‌کردن و انتقال دادن الگوهای رفتاری یک مرحله از مبارزه برای عدالت برای مرحله‌ای دیگر، هم میدان حرکت و مانور مبارزان را محدود می‌سازد و هم موثریت حرکت و عمل آنان را کاهش می‌دهد.

الف: موقعیت عادلانه‌ی خود را درک و تعریف کنیم
به نظر می‌رسد اولین شرط برای رهبری موفق در مبارزه‌ی کنونی ما برای عدالت، درک و تعریف جدیدی است که از موقعیت خود ارایه کنیم. موقعیت ما همان «جای+گاه» خاص ماست که شامل زمان، مکان، شرایط و امکانات ما می‌شود. به طور مثال، ما در دوران جهاد موقعیتی داشتیم که با موقعیت ما در دوران مقاومت کابل فرق می‌کرد و در دوران مقاومت کابل موقعیتی داشتیم که با حالا فرق می‌کند. هدف ما در هیچ یک از این مراحل فرق نکرده است، اما ستراتیژی و تاکتیک‌هایی را که متناسب‌ با موقعیت‌های متفاوت خود باید اتخاذ کنیم فرق می‌کند.
می‌گویند یکی از اولین اصل‌ها برای موفق شدن در مبارزه این است که میدان مبارزه را به خواست حریف و به خواست دشمن انتخاب نکنیم. جنگیدن در میدانی که دشمن تعیین کرده است خطر شکست را بیشتر می‌سازد. مثلاً اگر فکر می‌کنیم که میلیتاریسم و نظامی‌گری میدانی نیست که ما به خواست خود برای مبارزه انتخاب کرده باشیم و این میدان توسط دشمن بر ما تحمیل می‌شود و ما به اجبار به آن کشانده می‌شویم باید احتیاط کنیم که وارد این میدان نشویم. میلیتاریسم از ویژگی‌های اصلی فرهنگ و ساختارهای قبیلوی است. ما اگر برای مبارزه‌ی مدنی برای عدالت وارد میدانی می‌شویم که ویژه‌ی ساختار و فرهنگ قبیلوی است به سادگی شکست خواهیم خورد. مثلاً حساب کنیم که هر فردی را که ما باید به عنوان مبارزان عدالتخواه مدنی قربانی بدهیم با چند نفر از جبهه‌ی میلیتاریست قبیلوی قابل مقایسه است.
بنابراین، به نظر می‌رسد یکی از اولین ویژگی موقعیت جدید ما بیرون شدن از میدانی است که دشمنان عدالت در جبهه‌ی میلتیاریسم و خشونت‌گرایی و نفرت و انتقام به روی ما باز می‌کنند. وقتی وارد این میدان می‌شویم می‌بازیم ولی وقتی دشمن را به میدان مدنیت و منطق و فرهنگ و ارزش‌های مدنی دعوت می‌کنیم هزینه‌ی ما کاهش می‌یابد و دشمن را به سادگی از پا در می‌اندازیم.

ب: منطق متناسب با موقعیت خود را ایجاد کنیم
هر موقعیت، همانگونه که نقش و هنجارهای خاص خود را خلق می‌کند، منطق خاص خود را نیز خلق و ایجاب می‌کند. اگر موقعیت با نقش تناسب نداشته باشد، چیزی حاصل نمی‌شود، همانگونه اگر موقعیت خاص منطق خاص خود را نداشته باشد از انتقال پیام خود عاجز می‌ماند. شاید گاهی موضع ما برای عدالت قابل تحسین باشد و شاید موقعیت ما در جبهه‌ی عدالت‌خواهی نیز قابل تحسین باشد، اما وقتی منطق ما در این جبهه و در این موقعیت مناسب و متناسب نباشد، باز هم چیزی را به دست نمی‌آریم. شاید در نهایت امر، واقعیت‌هایی که در پیرامون ما شکل می‌گیرند سمپاتی و ابراز محبت و دلسوزی دیگران را برانگیزد، اما ممکن نیست که از حضور و مشارکت دیگران برای تقویت جبهه‌ی خود بهره‌مند شویم. به نظر می‌رسد گام دوم برای تأمین موفقیت در مبارزات کنونی ما دریافت و ارایه‌ی منطق عدالت‌خواهانه و قابل قبول ماست. به یاد داشته باشیم که در نه سال گذشته چه فرصت‌ها و دستاوردهایی را به دلیل منطق نامناسب خود هدر داده ایم.

ج: از امکانات خود استفاده‌ی بهینه انجام دهیم
نکته‌ی سوم، درک و ایفای مسئولیت ما در استفاده از امکانات و زمینه‌هایی است که هر فرد ما در اختیار داریم. درک ما از موقعیت ما، درک از امکانات و توانمندی‌های ما نیز هست. مهم این است که از این امکانات استفاده‌ی درست و بهینه صورت بگیرد. هر فرد در هر موقعیتی که قرار داشته باشد می‌تواند ستادی برای مبارزه و رهبری مبارزه باشد. مثلاً تصور کنیم که انترنیت چه سهولتی را برای انتقال و عام‌ساختن پیام در اختیار ما گذاشته است. این امکان را در گذشته نداشتیم. می‌توانیم از همین امکان استفاده‌ی رایگان داشته باشیم که هزاران حرف نیکوی خود را برای هر کسی در هرگوشه‌ای از دنیا انتقال دهیم. به هزاران فرد را داریم که بر زبان‌های مهم دنیا تسلط دارند و می‌توانند در این زبان‌ها مطلب بنویسند و از مطالب آنها استفاده کنند. به هزاران فرد داریم که با مقامات مختلف جهانی در رده‌های مختلف تماس و آشنایی دارند و می‌توانند حرف و پیام خود را به راحتی و از موقف و با منطق یک دوست انتقال دهند. از این امکانات باید استفاده‌ی بهینه انجام دهیم و انزوا و تجریدی را که بر مبارزه‌ی ما تحمیل کرده اند بشکنیم.
به عنوان یک نمونه می‌توان از شکایتی یاد کرد که اخیراً به دلیل نشر گزارش واشنگتن پست به قلم قدرت‌الله صورت گرفته است. این گزارش به طور قطع جانبدارانه و غیرمنصفانه است. اما چرا این گزارش بد و غیرمنصفانه باعث آزردگی ما می‌شود؟ ... دلیل ساده‌ی آن این است که ما گزارش خوب و منصفانه را از منطق زیبا و نیکوی خود برای کسی انتقال نداده ایم. از همین مثال می‌توان برای بیان این حرف استفاده کرد: دشمن به هیچ صورت قوی نیست، نه در موقعیت ضدعادلانه‌ی خود، و نه در منطق غیرقابل قبول خود. اما ما ضعیف هستیم که باعث شده است ضعف دشمن به قوت آن تبدیل شود. به یک تعبیری ساده، باید زندگی عادلانه را بیاموزیم و تجربه کنیم. زندگی عادلانه، یعنی امکانات و نیروهای خود را به هیچ بهانه و به هیچ دلیلی هدر ندهیم.

د: حوزه‌ی دید و نگاه عادلانه‌ی خود را وسعت بخشیم
نکته‌ی چهارم، وسعت بخشیدن حوزه‌ی دید و نگاه ما در امر مبارزه برای عدالت است. فراموش نکنیم که جهان ما دیگر مرزهای تنگ ندارد که بر ما تحمیل کند و ما را در درون آن مرزها محبوس کند. به هر اندازه که حوزه‌ی دید و همت کاری ما بزرگ‌تر می‌شود همراهان و همرزمان بیشتری را در سراسر جهان برای پیشبرد اهداف عدالت‌خواهانه‌ی خود جلب می‌کنیم. وسعت بخشیدن حوزه‌ی دید در امر مبارزه به معنای کلاسیک انترناسیونالیست شدن نیست، به معنای این است که مشکل محلی و منطقوی خود را در منظومه‌ی جهانی حل کنیم. شاید کسانی از دوستان باشند که از این حرف بوی فراقومی نگریستن و فراملی اندیشیدن و همچون حرف‌ها را اشتشمام کنند. نه هدف این نیست. حرف زیبایی از گاندی است که می‌گوید جهانی بیندیشید و محلی عمل کنید. مشکل ما این بوده است که محلی اندیشیده ایم و محلی‌تر عمل کرده ایم. از «افغانیزه‌کردن» امور حرف زده ایم و بعد افتاده ایم پشتونی عمل کرده ایم. پشتونیزه کردن را در حوزه‌ی فکر شعار داده ایم و بعد قندهاری و درانی و کرزایی عمل کرده ایم. مثل آن، هزارگی شعار داده ایم و جاغوری و بامیانی و بهسودی عمل کرده ایم تا رسیده به دره و قریه و خانواده‌ی خود.
در یک مثال تاریخی، پیامبر اسلام دید عرب را از قریش و اموی و هاشمی و مکه جدا کرد و عرب را بر جهان تسلط بخشید. احمدشاه درانی رقابت‌های قبیلوی پشتون را به بیرون از مرزهای این جامعه توسعه داد و حکومتی را بر این خطه تحمیل کرد که هنوز با آن درگیر هستیم. اینها را به عنوان یک مثال گذرا مورد اشاره قرار دادم و هدفم وارد شدن در هیچ بحثی فراتر از آن نبوده است. هر گاه حوزه‌ی دید ما وسیع می‌شود قدرت مانور ما به همان اندازه وسیع‌تر می‌شود. بحث خودسازی و بعد جامعه‌سازی، یا اول تقویت درون‌اجتماعی و بعد رفتن به حوزه‌های برون‌اجتماعی تنها می‌تواند ما را از عمل سازنده باز دارد. دید افق را وسعت می‌بخشد و عمل حرکت در جهت این افق را ممکن می‌سازد.
نسل مبارز ما باید درک کند که داعیه‌ی مبارزه‌اش می‌تواند مخاطب جهانی داشته باشد ولو مصداق رسیدگی به عدالت در پل خشک یا دایمیرداد یا شبرغان یا خاکریز قندهار باشد. می‌توان گفت که مبارزه در سطوح کوچک محلی، داعیه‌ی عدالت‌خواهی ما را بی‌پناه‌تر و محدودتر می‌سازد. اینگونه مبارزه کردن همچون شناکردن ماهیان کوچک در برکه‌ای است که دم خانه‌ی خود داریم. حوزه‌ی دید را فراخ‌کردن، جرأت شنا کردن در دریا را به ما می‌بخشد. شاید این کار ریسک داشته باشد، اما هراس نکنیم که مبارزه برای عدالت، خود ریسکی بزرگ است.

۱ نظر:

  1. هادي ، اصفهان-ايران۳ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۰۳

    جناب آقاي رويش عزيز بسيار مقاله ي زيبا و قابل توجه مرقوم فرموده ايد. جاي بسي خوشحالي است كه در گروههاي اجتماعي اقليت روشنفكران و انديشمنداني مثل شما وجود دارد. اگر لطف نماييد در مقاله اي مبسوط به برخي نگراني ها كه براي كاميابي در مبارزه عادلانه مورد نياز است اشاره بفرماييد. از جمله:
    الف: راهبرد عملي توسعه وحدت و همگرايي بين اعضاي گروه اجتماعي اقليت
    ب: جايگاه رهبري خيزشهاي آگاهانه در مبارزات عدالت طلبانه ي گروههاي اجتماعي اقليت
    ج: جايگاه احزاب سياسي در مبارزات عدالت طلبانه ي گروههاي اجتماعي اقليت
    د: هدف گزاري (كوتاه مدت و بلند مدت) براي مبارزات عدالت طلبانه ي گروههاي اجتماعي اقليت
    ه: پشتوانه هاي اقتصادي جهت حفظ استقلال يك گروه اجتماعي اقليت جهت پيشبرد مبارزات آگاهانه ي عدالت طلبانه
    و: تعريف جايگاه نخبگان فرهنگي ( متخصصين، دانشجويان، فرهنگيان و طلاب) در مسير رسيدن به اهداف مورد نظر
    ز: نحوه تعامل ( با استراتژي برد-برد) با ساير گروههاي اجتماعي در راستاي رسيدن به افغانستاني آباد تر و شكوفا تر كه قطعا هدف نهايي مبارزات عدالت طلبانه است.

    پاسخحذف