یادداشتهایی از دانشگاه یل
دیانا تسوی از هانگ کانگ (8)
دیانا تسوی از هانگ کانگ (8)
خانم ریزاندامی که در نگاه اول به نظر نمیرسد بیشتر از هفده هجده سال داشته باشد، چهل و یک سال زندگیش را بر روی زمین تجربه میکند. خاطرات او نمونهای از سرگذشتی است که شاید هر انسانی داشته باشد، اما کسانی مانند دیانا که بتوانند با شرایط مختلف زندگی کنار بیایند و خود را با تواضع و فروتنی از گردنهها عبور دهند و همیشه هم دست موفقیت را بالای سر خود داشته باشند، کم است. حد اقل، ما از این جنس آدمها کم میشناسیم. دیروز وقتی آرام از او پرسیدم: دیانا، سال تولدت؟ ... آرام گفت: یک راز، تنها تو را میگویم. به کسی دیگر نگو: سال 1968! یعنی یک سال قبلتر از من... تا وقتی از کنارش دور میشدم، سه بار صدا زد و گفت: عزیز! این یک راز است، یادت باشد به کسی نگویی! ... من هم قول دادم. اکنون به کسی نمیگویم: تنها قصهاش را کردم!
***
دیانا در چین کمونیست به دنیا آمد، در شهرکی کوچک نزدیک شانگهای. پدربزرگش از تولیدکنندههای مشهور فلم بوده اند. فلمهای بروسلی و دیگر فلمهای کونگفو که شهرت جهانی دارند از تولیدات پدربزرگ او بوده اند. مادر و پدرش در ده سالگی او را گرفته و به سوی هانگ کانگ آمدند. دیانا در ابتدا نمیدانست و فکر میکرد که مدتی اندک از همسالان و همبازیهای خود دور میماند، اما وقتی سوار ترین میشوند، مادرش میگوید: ما دیگر برنخواهیم گشت.دیانا به یاد دارد که چگونه وقتی به درسهایش دوام میداد گام به گام مفهوم بیهویتی را تجربه میکرد. او نمیتوانست اهل هانگ کانگ باشد، چون از آنجا نبود و سند شهروندی آن را نداشت. نمیتوانست اهل چین باشد چون به طور غیرقانونی از آنجا بیرون آمده بود و تأیید رسمی آن کشور را نداشت. وقتی خواست کانادا برود برای اولین بار در پاسپورتش نوشتند: «ستتلیس» و این یعنی فاقد هویت رسمی تعلق به یک دولت و یک ملت. دیانا مکتب را در هانگ کانگ، کالج را در کانادا و دانشگاه را در امریکا درس خوانده است. رشتهی اختصاصی او بازاریابی است و این رشته او را قادر ساخته است که با شرکتها و کمپنیهای بزرگ جاپانی و هانگکانگی کار کند و ارتقای مقام بیابد. زمانی در مقام ریاست بخشی از فعالیتهای یک شرکت هانگکانگی، و زمانی هم با شرکت مرسی کورپس امریکایی، صلاحیت داشته است تا میلیونها دالر را تصمیم بگیرد در کجا و چگونه مصرف کند.
دیانا یاد گرفته است که به جای منتقد بودن، شکیبایی و سازگاری با وضعیتها و موقعیتهای مختلف، موفقیت را بیشتر ضمانت میکند. او از اینکه میدید خانمهای جاپانی در هر موقعیتی که باشند باید از دیگران با چای و قهوه پذیرایی کنند، دچار تعجب میشد، اما به زودی درک کرد که این بخشی از فرهنگ جاپانیهاست و لزومی ندارد که او به خاطر این ویژگی فرهنگی، احساس ناراحتی کند.
دیانا در کشورهای عقبماندهای همچون ویتنام و تایلند و مالیزی برای رسیدگی به مردمان محروم سفر کرده و برای همهی آنها زمینهی کار و تجارت فراهم کرده است. کار او چقدر موفق بوده و چقدر توانسته است در رشد اقتصادی این کشورها کمک کند، دیانا هرگز در مورد آن مبالغه نمیکند، اما میداند که وقتی دستی برای کمک دراز شود، اثرات خود را خلق میکند. دیانا میگوید که رشد و پیشرفت اگر زمینهها و حمایت وسیع اجتماعی نداشته باشد، دوامدار بوده نمیتواند. این سخن او رازی را در رشد اقتصادی نامتوازن و بیثبات کشورهایی همچون افغانستان برملا میکرد. ثروت انباشته میشود اما اطمینان هرگز خلق نمیشود. دیانا میگوید که در تجارت و اقتصاد، اگر اطمینان و آرامش خاطر وجود نداشته باشد رشد و انکشاف و توسعه ناممکن میشود.
دیانا فقر و بیچارگیهای دوران کودکی خود را همچون سرمایهای نگاه میکند که در بزرگسالی برای او کمک کرده اند تا حال فقیران و مردمان نیازمند را درک و احساس کند. او خانمی شکستهنفس و متواضع و فروتن است. شکی ندارم که وقتی خواسته است به نیازمندان در کشورهای مختلف رسیدگی کند، حسی را در آنها برنینگیخته است که گویا او کاری برای آنها میکند و آنها در عوض، ناگزیر اند هوایش را داشته باشند و احترامش را فراموش نکنند.
دیانا، فرزندانش را همچون خودش متواضع بار آورده است. فوقالعاده باادب و باهوش و آرام. فرزندانش با او یکجایی در سفر دانشگاه یل آمده اند. او با آنها مادرانه برخورد میکند، اما حسی که برای شما نمیگوید او یک مادر است، بیشتر حس میکنید یک همبازی کودکان خود است، اما همبازی بزرگتر که آن کوچکترها حریم و حدودش را حفظ میکنند. تا زمانی که از سن و سالش نگفته بود و گزارش کارها و زندگیش را شرح نداد، باورم نمیشد که او مادر آن بچهها باشد.
دیانا در کارهای خود بیشتر میکوشد تا احساس مسئولیت اجتماعی و سهمگیری و مشارکت اجتماعی را در مخاطبان خود تقویت کند. او معتقد است که بدون احساس مسئولیت ناممکن است کسی بتواند در زندگی و امور خود تغییر مثبتی ایجاد کند. او میگوید جامعه با امکانات و منابعی ساخته میشود که در اختیار دارد. کمکهای بیرونی میتواند مساعدت خلق کند، اما اگر پایهی اصلی را امکانات و منابع داخلی تشکیل ندهد، میتواند فاسد کننده نیز باشد. او میگوید رهبران کوچک در هر جامعهای وجود دارند. این رهبران کوچک اند که چرخ اصلی حیات جامعه را به حرکت میاندازند. او میگوید که جامعهی مدنی از سطوح رهبریهای کوچک شکل میگیرد. او سخنی از جبران خلیل جبران را نقل کرد که همیشه برای او انگیزه و دید خلق کرده است: «تو به مراتب بیشتر از آنچه خود میدانی بزرگی. تو میتوانی هر کاری را انجام دهی. به خود باور داشته باش.»
دیانا در توصیف خود میگوید: در زندگی من آنچه بیشتر از هر چیزی مرا به حرکت میاندازد، توجه به نتیجهی کارهایم است. او میگوید هر کاری که نتیجهی نیکو نداشته باشد، به سرخوردگی و مأیوسیت میانجامد و کاری بیهوده است. او میگوید رهبر و مدیر خوب کسی است که میان افرادی که با آنها کار میکند نقطههای مشترک پیدا کند. دیانا فضای همکار و مساعد را شرط اولیهی موفقیت هر گروه اجتماعی میداند. او میگوید: من وقتی میبینم افراد در درون گروه اختلافاتی پیدا میکنند متعجب نمیشوم. تنها کمک میکنم که هر کدام به خود شان باور داشته باشند و فکر کنند که دارند برای بهبودی امور تلاش دارند. این کافی نیست، اما آغاز خوبی است برای رفع اختلافات و نزاعها. او میگوید که اختلافات گاهی باعث حرکت و پویایی گروه میشود.
دیانا خود را یک تاجر میداند، اما صادقانه و بیآلایش میگوید: ما تاجران، زبان خاص خود را داریم. ما روی مسایل انتزاعی بحث نمیکنیم. چیزی را پرسان میکنیم که پاسخ مشخص داشته باشد. چیزی را پاسخ میدهیم که سوالش را درک کرده باشیم. ضایع کردن وقت برای تاجران، قابل قبول نیست. اگر هیچ کاری نداشته باشیم باید فکر کنیم که چگونه میتوانیم برای موفقیتهای آیندهی خود برنامهریزی کنیم.
دیانا فعلاً در مقام مدیر بنیاد مسئولیت اجتماعی و رییس بنیاد KPMG که برنامههایی را در عرصهی آموزش و رشد پایدار رهبری میکند، یکی از معروفترین و موثرترین چهرههای هانگ و چین به شمار میرود. او قبلاً مدیر عامل شرکت مرسی کورپس امریکایی و رییس امور اجتماعی بخش آسیااقیانوسیهی شرکت جاپانی نایک بوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر