۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

نفی تبعیض کلید نجات ما از استبداد و گرایشات غیردموکراتیک است

مصاحبه‌ی اختصاصی «قدرت» با استاد علی حسین ندام، نامزد انتخابات پارلمانی

(از شماره یازدهم «قدرت»)

اشاره: استاد علی حسین ندام، استاد دانشگاه پلی‌تخنیک کابل، نامزد انتخابات پارلمان دوم در کابل است. ایشان در مصاحبه‌ای اختصاصی با «قدرت»، پیرامون دیدگاه‌ها و اهداف خویش سخن می‌گویند. «قدرت» ترجیح داده است در این مصاحبه، بحث را از حوزه‌ی صرفاً انتخاباتی بیرون برده و به دیدگاه‌ها و مواضع سیاسی استاد ندام نیز اشاراتی داشته باشد.

قدرت: افغانستان در طول تاریخ خود با بحران‌هایی شدید در عرصه‌ی سیاست و حکومت‌داری مواجه بوده است. برای رفع بحران نسخه‌های مختلفی از کودتای کمونیستی تا جهاد اسلامی و از حکومت مجاهدین تا امارت اسلامی طالبان تجربه شده است. اینک دوران انتخابات و نظام دموکراسی است. شما انتخابات، دموکراسی و رویکردهای دموکراتیک را در مقایسه با راه‌حل‌های دیگر چگونه ارزیابی می‌کنید؟
ندام: سوال بسیار پیچیده‌ای را مطرح کرده اید. حد اقل برای پاسخ آن باید حرف‌های زیادی گفته شود. همان‌گونه که اشاره کردید بحران افغانستان یک بحران تاریخی و ریشه‌دار است. ما با استبداد دچار بوده ایم، اما برای نجات از استبداد همیشه در چنگال استبدادی دیگر گرفتار شده ایم. زیرا ما پاسخ استبداد را با استبداد داده ایم و نتیجه همان بوده است که از اول بوده. مثلاً ما از نظام شاهی نجات می‌یابیم و در چنگال نظام کودتایی داوودخان گرفتار می‌شویم. سپس با کودتایی دیگر به چنگال نظام ایدیولوژیک کمونیستی و حمله‌ی شوروی‌ها می‌افتیم. با شکست نظام کمونیستی به حکومت مجاهدین و جنگ‌های ویرانگر داخلی گیر می‌افتیم و برای نجات از آن به رژیم طالبان گرفتار می‌شویم. پاسخ‌هایی که هر کدام از این‌ها به مسأله‌ی افغانستان داده اند دوباره افغانستان را به استبداد دچار کرده و درد تاریخی آن را شدیدتر کرده است.... در این میان، دموکراسی و مشارکت مردم پاسخی جدید است که در گذشته با آن آشنایی چندانی نداشتیم. در این پاسخ، به جای نفی و غایب ساختن مردم به احترام و پذیرش و مشارکت مردم توجه شده است. توجه کنیم که به طور مثال، در زمان طالبان کسی اختیار ریش خود را نداشت، ولی در نظام دموکراتیک مردم حکومت و رهبران سیاسی دولت را انتخاب می‌کنند. این است که می‌گویم انتخابات و دموکراسی پاسخی دگرگونه به بحران استبداد و حکومت‌های ضد مردمی می‌دهد.
قدرت: آیا شما به راه حل دموکراتیک و موثریت آن در شرایط خاص جامعه‌ی افغانی نیز باور دارید؟ ... حد اقل دموکراسی وقتی نتیجه می‌دهد که مردم آگاهانه در آن مشارکت داشته باشند و رشد دموکراسی نیز همپا با رشد در تمام عرصه‌های زندگی مدنی مردم باشد.
ندام: نکته‌ی دقیقی را مطرح کرده اید. البته من در زمینه‌ی تیوری‌های دموکراسی زیاد کارشناس نیستم. آنچه می‌گویم از برداشت‌های سیاسی خودم است. اما می‌توان گفت که دموکراسی به هر حال، بهتر از هر نظام دیگری است که غیر از دموکراسی باشد. به نظر من دموکراسی می‌تواند زمینه را برای آنچه که شما مشارکت آگاهانه می‌گویید مساعد سازد. اگر در افغانستان دموکراسی همزمان با رشد در دیگر عرصه‌های زندگی مدنی مردم رشد نداشته است، باز هم راه چاره این است که دموکراسی را تقویت کنیم نه اینکه به راه‌حلی دیگر پناه ببریم که باز هم ضد مشارکت است. دموکراسی حد اقل خوبی‌اش همین است که مردم را احترام می‌گذارد و قانوناً کسی را اجازه نمی‌دهد که حق مردم را زیر پا کند. مهم‌ترین حق مردم به نظر من حق مشارکت در تعیین سرنوشت شان است که آنهم در دموکراسی تأمین می‌شود.
قدرت: آیا وضعیت جاری را با آنچه برای تقویت نظام دموکراسی نیاز است، سازگار می‌بینید؟
ندام: به نظر من، باید میان آنچه که روشنفکران مطرح می‌کنند و واقعیت‌های بالفعل جامعه‌ی خود فرق بگذاریم. یکی پاسخ‌های روشنفکرانه است که ما مطرح می‌کنیم و دیگر واقعیت‌های موجود است که ما عملاً با آن سر و کار داریم. دموکراسی، حقوق بشر، مشارکت مردم چیزهای خوبی اند. وقتی ما از این چیزها سخن می‌گوییم برای این است که بگوییم مردم در زندگی اجتماعی و سیاسی خود چیزی بهتر از این مقوله‌ها ندارند. ولی این را هم می‌پذیرم که تمام این‌ها در جامعه‌ی افغانی با چالش‌های بسیار جدی مواجه اند. شما شاهد هستید که جامعه‌ی جهانی و ناتو اعلام می‌کنند که از افغانستان خارج می‌شوند. هالند نیروهای خود را بیرون کرد. کانادا نیز سال آینده از افغانستان بیرون خواهد شد و همینطور سخن غالب جامعه‌ی جهانی بر سر خروج از افغانستان است. از این سو، طالبان هر روز بیشتر قدرت می‌گیرند و بر مناطق بیشتری تسلط می‌یابند. افغانستان هر روز ناامن‌تر می‌شود. مردم افغانستان با دیدن آنچه در کشور می‌گذرد، هر روز ناامیدتر می‌شوند. این‌ها همه حکایت از آن دارند که گویا مردم افغانستان و جامعه‌ی جهانی در مقابل طالبان شکست خورده اند. اینها همه واقعیت‌هایی اند که شما هم به آن اشاره دارید. در پاسخ شما به طور مشخص می‌توانم بگویم که ملاحظه‌ی این وضعیت، در ظاهر امر، هیچ نشانه‌ی مثبتی را گوشزد نمی‌کند. اما سوال باید اینگونه باشد که ما چه راه‌حلی دیگر به جز دموکراسی و رویکردهای دموکراتیک داریم که به آن پناه ببریم؟ می‌گویم وضعیت هرگونه باشد، این ماییم که باید برای تقویت دموکراسی و راه‌حل‌های دموکراتیک تلاش کنیم.
قدرت: فکر می‌کنید برای مقابله با طالبان چه راه حل دموکراتیک وجود دارد؟ منظور این است که طالبان خشونت می‌کنند، در مقابله با خشونت طالبی چه راه‌حلی دموکراتیک وجود دارد؟
ندام: ظاهراً برای رفع بحران طالبان و پایان دادن به جنگ و خشونت در کشور دو راه حل وجود دارد: یکی اینکه طالبان بیایند و در حکومت شریک شوند و دیگر اینکه یک مبارزه‌ی جدید با شیوه‌های متفاوت در مقابل آنها راه بیافتد و آنها را شکست بدهد و نابود کند. در ظاهر می‌بینیم که حکومت کرزی و حتا جامعه‌ی جهانی به طالبان تن در می‌دهند و هر روز در مقابل آنان میدان خالی می‌کنند. طالبان نیز کم کم به یک «مقاومت ملی در مقابل بیگانگان» تبدیل می‌شود. دیده می‌شود که این راه‌حل زیاد موثر نبوده است. مثل روز روشن است که طالبان با شرایط دموکراسی، حقوق بشر و حق مشارکت مردم کنار نمی‌آیند. اگر می‌آمدند تا هنوز نشانه‌هایی از تمایل و کوتاه آمدن شان را شاهد می‌شدیم. طالبان زمانی با حکومت و نظام جدید کنار می‌آیند که فکر و اندیشه‌ی طالبان حاکم شود و قانون اساسی تغییر کند و اساساً نظام طالبان در افغانستان دوباره حاکم شود. آیا فکر می‌کنیم که این راه‌حل، راه حل خوبی است؟ ... فکر می‌کنم این راه‌حل خوبی نیست، بلکه برگشت آشکار به گذشته است و افغانستان را به وضعیت بدی دچار می‌سازد.
از سوی دیگر، راه حل دموکراتیک، به طور قطع راه‌حل ساده‌ای نیست. حد اقل من نمی‌توانم راه‌حل کوتاه‌مدتی برای شما پیشنهاد کنم. اما می‌دانم که دموکراسی برای این معضل هم راه حل بهتری است. ما باید به مردم اتکا کنیم و به قدرت مردم بیشتر از قدرت طالبان که یک نیروی شورشی و افراطی هستند اعتماد کنیم. من با این تصور که طالبان شکست ناپذیر هستند موافق نیستم. هیچ دلیلی ندارد که این حرف را قبول کنیم که گویا طالبان شکست ناپذیر اند. حکومت با فساد و مدیریت ضعیف و ناکارامد خود طالبان را تقویت کرده است. راه حل دموکراتیک این است که حکومت شفاف‌تر شود و با فساد مبارزه شود و تعصب و تبعیض و انحصارطلبی از حکومت برچیده شود، به نیازهای عاجل مردم توجه شود، صحت و آموزش و پرورش و سهولت‌های دیگر زندگی برای مردم مد نظر گرفته شود، با معضل بیکاری مقابله شود، زراعت و سایر منابع داخلی رشد داده شوند، ... اینها همه جزئی از راه حل دموکراتیک اند. به نظر من، مشکل این است که در رأس حکومت، به نام دموکراسی، بیشتر کسانی قرار گرفته اند که ضد دموکراسی عمل می‌کنند. در غیر آن، خشونت طالبی هم با عمل و شیوه‌های دموکراتیک مهار می‌شود. حتی اگر نظام دموکراتیک لازم ببیند که با اتکا به خواست و تصمیم مردم با خشونت طالبان از خشونت مشروع و قانونمند استفاده کند، باز هم راه حل دموکراتیک است. بگذارید بگویم که دموکراسی با خشونت به معنای مطلق کلمه مخالف نیست، کاربرد خشونت مشروع در نظام دموکراسی نیز وجود دارد. خشونت مشروع یعنی خشونتی که در چوکات قانون و برای تأمین نظم و امنیت صورت می‌گیرد و حکومت دموکراتیک بر اساس قانون حق استفاده از این خشونت را دارد. اما تأکید می‌کنم که در دموکراسی خشونت در آخرین حلقه‌ی وسایل و ابزار دموکراتیک قرار دارد، نه در اولین حلقه‌ی آن.
قدرت: به نظر شما، به عنوان یک امر واقعی، جامعه‌ی جهانی چرا از موقف ضعیف در برابر طالبان سخن می‌گوید؟
ندام: فکر می‌کنم جامعه‌ی جهانی بیشتر از آنکه از طالبان ضربه خورده باشد، از ضعف و ناکارگی حکومت افغانستان ضربه خورده است. حکومت افغانستان مسئولیت بیشتر وضعیت کنونی را بر دوش دارد. عملکرد و مدیریت ناسالم حکومت افغانستان کار را به جایی کشانده است که حالا جامعه‌ی جهانی در تلاش است که خود را از جنگ افغانستان نجات دهد تا حد اقل در افکار عامه‌ با هویت شکست‌خورده از افغانستان بیرون نشود. مثلاً اینکه گفته می‌شود مسأله‌ی مهم القاعده است یا دشمن مهم القاعده است و طالبان را از این قاعده بیرون می‌برند و یا می‌گویند که طالبان در صورتی که از القاعده جدا شوند جامعه‌ی جهانی با آنها کاری ندارد، یک نوع زمینه‌سازی برای خروج از افغانستان است. همه می‌دانند که طالبان و القاعده تفاوتی از هم ندارند. نه شیوه‌های رفتار شان متفاوت است و نه فکر و اعتقاد شان. تا حالا مشکل ترور و القاعده مشکل جهانی قلمداد می‌شد اما حالا دیده می‌شود که مشکل طالبان را افغانی قلمداد می‌کنند و مشکل القاعده را جهانی. یعنی باید افغانستان با مشکل القاعده در داخل خاک خود با توان و امکانات خود مقابله کند و به جامعه‌ی جهانی مربوط نیست که بیاید و مثلاً جلو تعصب و افراطیت و رفتارهای ضد حقوق بشری طالبان (به نظر من همان القاعده‌ی افغانی) را بگیرد. جامعه‌ی جهانی تنها با القاعده‌ای مقابله می‌کند که برود در نیویورک یا لندن یا جاهای دیگر. این وضعیت، نه سال پیش نبود. نه سال پیش طالبان و القاعده یکی قلمداد می‌شدند و مأموریت جامعه‌ی جهانی نیز مأموریت مشترک مقابله با ترور قلمداد می‌شد. حالا این وضعیت تغییر کرده، و افغانستان باید آماده شود تا تلک طالبان (یا القاعده‌ی افغانی) را به تنهایی از گردن خود دور کند یا با آن بسازد. شکست و ضعف حکومت افغانستان در همین است.
می‌خواهم بگویم که جامعه‌ی جهانی برای زمینه‌سازی خروج از افغانستان و آماده ساختن افکار عامه برای این «خروج آبرومندانه و پیروزمندانه»، القاعده را تهدید امنیت جهانی قلمداد می‌کنند نه طالبان را. آنها می‌گویند که طالبان یک نیروی محلی است و نمی‌تواند خطری برای جهان باشد. تنها باید از ارتباط طالبان و القاعده جلوگیری کرد و نگذاشت که القاعده در افغانستان پناهگاه امن بدست بیاورد. در واقع جامعه‌ی جهانی وانمود می‌کند که در پی تضعیف القاعده است و حساب القاعده از طالبان جدا است و آنها صرفاً پایگاه امن القاعده را در افغانستان از بین می‌برند. به معنایی دیگر، جهان می‌تواند تعدادی از سران القاعده را بکشد و به افکار عامه‌ی جهانی القا کند که گویا القاعده دیگر توان به خطر انداختن کشورهای غربی را ندارد. وقتی القاعده نباشد طالبان نیز هیچ تهدیدی برای جهان نیست. این‌ها در مجموع به معنای آن است که اراده‌ی ایجاد نظام دموکراسی و ترویج حقوق بشر در افغانستان در ستراتیژی‌های جامعه‌ی جهانی تغییر کرده است و جامعه‌ی جهانی دیگر خود را برای تحقق این امور در افغانستان ملزم احساس نمی‌کند. بنابراین، رشد تدریجی طالبان، گسترش ناامنی، تصمیم خروج نیروهای خارجی، به تعویق افتادن انتخابات و امثال آن نکته‌های تاریکی اند که به عنوان واقعیت در برابر ما و در برابر نظام نوپای دموکراسی در کشور ما قرار دارند.
قدرت: اگر وضعیت در چنین مسیری حرکت می‌کند، شما چرا خود را کاندید کرده اید؟
ندام: سوال حساسی است. در پاسخ شما، ترجیح می‌دهم به همان نکته‌های قبلی‌ام برگشت ‌کنم. برای بحران و برون‌رفت از وضعیت دشوار کنونی باید به راه‌حل‌های دموکراتیک توجه کنیم. پارلمان به نظر من، همان جایی است که می‌توان بخشی از اهداف دموکراتیک خود را در آن تحقق بخشید. وضعیت دشواری را که من گفتم، به معنای این نیست که فعلاً گریبان‌ ما را گرفته است و مثلاً فردا نیروهای بین‌المللی بیرون می‌شوند و بعد از ظهر آن طالبان به کابل می‌رسند. برای اینکه این وضعیت پیش بیاید حد اقل سه چهار سال زمان دیگر در پیش است. من از حرکت وضعیت در مسیری بد حرف‌ می‌زنم. اما مسئولیت ما این است که نگذاریم چنین چیزی اتفاق بیفتد. در حال حاضر، پارلمان عملاً وجود دارد و قبل از آمدن طالبان پارلمان جدید نیز تشکیل می‌شود. یقین دارم که در پارلمان کسانی نیز خواهند آمد که به ارزش‌های دموکراتیک و مدنی باورمند اند. من امیدوارم که ما بتوانیم فراکسیونی را بسازیم که به بهبود وضعیت بیاندیشند و تلاش کنند و با خواست غیردموکراتیک حکومت کنونی و تصمیم آنها مبنی بر استقبال از طالبان در حکومت و طالبانی شدن حکومت مخالفت کنند. البته تأکید می‌کنم که طالبان در مجموعه‌ی مشکلاتی که ما داریم تنها یکی از آن‌هاست هرچند شاید مهم‌ترین آن نیز باشد. پارلمان جایی است که باید با تمام این مشکلات مقابله‌ی منطقی و دموکراتیک شود.
قدرت: اگر طالبان با رویکردی که حکومت دارد، بخواهد در همین پارلمان آینده هم بیاید، فکر می‌کنید چه مانعی در برابر شان وجود خواهد داشت؟... فکر نمی‌کنید که طالبان حتی در همین پارلمان و با همان راه‌حل دموکراتیکی که شما می‌گویید بر همه چیز تسلط بیابند؟
ندام: نکته‌ی شما حاوی یک بدبینی تلخ است که متأسفانه بر ذهنیت‌های همه تسلط یافته است. این بدبینی به معنای این است که گویا طالبان نوعی غول وحشتناک اند که هیچ کسی در هیچ جایی از شر شان گریخته نمی‌تواند. من البته رد نمی‌کنم که همین حالا هم عده‌ی زیادی هستند که مثل طالبان اند و در پارلمان و در حکومت حضور دارند. اما می‌گویم که اینها همه‌ی واقعیت‌ها نیستند. واقعیت دیگر این است که شخصیت‌ها و نیروهای قدرتمند دیگری نیز در کشور و در پارلمان هستند که با طالبان و شیوه‌ی فکر و عمل طالبان مخالف اند. اینها را دست کم نگیریم و به نیروی شان تردید نکنیم. کسی جلو ورود طالبان در بدنه‌ی حکومت و یا در پارلمان را گرفته نمی‌تواند. حد اقل با معیارهای دموکراتیک، دلیل روشنی نداریم که به طور کلی از این امر جلوگیری کنیم. موضع حکومت و سازمان ملل در مورد برخی از چهره‌های طالبان که در گذشته مرتکب جنایات هولناک در حق مردم شده بودند و اکنون اسم شان از لست جنایتکاران جنگی پاک شده است، وضعیت را به مراتب دشوارتر ساخته است. اما هیچکدام این امور به معنای این نیست که ما راه و چاره‌ی مقابله نداریم و مردم باید به هر حال تسلیم شوند و به شکست خود تن دهند.
قدرت: یعنی شما پارلمان را یکی از راه حل‌ها برای جلوگیری از آمدن طالبان نیز می‌دانید؟
ندام: بلی، نه تنها یکی از راه‌حل‌ها، بلکه مهم‌ترین و بهترین راه‌حل می‌دانم. بگذارید این نکته را نیز در ادامه‌ی حرف‌های قبلی خود علاوه کنم. من تقریباً تمام زندگی خود را در کابل و در رابطه با اقشار و طیف‌های گونه‌گونی از مردم افغانستان سپری کرده ام. من، به ظرفیت بزرگ انسانی در میان تمام مردم افغانستان باور دارم. این ذهنیت که گویا تمام پشتون‌ها طرفدار طالب هستند، ذهنیت ناسالم و نادرستی است. شخصیت‌ها و گروه‌های کثیری در میان پشتون‌ها وجود دارند که به مدنیت و دموکراسی احترام قایل اند و با تمام توان برای تحقق آنها مبارزه می‌کنند. اقوام و کتله‌های وسیع مردم را به یک شخص و یا یک جریان سیاسی و یا فکری نسبت دادن، درست نیست. به همین لحاظ، رد نمی‌کنم که افرادی از جامعه‌ی پشتون یا سایر جوامع افغانستان با تفکر و برداشت طالبانی به پارلمان خواهند آمد، اما یقین دارم که ده‌ها شخصیت بزرگ و نخبه‌ی دیگر نیز وارد پارلمان خواهند شد که به افغانستان مترقی و آباد و مدنی فکر خواهند کرد. من وجود همچون نخبگان را از عناصر تقویت راه‌حل‌های دموکراتیک از طریق پارلمان می‌دانم.
قدرت: نمایندگانی که شما امیدوار آن هستید بیشتر متعلق به روشنفکران هستند. اما اینها باید از مجرای رأی مردم عبور کنند و به پارلمان برسند. حالانکه برای ورود نمایندگان باصلاحیت و روشنفکر در پارلمان حد اقل دو مشکل عمده وجود دارد: یکی گرایشات قبیلوی و قومی در میان مردم و دیگری کثرت کاندیداها که باعث می‌شوند امکان پیروزی نخبگان پایین بیاید. شما چه امیدواری دارید که نامزدان صالح و شایسته‌ی مردم بتوانند دسته‌بندی‌های قبیلوی را عبور کنند و گرایش‌های سکتاریستی را بشکنند و رأی بیاورند؟
ندام: ببینید، در هیچ انتخاباتی نمی‌توان به نتیجه‌ی قطعی امیدوار بود. مشکلاتی که شما یادآوری کردید چالش‌های بزرگ اند. کار نخبگان این نیست که خود را به هر حال بر مردم تحمیل کنند و یا از مردم بخواهند که حتماً به آنها رأی دهند. اساساً شناخت نخبگان برتر از میان ده‌ها نخبه‌ای که نامزد شده اند باز هم کار آسانی نیست که مردم انجام دهند. اما آنچه که ما باید انجام دهیم این است که باید مردم را از وضعیت جاری آگاه سازیم و به آنها بگوییم که باید با درک وضعیت حساسی که در کشور وجود دارد، با دقت و مسئولیتی بیشتر عمل کنند، در بند گرایشات قبیلوی نمانند و آگاهانه در انتخابات شرکت کنند و به کاندیدانی رأی دهند که بتوانند در پارلمان نقش فعال و برجسته بازی کنند. من یقین دارم که تعداد زیادی از رأی‌دهندگان جامعه‌ی ما به آن سطح از آگاهی رسیده اند که بتوانند وضعیت را درک کنند و عاقلانه تصمیم بگیرند.
قدرت: مشکل تعدد کاندیداها را که به پراکندگی آرای مردم منجر می‌شود، چگونه بررسی می‌کنید؟
ندام: تعدد کاندیداها به گمان من یکی از نتایج عقده‌ی تاریخی جامعه از غیبت سیاسی شان است. مثلاً به وضعیت خاص هزاره‌ها توجه کنید. هزاره‌ها در زمان امیرعبدالرحمان ضربه‌ای خوردند که هیچ‌گاه نتوانستند آن را جبران کنند. سرکوب و محرومیت هزاره‌ها عقده‌ی دور ماندن از قدرت سیاسی و سرکوب شدن با قدرت سیاسی را در روان مردم به وجود آورده است. این عقده‌ها، عقده‌های تاریخی اند و مردم از هر فرصت برای بروز آن استفاده می‌کنند. وقتی هر کس می‌آید خود را کاندید می‌کند و عکس‌های خود را در هر جای نصب می‌کند یک دلیلش آن است که می‌خواهد عقده‌های تاریخی خود را در مقابل تاریخ استبدادی و سرکوبگرانه‌ی این کشور بروز دهد. این البته یک بخش از حرف است. دلیل دیگر آن می‌تواند آگاهی مردم و جدی‌بودن شان نسبت به مشارکت سیاسی باشد. نامزد شدن در انتخابات یکی از حقوق سیاسی شهروندان است. وقتی کسی خود را نامزد می‌کند به معنای این است که از این حق خود استفاده کرده است. البته‌ عده‌ی اندکی نیز هستند که ناآگاهانه و بدون درک پیامدهای نامزدشدن خود وارد میدان می‌شوند. به هر حال، کثرت کاندیداها مشکل واقعی و جدی است ولی راه‌چاره‌ی آن این است که مردم نسبت به ارزش رأی خود آگاه شوند و به کسانی رأی دهند که فکر می‌کنند از رأی شان استفاده‌ی درست‌تر و معقول‌تری خواهند کرد.
قدرت: شما برای عبور کردن از این موانع چه راه حل دارید؟
ندام: من مهم‌ترین راه برای عبور از تمام این موانع را تبلیغ و آگاهی دادن به مردم می‌دانم. به نظر من باید به مردم گفته شود که به خاطر مصالح کلان‌تر باید از حصارهای قومی و قبیلوی عبور کنند و دیدگاه خود را فراخ‌تر و مسئولیت‌های خود را وسیع‌تر احساس کنند. ما تلاش می‌کنیم دیدگاه خود را بسیار انسانی و فارغ از گرایشات قبیلوی و قومی مطرح کنیم. به نظر ما مردم نباید در حصارهای قومی و قبیلوی گیر بمانند. آنها باید حق انتخاب آزاد را پیدا کنند و پیام‌های کاندیدان مختلف را بشنوند و حداقل آزادانه و بدون درنظرداشت تعلقات قومی و قبیلوی رأی بدهند. به طور خلاصه، من یکی از راه‌حل‌ها را در کمپاین‌های عام و فارغ از قوم‌گرایی و دیگر گرایشات سکتاریستی می‌دانم.
قدرت: شما خود در عمل چقدر کمپاین‌های عام دارید؟
ندام: باید بگویم که حدود 60 درصد از کمپاین‌های ما ناگزیراً رنگ قومی و منطقه‌ای دارد، اما حدود 40 درصد از مخاطبین ما با ما ارتباط قومی و منطقه‌ای نداشته اند. نکته‌ی مهم این است که کمپاین به معنای این نیست که شما حوزه‌ی مرکزی برای آرای خود نداشته باشید و یا به این حوزه‌های مرکزی توجه نکنید. حرف بر سر این است که نباید در این حوزه‌ها به گونه‌ای محدود شوید که مسئولیت وسیع‌تر خود را در سطح جامعه و در سطح کل ملت افغانستان فراموش کنید. ما از وضعیت جاری تحلیل‌ها و دیدگاه‌های خود را ارایه می‌کنیم و گفته ایم که به بهترین افراد رأی دهند. ما قول قرآن را که می‌گوید «فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» مبنای دیدگاه خود قرار داده ایم. پیام من این است که سخن کاندیدان مختلف را بشنوید و بهترین آن را متابعت کنید.
قدرت: شما رشته‌ی تحصیلی تان انجنیری است. چطور ترجیح دادید که از یک رشته‌ی فنی و غیر سیاسی وارد سیاست شوید؟
ندام: من در متن حوادث بوده ام. دیگران اگر کتاب خوانده اند من تمام حوادث را تجربه کرده ام و چشیده ام. سیاست با حوادث واقعی زندگی مردم سر و کار دارد نه با تئوری‌های محض دانشگاهی که در لای کتاب‌ها گنجانده شده اند. تئوری‌های سیاسی فقط می‌تواند ما را در تحلیل واقعیات سیاسی تواناتر بسازد، ولی الزاماً همه چیز درباره‌ی سیاست برگرفته از تیوری‌های سیاسی نیست. از این لحاظ من خود را با مسایل روز روبرو دیده ام و از این طریق با مسایل تا حدودی آشنا بوده ام. فکر نمی‌کنم کسانی که در پارلمان رفته اند، همه فارغان دانشکده‌های حقوق و علوم سیاسی باشند. در هیچ کجای دنیا اینگونه نبوده است و افغانستان هم استثنا ندارد.
قدرت: شما شعار محوری تان را نفی تبعیض انتخاب کرده اید. فکر می‌کنید این شعار یک شعار دقیق است و می‌تواند تمام اهداف تان از نامزد شدن را بیان کند؟
ندام: بلی، من فکر می‌کنم درد تاریخی افغانستان که استبداد نیز از همین درد منشا گرفته است تبعیض است. تبعیض و درد تبعیض را من در زندگی روزمره‌ی خود شاهد بوده ام. از زمانی که وارد مکتب شده و به دانشگاه رفته و یا روی کرسی استادی قرار گرفته ام، همیشه تلخی تبعیض را در کام خود احساس کرده ام. فکر می‌کنم تبعیض ریشه‌ی تمام بدبختی‌هاست. تبعیض قومی، تبعیض جنسیتی، تبعیض زبانی و مذهبی، تبعیض قشری، تبعیض شهری و دهاتی و خلاصه هرگونه تبعیضی که به ذهن تان بیاید در تاریخ این کشور وجود داشته است و هنوز هم این درد پیکر ما را رها نکرده است. می‌خواهم بگویم که وقتی بپذیریم که همه انسانیم و همه از حقوق مساوی برخورداریم، پیدا کردن هیچ راه‌حلی دیگر دشوار نخواهد بود. نفی تبعیض کلید نجات ما از استبداد و گرایشات غیردموکراتیک است.
قدرت: چقدر به پیروزی تان امیدوار هستید؟
ندام: من صد در صد به پیروزی‌ خود امیدوار هستم. اما خوب است توضیح دهم که من پیروزی را تنها در نتیجه‌ی انتخابات نمی‌بینم. در پروسه و جریان انتخابات نیز می‌بینم. وقتی می‌گویم مردم حق دارند آگاهانه و آزادانه انتخاب کنند، این حرف من به معنای احترام به حق انتخاب مردم است. اگر من بتوانم مردم را با معیاری آشنا سازم که بر اساس همان معیار انتخاب کنند، من پیروزم هر چند این نتیجه به نفع شخص خودم باشد یا نباشد. کمپاین‌های ما و پیام‌هایی که تا هنوز داده ایم تأثیرات خوبی داشته است. کسی در یکی از جلسات آمد که می‌خواست مجلس ما را خراب کند، ولی وقتی من صحبت کردم در جریان صحبت گریه می‌کرد و بالاخره به یکی از دوستان خوب ما تبدیل شد. اگر من بتوانم در جریان این انتخابات، اذهان مردم را نسبت به سرنوشت شان روشن بسازم، حس می‌کنم پیروز شده ام. فرد خوب و نامزد شایسته الزاماً من نیستم. هر کسی که مردم انتخاب کند، بر اساس معیاری که مردم دارند، فرد خوب و شایسته‌ی مردم است. اگر ما با نتیجه‌ی انتخاب مردم راضی نیستیم باید کوشش کنیم که برتری خود را برای مردم ثابت بسازیم. این هم یک عمل دموکراتیک است.
قدرت: مهم‌ترین خطری که فکر می‌کنید مردم را در جریان انتخابات و بعد از آن تهدید می‌کند چیست؟
ندام: مردم را هیچ خطر خاصی تهدید نمی‌کند. من در این تعبیر شک دارم. بلی، این را هم می‌گویم که هر خطری باشد، این خطر مربوط به سرنوشت یک قوم، یک قبیله، یک منطقه نیست، مربوط به سرنوشت تمام ملت افغانستان است. تصور نشود که گویا اگر هزاره‌ها با خطری مواجه شدند، پشتون‌ها یا تاجیک‌ها و ازبک‌ها در امان می‌مانند. آتشی که در جایی می‌سوزد قسمتی را با شعله‌های خود نابود می‌کند و قسمتی دیگر را با دود خود. افغانستان را باید از آتش نجات داد. در دودکش زندگی کردن و تنفس کردن افتخاری ندارد که کسی به آن دل خوش کند.
قدرت: حساس‌ترین چالشی که تا کنون در جریان کمپاین‌های تان مواجه شده اید، چه بوده است؟
ندام: متأسفانه مردم سخت درگیر مسایل و گرایشات منطقه‌ای و قبیله‌ای اند. اغلب نامزدان هم فراتر از مسایل منطقه‌ای و قبیله‌ای به چیزی نمی‌پردازند. عبور از این خط بزرگ‌ترین چالشی بوده است که من در برابر خود ملاحظه کرده ام.
قدرت: فکر می‌کنید در پارلمان با چه چالش‌های عمده‌ای مواجه خواهید بود؟
ندام: من سخت هراس دارم از مسئولیت سنگینی که به دوش ما در پارلمان خواهد افتاد. اگر بانک‌ها، حلقات انحصارطلب حکومت، طالبان، نیروهای جزم‌اندیش و واپسگرا، منادیان ماجراجویی و خشونت، و امثال این چالش‌ها را در پارلمان در نظر گیریم، مسئولیت ما در پارلمان دشوار و سنگین می‌شود. چالش دیگر برخورد با تبعیض و سیاست‌ها و الگوهای تبعیضی در پارلمان و در حکومت است. به عنوان یک مثال ساده بگویم که تنها وزارت انکشاف دهات در بخش‌های خاصی از ولایت هلمند 400 ملیون دالر مصرف کرده است. این در حالی است که همین وزارت در تمام هزاره‌جات چهار صد هزار دالر مصرف نکرده است. ایجاد فراکسیون پارلمانی برای مقابله با این تبعیض‌ها کار دشوار دیگری است که باید به آن پرداخته شود. مهار کردن خشونت و ماجراجویی و جاگزین کردن منطق و استدلال و مدارا و پذیرش هم از کارهای سنگینی است که نماینده‌ی پارلمان باید برای آن آمادگی داشته باشد.
قدرت: در پارلمان چه نوع رابطه‌ای با حکومت خواهید داشت؟
ندام: برای من معیار اصلی منافع مردم است. اگر این حرفم را توضیح دهم می‌گویم که قانونیت با اصول عدالت و نفی تبعیض، محور منافع مردم است. من با حکومت رابطه‌ای بر همین مبنا خواهم داشت. من نه با حکومت دشمنی دارم و نا حکومت را ارباب و ولی‌نعمت مردم می‌دانم. تصور من این است که حکومت باید کارها و مسئولیت‌هایی را که برای تأمین امنیت و رفاه و آسایش مردم بر دوش دارد، انجام دهد. اگر حکومت به این وظیفه‌ی خود عمل نکند، ناکام و بی‌کفایت است.
قدرت: شما در مقام نمایندگی در پارلمان، خود را بیشتر نماینده‌ی جامعه‌ی هزاره تصور می‌کنید یا نماینده‌ی مردم افغانستان؟
ندام: من میان این دو تعبیر هیچ تفاوت و تضادی نمی‌بینم. من اگر خود را نماینده‌ی جامعه‌هزاره تصور کنم باز هم نماینده‌ی مردم افغانستان هستم. مردم را شقه شقه کردن مبنای دموکراتیک ندارد. من نماینده‌ی مردم هستم، اما بیشتر کسانی حق دارند از من بازخواست کنند و به من مراجعه کنند و انتظار داشته باشند که به خواست شان رسیدگی کنم که به من رأی داده اند. پارلمان دو صد و پنجاه نماینده دارد. هر کسی از بخشی از ملت نمایندگی می‌کند. همه‌ی ما در پارلمان از ملت افغانستان نمایندگی می‌کنیم نه هر فرد ما به تنهایی. اما حس می‌کنم نماینده‌ی پارلمان یکی از مسئولیت‌های ملی‌اش این است که به نیازمندترین و مستحق‌ترین بخش ملت افغانستان بیشتر رسیدگی و توجه کند. من اگر گاهی خواسته باشم به بخشی از ملت توجهی بیشتر کنم، با همین معیار و بر اساس همین مبنا است. اما در مورد جامعه‌ی هزاره‌ باید بگویم که یکی از کارهای مهم من این خواهد بود که انزوای این جامعه را از میان بردارم. احساس می‌کنم که بعد از زمان امیرعبدالرحمن، هزاره‌ها به طور عامدانه یا غیرعامدانه به سوی انزوا سوق داده شده اند. من عملکرد برخی از رهبران سیاسی جامعه‌ی هزاره را که به این انزوا دامن می‌زنند زیانبار می‌دانم. انزوا برای هر مردمی خطرناک است. سیاستمدارانی که مردم را به هر دلیلی به انزوا می‌کشانند، جفاکار اند. نکته‌ی دیگر هم برای من رهبری کردن سیاست جامعه به سوی نورم‌های سیاسی و مدنی است. گرایشات جزم‌اندیشانه و ایدئولوژیک را در سیاست زیانبار می‌دانم. منظورم این است که سیاست باید متعهد به ایجاد زندگی بهتر برای مردم باشد، باید آزادی‌ها و حقوق مردم را حفاظت کند، باید از رنج و مشقت‌های مردم بکاهد.... این‌ها مسئولیت من در مقام نمایندگی از مردم در پارلمان خواهد بود.
قدرت: برای بلند بردن معیارهای مردم در انتخاب نامزدان بهتر چه نکته‌هایی را مطرح می‌کنید؟
ندام: خیلی کسان بلد هستند که جملات بسیار زیبا مطرح کنند، اما نامزد بهتر را نمی‌توان از روی حرف و جملات زیبای آن شناخت. البته حرف و جملات زیبا نمایانگر هوشیاری و خبرگی نامزد است که نباید نسبت به آن بی‌اعتنایی کرد. اما حرف و جملات زیبا تمام معیار نیست. به نظر من، بعد از گوش دادن به سخنان نامزدان، باید به گذشته‌ی آنان توجه کرد. گذشته‌ی افراد آینه‌ی قضاوت در مورد حال آنها و درک آینده‌ی شان است. این معیار اول.
معیار دوم سویه‌ی تحصیلی نامزدان است. البته باز هم بگویم که من زیاد به سویه‌ی تحصیل اکادمیک اتکا نمی‌کنم. اما می‌گویم نامزدان به دلیل مسئولیت‌های سنگینی که در برابر خود دارند باید از سواد کافی برخوردار باشند و یا حداقل دارای این هوشیاری و درک باشند که بتوانند مسایل را بفهمند و از طرح و پیشبرد مسایلی که در پارلمان مهم اند عاجز نشوند.
معیار سوم، توجه به مناعت و عزت نفس نامزد است. متأسفانه در کشور ما سیاست با آلودگی‌های زیاد سر و کار دارد. نامزدان اگر نتوانند عزت نفس خود را نگه دارند، بسیار به سادگی و ارزانی مورد معامله قرار می‌گیرند.
معیار چهارم، توجه به قدرت تعامل و سازگاری نامزدان با سایر نمایندگان در پارلمان است. این نکته را هم به عنوان یکی از رازهای موفقیت نمایندگان بدانیم. کسانی که قدرت سازگاری و تعامل نداشته باشند، شاید قهرمان‌بازی بتوانند و احساسات مردم را خوب تحریک کنند، اما از انجام هیچ کار پارلمانی برنخواهند آمد.

۱ نظر:

  1. با توجه به گذشته استاد ندام و راهکار ها اینده ایشان شایستگی رفتن در پارلمان را دارد.

    پاسخحذف