۱۳۸۹ شهریور ۱۵, دوشنبه

نظام آموزشی لیبرال چگونه نظامی است؟ (18)



یک صد و نوزده روز (17)
یادداشت‌هایی از دانشگاه یل
نظام آموزشی لیبرال چگونه نظامی است؟

لیبرال آرتس یعنی تمرین آزاد ذهن. این سخن را در متن کوچکی می‌خوانیم که به مناسبت استقبال از دانشجویان سال اول دانشگاه یل در 28 اگست 1993 نوشته شده و در اختیار آنان قرار گرفته است. در این متن نکته‌های فراوانی است که می‌تواند ما را با مفهوم آموزش لیبرال آشنا سازد. وقتی سخنان ساده و روشن این متن را مرور می‌کردم، حس می‌کردم نکته‌های فراوانی در آن وجود دارد که شاید قبل از همه دانش‌آموزان و دوستان همکارم در لیسه عالی معرفت به مرور کردن آنها احتیاج داشته باشند. بعد از خواندن این متن و سخنانی که آقای مایکل کپیلو، رییس برنامه‌ی ورلد فیلوز در مورد اهمیت آموزش لیبرال ارایه کرد و ساختار نظام آموزشی یل را بر اساس آن توضیح داد، فرصت زیادی یافتم که با دانشجویان، استادان و رهنمایانی که در همراهی ما هستند و هر کدام در دوره‌های مختلفی از دانشگاه مشغول تحصیل اند، گفت‌وگو کنم و با تفصیل جست‌وجو کنم که واقعاً در این محوطه‌ی بزرگ علمی چه می‌گذرد و چه چیزی باعث شده است که یل در میان موسسات و دانشگاه‌های دیگر از چنین اهمیت و اعتباری برخوردار شود.

الف – آموزش لیبرال: تفکر نقاد و خلاق
نکته‌ی جالبی که به عنوان جوهر اساسی در نظام آموزشی لیبرال می‌بینیم، تأکید بر پرورش تفکر نقاد و خلاق است. در جزوه‌ای که خطاب به دانشجویان نوشته شده است، می‌گویند که یکی از وجوه تفکر نقاد و خلاق این است که از لحاظ فکری به مرتبه‌ای از قدرت و صلابت دست یابیم که ارزش‌های مان را به طور مداوم مورد سوال قرار دهیم و آنها را به طور مداوم بازتعریف کنیم. مایکل کپیلو می‌گوید که ارزش‌های ما جدا از خود ما معنی ندارند. ما هر چیزی را که به عنوان ارزش می‌شناسیم خیلی ساده می‌گوییم که در یکی از بخش‌های زندگی و حیات به درد ما می‌خورند. وقتی چیزی را ارزش می‌گوییم ولی نمی‌دانیم که این ارزش چیست و در چه چیزی به درد ما می‌خورد، در واقع خود را سرگردان ساخته ایم. این نکته در نظریات مایکل صرفاً یک تیوری و نظریه‌ی ذهنی نیست، جزئی از باوری است که دانشگاه یل بر اساس آن برنامه‌ریزی کرده و بر اساس آن همه‌ی فعالیت‌های روزانه‌ی خود را تنظیم نموده است.
مایکل می‌گوید که باید همیشه ببینیم ارزش‌های مورد اعتقاد ما در زندگی ما چه اثر دارند و چگونه زندگی ما را بهتر می‌سازند. او می‌گوید که فرقی نمی‌کند مبنای این ارزش را مذهبی بدانید یا فرهنگی یا سیاسی. مهم این است که ببینید بالاخره این ارزش‌ها کجای مشکل تان در زندگی را نشانه می‌گیرد و در کجا می‌تواند به درد شما بخورد. او می‌گوید که آموزش لیبرال به سادگی شما را قادر می‌سازد با همچون دید نسبت به ارزش‌های خود برخورد کنید و با همچون دید ارزش‌های خود را به طور مداوم بازنگری کنید.

ب – آموزش لیبرال: آزادی در تفکر
در جزوه می‌نویسند که ماهیت آموزش لیبرال رشد دادن آزادی در تفکر است. تفکر باید خلاقانه و مستقلانه نسبت به همه چیز تحلیل و ارزیابی کند. تفکر باید در کامل‌ترین صورت آن بتواند حرکت کند و از هرگونه تعصب، جزمیت و خرافه مصئون باشد. تفکر نمی‌تواند در نقطه‌ای توقف کند و نمی‌تواند در برابر بن‌بست یا دیواری که قرار می‌گیرد سپر بیندازد و تسلیم شود. مایکل کپیلو در توضیح این حرف می‌گوید که اگر تفکر به این مرحله رسید، دیگر تفکر نیست و شما نمی‌توانید صفت تفکر را به آن بچسبانید.
جکی و دیوید هر دو دانشجویان دوره‌ی کارشناسی اند. آنها را به عنوان رابط من با دانشگاه معرفی کرده اند. هر ورلد فیلو دو نفر رابط دارد که بخش‌های مختلف دانشگاه را نشان می‌دهند و برنامه‌های دیدار و ملاقات‌ها را تنظیم می‌کنند. جکی دختری است اهل نیویورک و دیوید چان پسری از سنگاپور. هر دوی آنها دانشجوی علوم سیاسی اند و از برنامه‌ها و شیوه‌ی تدریسی که در دانشگاه می‌شود با معلومات دقیقی سخن می‌گویند. آن دو مرا بردند تا از کالج‌های مختلف و قسمت‌هایی که دانشگاه یل را به عنوان یک مکان اکادمیک تشخص می‌بخشند، دیدار کنم. در تحقیقی که برای درک نظام آموزش لیبرال دارم این دو دانشجو نیز سخنان زیادی برای گفتن دارند. آنها می‌گویند: درس بار زیادی روی دانشجو نمی‌گذارد اما فضایی خلق می‌کند که دانشجو خودش هدر دادن زمانش را یک ضایعه احساس می‌کند.
تید ادوارد نیز دانشجوی دوره‌ی کارشناسی ارشد در رشته‌ی علوم سیاسی است. او مدت‌های زیادی را در آسیای میانه و عراق و افغانستان و پاکستان سپری کرده و حالا در کنار درس‌های خود در دانشگاه از همراهان امریکایی ورلد فیلوز است. او در تشریح جنبه‌های مختلف نظام آموزش لیبرال می‌گوید که یکی از ویژگی‌های این آموزش اهمیت دادن به آزادی در تفکر است و آزادی در تفکر به طور طبیعی نتایج و پیامدهای خود را دارد. وقتی شما بیاموزید که آزادانه فکر کنید و آزادانه هر مسأله‌ای را مورد بررسی نقادانه قرار دهید، قید و بندهای زیادی از پیش روی تان برداشته می‌شود. این است که آزادی و احترام به آزادی در امریکا تقریباً به یک زیربنای محکم در دید و بینش همه‌ی مردم تبدیل شده است. دانش‌جویان از همان ابتدا یاد می‌گیرند که آزادی خود را با هیچ چیزی دیگر معاوضه نکنند.
در جزوه‌ی کوچک دیگری که آنهم از نشرات دانشگاه یل است رابطه‌ی لیبرال آرتس با ساینس و ریاضیات توضیح داده می‌شود. در این جزوه می‌نویسند که شاید کسانی از اسم لیبرال‌آرتس احساس کنند که در این نظام آموزشی جایگاه کمی برای ساینس و ریاضیات وجود دارد، اما تأکید می‌شود که این برداشت نه تنها درست نیست، بلکه لیبرال آرتس اصولاً هم رشددهنده‌ی ریاضیات است و هم خود بر اساس فلسفه‌ی ریاضیات استوار است. در این جزوه می‌گویند که آزادی در تفکر ممکن نیست مگر اینکه بفهمیم چگونه در هر چیزی با قیاس منطقی به استنتاج دست بزنیم و از شواهد و مقدمات اولیه به نتیجه برسیم. این عملیه به خودی خود یک عملیه‌ی ریاضی است. مایکل کپیلو هم می‌گوید که در لیبرال آرتس، بر محاسبه و دقت تأکید زیادی می‌شود و دانشجو یاد می‌گیرد که از کنار هیچ چیزی به طور کلی و سرسری عبور نکند.
در تشریح جنبه‌های مختلف نظام آموزش لیبرال گفته می‌شود که ممکن نیست کسی بتواند آزادانه فکر کند مگر اینکه یاد بگیرد چگونه فکر خود را با اصول و شیوه‌های منطقی به کار اندازد. مایکل کپیلو هم می‌گوید که باید این قدرت را در خود پرورش دهیم که چگونه در مورد هر چیزی که حس می‌کنیم بر زندگی ما تأثیر دارند، آزادانه سوال کنیم و رفتارهای خود را بر اساس دریافت‌های خود تنظیم کنیم.

ج – لیبرال آرتس: تأکید بر نقش محوری دانشجو/دانش‌آموز
در لیبرال آرتس دانشجو یک بخش مهم آموزش است. رشد و پویایی نظام آموزشی لیبرال با سهم‌گیری و مشارکت جدی و سازنده‌ی دانشجویان تأمین می‌شود. معلمان باید خود را به گونه‌ای بار بیارند که هر لحظه با نیازها و سوالات دقیق و ملموس دانشجویان هماهنگ شوند. در نظام آموزشی لیبرال آنچه که کارایی نظام آموزشی را تضمین می‌کند و آن را از خشک شدن و رکود باز می‌دارد انطباق مداوم آن با نیاز و سطح قضاوت و نگرش دانشجویان است. در این نظام، دانشجویان در واقع همان میدان تحقیق برای دریافت قوت و خطای نظریه‌های آموزشی قلمداد می‌شوند.
در جزوه‌ی کوچک دیگری که آن را هم به عنوان منبع تحقیق در مورد نظام آموزشی لیبرال به دست آورده ام، نکته‌های قشنگی در مورد عام بودن این نظام در سراسر ایالات متحده‌ی امریکا می‌یابم. در این جزوه می‌نویسند که برخی شاید حس کنند تنها دانشجویان دانشگاه می‌توانند در نظام آموزشی اعمال نظر کنند و یا قضاوت‌های شان برای اصلاح و بهبودی نظام آموزشی معتبر باشد، ولی این شیوه را نمی‌توان در نظام آموزشی مکاتب تطبیق کرد. در جزوه گفته می‌شود که این حرف درستی نیست. دانشگاه‌ با سطح نیاز دانشجویان سنجیده می‌شود و پویایی آن نیز با مقیاس پاسخگویی آن برای دانشجویان ارزیابی می‌شود، حالانکه مکتب باید سطح نیاز دانش‌آموزان را مد نظر داشته باشد.
در نظام آموزش لیبرال آنچه که مهم است پویایی و پاسخگویی نظام آموزشی است. این هدف به دست نمی‌آید مگر اینکه به نیاز دانش‌آموزان در هر مقطعی که قرار دارند توجه شود. لیبرال آرتس به هیچ وجه نمی‌گوید که سطح دانش و کار نظام آموزشی با سطح توقعات دانش‌آموزان عیار شود و یا در همان حد پایین بیاید، بلکه باید این ظرفیت و توانمندی در نظام آموزشی خلق شود که بتواند با پایین‌ترین و نازل‌ترین سطح نیازمندی‌های دانش‌آموزان همخوانی داشته باشد. این تعبیر مرا به یاد همان شعر معروف فارسی می‌اندازد که می‌گوید: سر و کارت چون که با کودک فتاد/ هم زبان کودکی باید کشاد».
جزوه می‌نویسد: لیبرال آرتس بحث و بررسی آزاد در مورد ارزش‌ها را نسبت به عواطف و احساسات در برابر ارزش‌ها ترجیح می‌دهد. در این نظام گفته می‌شود که باید دانش‌آموز این قدرت را بیابد تا با هر واقعیتی که رو به رو می‌شود با استدلال و تفکر باز برخورد کند. در جزوه‌ای که روی دست ما گذاشته اند، لیبرال آرتس را با این جمله نیز تعریف می‌کنند: در این نظام به تو نمی‌گویند به چه چیزی فکر کنی، بلکه می‌گوید که چگونه فکر کنی.
راهول سیتا، دانشجوی هندی در سال دوم کارشناسی ارشد در رشته‌ی مدیریت است. او با نینا ارورا که وی هم دختری هندی متولد امریکا است و در رشته‌ی جنگلداری و محیط زیست سال دوم کارشناسی ارشد خود را سپری می‌کند، از همراهان من در برنامه‌ی ورلد فیلوز اند. راهول هم در مقایسه‌ی نظام آموزشی ایالات متحده‌ی امریکا با کشورهای دیگر نکته‌های جالبی را از استادان خود نقل می‌کند. او می‌گوید در این نظام آموزشی بیش از هر چیز بر نقش جستجو و تحقیق فرد دانشجو تأکید می‌شود و همین امر باعث می‌شود که دانشجو دارای یک نوع حس اعتماد به نفس شود که در رهبری و مدیریت کاربرد فوق‌العاده‌ای دارد.
جزوه‌ای که برای دانشجویان سال اول در 1993 تهیه شده است نیز می‌گوید: برای اینکه بتوانید اندیشه‌ای را قوت ببخشید باید برای آن دلیل فراهم کنید. اندیشه را در خدمت دلیل قرار ندهید، بلکه دلیل را در خدمت اندیشه قرار دهید. بدون دلیل هیچ اندیشه‌ای قابل قبول بوده نمی‌تواند. هر کسی به چیزی عقیده دارد و یا عقیده ندارد. کار ما این نیست که این راه را ادامه دهیم. این کار عادی و معمول است. باید ببینیم که چرا باید به چیزی عقیده داشته باشیم یا چرا به چیزی عقیده نداشته باشیم. جزوه می‌نویسد که عقل مهم‌ترین هدیه‌ای است که خدا برای انسان عطا کرده است. شاید اگر در هیچ چیزی نتوانیم سپاسگزاری درست از خدا به عمل آریم با کاربرد عقل خود بتوانیم. کار عقل تنها این نیست که تصمیم درستی اتخاذ کند، بلکه مهم‌تر از آن این است که تصمیمی را درست‌تر بسازد و عیب و ایرادهای آن را کم‌تر کند. به همین ترتیب، در این جزوه گفته می‌شود که کار مهم نظام آموزشی این نیست که دانش ویژه یا مفیدی را به دانش‌آموز انتقال دهد، بلکه مهم‌تر از آن این است که ظرفیت اندیشیدن مستقلانه را برای آنها خلق کند.

د- لیبرال آرتس: هنر بهتر زیستن
در میان توده‌های انبارشده‌ی اخبار در منزلی که زندگی می‌کنم، تکه‌ای از یک نشریه‌ی قدیمی وال ستریت ژورنال به دستم می‌افتد که در آن مقاله‌ی قشنگی در اهمیت لیبرال آرتس نوشته است. این مقاله توسط معلم سیاه‌پوستی به نام پیتر هارولد نوشته شده و در آن تجربه‌های معلمی او در امر آموزش در یکی از ایالت‌های نسبتاً فقیرنشین امریکا تشریح می‌شود. او مقاله را با خاطره‌های خود به عنوان یک معلم سیاه‌پوست زینت می‌بخشد و با الفاظ ساده می‌نویسد: دانش‌آموزان باید در هر گام متوجه یک نکته‌ی اساسی شوند: زندگی بهتر حق آنان است و این حق را باید خود شان به دست آرند. او تأکید می‌کند: دانش‌آموزان باید بدانند که مسئولیت آنها این است که زندگی بهتر را خود شان ایجاد کنند نه اینکه منتظر بمانند کسی یا کسانی دیگر پیدا شوند تا برای آنها زندگی بهتر را هدیه کنند. دانش‌آموزان باید فکر کنند که سهم و مشارکت خود شان در ایجاد زندگی بهتر چیست.
مقاله با توضیح نقش یک معلم راهنما در نظام آموزشی لیبرال می‌گوید: معلم باید این نکته‌ی ساده‌ را به دانش‌آموزان القا کند که آنها بیش از هر کسی دیگر در نظام آموزشی سرمایه‌گذاری می‌کنند. این سرمایه‌گذاری چیست؟ ... زمان! دانش‌آموزان زمان خویش را سرمایه‌گذاری می‌کنند و این همان زمانی است که آینده‌ی آنان را نیز شکل می‌بخشد. معلم باید با بیانی ساده به دانش‌آموز یاد دهد تا با خود محاسبه کنند: چند سال قرار است زندگی کنند؟ این محاسبه‌ی ساده آنان را قادر می‌سازد تا با خود فکر کنند که آیا حاضر اند این همه سال را در بدبختی و دشواری و ادبار به سر برند یا باید خوشبخت و کامیاب باشند.
در مقاله توضیح داده می‌شود که نظام آموزشی مسئولیت دارد تا برای دانش‌آموز فضایی خلق کند که گام به گام مسئولیت‌پذیری را در تفکر و رفتار خود تقویت کند. وقتی این فضا برای دانش‌آموز خلق شود، او دیگر هیچ کاری را در حوزه‌ی مسئولیت‌های دانش‌آموزی خود بیهوده و سبک نمی‌گیرد. مثلاً دانش‌آموز از کارخانگی ریاضی فرار نمی‌کند؛ خوش‌نویسی برای او کار بیهوده‌ای نمی‌شود؛ کلاس نقاشی و ادبیات و ساینس برای او از یک اهمیت برخوردار می‌شوند: اینها هر کدام بخشی از همان آینده‌ی خوشبختی را می‌سازند که فردا در انتظار او گذاشته است.
پیتر هارولد در مقاله‌ی خود از تجربه‌های قشنگ معلمی خود یاد می‌کند و می‌گوید: دانش‌آموز باید یاد بگیرد که چگونه پیچیدگی‌های امور در زندگی خود را بخشی از واقعیت‌های زندگی بداند و خود را مسئول احساس کند که برای آنها چه راه حلی پیدا می‌کند. شجاعت آموزش همین است. درست توجه کنید: حتی وقتی دانش‌آموز با ساده‌ترین مسأله‌ی درسی مواجه می‌شود همان مسأله برای او یک نقطه‌ی پیچیده است. او باید یاد بگیرد که همان پیچیدگی را به کمک فکر خود و به کمک تمرین مداوم و مکرر باز کند. پیچیدگی‌های زندگی نیز همین است. وقتی چیزی در اطراف شما وجود دارد آن را با همان صورت اولیه‌ی آن در برابر دانش‌آموز قرار دهید؛ در عین حال، کوشش کنید آن را به عنوان یک امر ساده، درست مثل هر امری دیگر، تعریف کنید و دانش‌آموز را کمک کنید که برای آن راه حل و پاسخ منطقی پیدا کند.
پیتر می‌گوید: برای دانش‌آموز باید فقر به عنوان یک واقعیت آموزش داده شود، نه به عنوان یک امر ترسناک و وحشتناک. برای دانش‌آموز باید گفته شود که رفتن پدر یا برادرش برای کار کردن و پول به دست آوردن یک راه حل است. این راه‌حلی است که همیشه بوده و به صورت تکراری انجام شده است. برای دانش‌آموز باید یاد داده شود که برعلاوه‌ی راه حل پدر یا برادرش، او چه راه حل دیگری پیدا می‌تواند. همین نکته می‌تواند دانش‌آموز را به حرکت اندازد. مثلاً وقتی گفته شود که پدر یا برادرت تنها با کار جسمی پول پیدا کرده است اما اگر تو معلم شوی می‌توانی بدون کار جسمی شدید، با تدریس کردن پول به دست بیاوری، او را یاد داده‌ای که برای راه‌حلی دگرگونه‌تر فکر کند. فکر خلاق از همین جا شروع می‌شود. او فوری معلم نمی‌شود اما می‌تواند فکر کند که خوب، حالا پدر یا برادرش کار می‌کنند و برای او غذا و امکانات درسی فراهم می‌کنند، او وقت دارد که برای راه‌حلی بهتر فکر دیگری کند. امروز تو معلمی را به عنوان یک مثال برایش دادی، فردا او متوجه می‌شود که داکتری بهتر از معلمی می‌تواند پول‌ساز باشد. این است که او برای یک مرحله‌ای بالاتر باید زحمت بکشد و آماده شود.
پیتر می‌گوید: شما دانش‌آموزانی در سطوح مختلف دارید. یکی شاید اصلاً مفهوم فقر را به معنای اینکه شب غذا نداشته باشد، نداند. اما او می‌تواند آرزویی بالاتر داشته باشد. مثلاً به جای اینکه خانه‌ای در یک نقطه‌ی فقیرنشین داشته باشد باید فکر کند که ویلایی در یک نقطه‌ی اعیان‌نشین داشته باشد. به جای اینکه موتر ارزان‌قیمتی داشته باشد موتر گران‌قیمتی داشته باشد. به جای اینکه یک دکاندار یا تاجر ساده باشد یک سیاستمدار یا مقام مهم کشوری باشد یا تاجری باشد که در سراسر جهان سفر کند و تجارت بین‌المللی داشته باشد. به هر حال، منظور این است که تفکر دانش‌آموز از همان واقعیت‌هایی که با آن درگیر است موضوعی برای فکر کردن پیدا کند. اینگونه است که نظام آموزشی پویایی خود را به دست می‌آورد و درس دیگر یک امر شاقه‌ای تلقی نمی‌شود که دانش‌آموز باید برای آن دچار رنج و فشار باشد، بلکه یک مسئولیت بزرگ دیده می‌شود که دانش‌آموز با هر لحظه و هر بخش آن خود را معنا می‌کند.
لیبرال آرتس، یک شکل خاص از نظام آموزشی نیست، یک دیدگاه است که در زیربنای نظام آموزشی قرار دارد. لیبرال آرتس روح نظام آموزشی ایالات متحده‌ی امریکا را تمثیل می‌کند. امریکاییان بیشتر از مردمان دیگر در اکثر جاهای دنیا، به اهمیت آموزش لیبرال پی برده اند. این آموزش نقطه‌ی مرکزی در هر تحولی را تفکر دانش‌آموزان و دانشجویان می‌داند. تحولاتی که در جامعه‌ی امریکایی رونما شده است، محصول عمق تفکر و اندیشه‌هایی است که در نظام آموزشی لیبرال پرورش یافته اند و امریکاییان حق دارند نسبت به این دستاورد خود هم افتخار کنند و هم در حفاظت از آن جدی باشند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر