۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

در روسیه چه می‌گذرد؟ (14)

یک صد و نوزده روز

یادداشت‌هایی از دانشگاه یل (14)

در روسیه چه می‌گذرد؟

روسیه‌ی کنونی به هیچ وجه با آنچه در دوران اتحاد شوروی بود، شباهت ندارد. فاصله‌ی طبقاتی درست در نقطه‌ی مقابل جامعه‌ی بی‌طبقه‌ی کمونیستی رشد کرده است. الکسی ناوالنی می‌گوید که روسیه فعلاً بعد از ایالات متحده‌ی امریکا، بیشترین میلیاردرهای جهانی را دارد. اکثر این میلیاردرها کسانی اند که پس از به قدرت رسیدن بوریس یلتسین سر از لاک خویش بیرون آوردند و به سرعت بی‌سابقه‌ای در بازار اقتصادی و تجارتی روسیه جای پا باز کردند و دیری نگذشته بود که بانک‌های جهانی را نیز از سرمایه‌های خویش مالامال کردند. بر اساس آمارهای رسمی، سه‌چهارم بوروکرات‌ها و مأموران عالی‌رتبه‌ی امنیتی رژیم‌ کمونیستی، تمام سرمایه‌های روسیه‌ی کنونی را در اختیار خود دارند.
اما، آیا روسیه دارای یک نظام سرمایه‌داری به مفهوم آنچه در غرب پنداشته می‌شود است؟ ... جواب الکسی ناوالنی به طور صریح منفی است. روسیه استخوان‌بندی نظام سیاسی خود را از دوران کمونیسم حفظ کرده و تنها در عرصه‌ی اقتصادی مجال باز برای کسانی فراهم ساخته است که ثروت دولتی را برای کمپنی‌های شخصی خود استفاده می‌کنند. نظام استخباراتی روسیه نیز از دوران کمونیسم باقی مانده و با همان ساختار به حفظ نظم و امنیت روسیه می‌پردازد. بوریس یلتسین، بعد از گرباچف، یک دوره‌ای از آشوب سیاسی در روسیه را رهبری کرد. او در آخرین لحظاتی که گمان می‌رفت از اداره‌ی امور عاجز شده و با انتقام‌جویی‌های خشن مواجه شود، ویلیادیمیر پوتین را کشف کرد و برای نجات خود و کشور وارد صحنه ساخت.
پوتین ورزشکار جودو است و از مأموران باتجربه و کارکشته‌ی کاجی‌بی، سازمان استخباراتی اتحاد شوروی. او در سال 1999 به یاری بوریس یلتسین شتافت و اولین ضرب شصت خود را در تهاجم گسترده و خون‌بار بر چچین نشان داد. برخلاف آنچه اغلب تصور می‌شود که مأموران امنیتی سیاستمداران خوبی برای اداره‌ی کشور نیستند، پوتین از مهارت خارق‌العاده‌ای در امر رهبری روسیه و نجات آن از بحران‌های متعدد کار گرفت. پوتین را به دلیل اراده‌ی قوی و جاه‌طلبی‌های دیکتاتورمآبانه‌ی او به خشن‌ترین امپراطوران و دیکتاتوران گذشته‌ی روسیه تشبیه می‌کنند: ایوان مخوف، پتر کبیر و یا ژوزف استالین.
وییلادیمیر پوتین، اکنون همه چیز را در روسیه در اختیار خود دارد. اقتصاد و ارتش و استخبارات همه در شبکه‌ی افراد او انحصار شده اند. او به سایر احزاب هم اجازه‌ی فعالیت می‌دهد، اما تنها در همان حوزه‌ای که خود خواسته باشد. جالب است که سرمایه‌داران و شرکت‌های روسی باید به دستور و هدایت اداره‌ی پوتین به سیاستمداران و احزاب مخالف کمک اقتصادی کنند و مقدار این کمک هم توسط اداره‌ی پوتین تعیین می‌شود.
پوتین بر احساسات بخش خاصی از مردم روسیه حکومت می‌کند. او همیشه از اقتدار از دست‌رفته‌ی روسیه حرف می‌زند و مردم را از دشمن واهی و موهومی که در پی حمله کردن به عظمت روسیه است، می‌ترساند. اما الکسی می‌گوید که این وجهه‌ی پوتین نیز دیگر در میان مردم کارایی خود را از دست داده است و او ناچار است هر چه بیشتر بر قوه‌ی قهریه و سرکوب استخباراتی تکیه کند.
حزب کمونیست هنوز هم در روسیه فعالیت دارد. اما این حزب هیچ سخنیتی با حزب کمونیست دوران اتحاد شوروی ندارد. تنها در حوزه‌ی رقابت‌های انتخاباتی خود را کمونیست قلمداد می‌کند که گویا اگر قدرت در دست آنها باشد عدالت اجتماعی را به روسیه باز خواهند گردانید. این حزب دیگر هیچ تبلیغ ایدئولوژیک کمونیستی ندارد.
***
چچین از جاهایی است که هنوز هم برای مردم روسیه به شکل یک گره کور معلوم می‌شود. نقطه‌ای کوچک در بخشی از جنوب روسیه. الکسی می‌گوید که چچین در حدود یک میلیون نفر جمعیت دارد که بخشی از آنها در دوران رژیم کمونیستی وادار به کوچ اجباری به مناطق سیبری و سایر محلات دوردست شده و عده‌ی زیادی از آنها هم در این جریان به قتل رسیدند. چچن از جمهوری‌های قفقاز روسیه محسوب شده و دارای ذخایر عظیم نفت است.
جوهر دودایف که از افسران امنیتی اتحاد شوروی بود، در سال 1991 به عنوان رییس جمهوری چچن انتخاب شد و بلافاصله استقلال این کشور از روسیه را اعلام کرد. واکنش روسیه در برابر دودایف شدید بود و در سال 1994 سنگین‌ترین تهاجمات خود را برای سرکوب آن آغاز کرد. جوهر دودایف در 1996 در اثر حمله‌ی موشکی روسیه به قتل رسید و اصلان مسخادوف جانشینی‌اش را گرفت. دودایف تا زمانی که به قتل رسید، خواب ارتش سرخ را آشفته ساخته بود.
رمضان قادرف که خود از جنگجویان جدایی‌طلب چچن بود، پس از قتل پدرش احمد قادرف در سال 2004، به حمایت مستقیم ولادیمیر پوتین، ابتدا به عنوان نخست‌وزیر و سپس به عنوان رییس جمهور این بخش از روسیه قدرت را در دست گرفت. قادرف به معنای واقعی کلمه یک لمپن بی‌رحم و سرکوب‌گر است. وقتی به روسیه می‌آید با موترها و بادی‌گاردهایی که شبیه یک گروه وحشتناک باشد ظاهر می‌شود نه به عنوان یک رییس جمهور. او تمام نیروهای نظامی خود را از قریه‌ و زادگاه خود گرد آورده و تمام مخالفان خود را با اتهام وهابی قلع و قمع می‌کند. در چچین تحت فرمانروایی قادروف انواعی از خرافه و حرکت‌های ضدبشری به نام دین صورت می‌گیرد. عروس دزدی از عام‌ترین تصویرهای زندگی در خیابان‌های چچن است. افراد و گروه‌های خاصی هستند که هر دختری را در خیابان ببینند که مورد پسند شان باشد، به زور بر می‌دارند و به عنوان عروس در خانه‌ی خود نگاهداری می‌کنند ولو این عروس سومین یا چهارمین زنی باشد که وارد آن خانه می‌شود. در این اواخر، کسانی هستند که به نام دین، در خیابان‌ها به صورت دخترانی که به تعبیر آنها حجاب خود را مراعات نکرده باشند، رنگ می‌پاشند و سر و صورت آنها را آلوده می‌سازند. قادرف در تلویزیون رسمی چچن ظاهر شد و گفت: او نمی‌داند که این افراد و گروه‌ها کی هستند، اما اگر آنها را ببیند در آغوش می‌گیرد و مراتب قدردانی خود از آنها را ابراز می‌کند. الکسی می‌گوید انعکاس این سخن از تلویزیون‌های روسیه باعث تعجب همه‌گانی شده بود.
***
روس‌ها از وضعیتی که در چچن می‌گذرد ناراحت اند. آنها حمایت حکومت روسیه از قادروف را نیز عملی احمقانه و بیهوده می‌دانند. چچینی‌ها اکنون وارد بازارهای روسیه شده و به انتقام‌جویی‌های سیاسی می‌پردازند. اغلب این انتقام‌جویی‌ها و قتل‌های خیابانی نیز توسط افراد قادروف انجام می‌شود. دسته‌های دیگری نیز از تندروان چچینی هستند که به عنوان انتقام شهدای شان، مرتکب عمل‌های انتحاری در روسیه می‌شوند.
روس‌ها دارند به این سوال پیچیده فکر می‌کنند که با جدایی‌طلبان چچن چه کاری را می‌توانند روی دست گیرند. چچینی‌ها در میان تمام جمهوریت‌های مسلمان‌نشین روسیه از افراطی‌ترین باور مذهبی برخوردار اند. نحوه‌ی برخورد آنان با زنان و اجرای احکام مذهبی فوق‌العاده سخت‌گیرانه است. روس‌ها نه می‌توانند این جمهوریت را به سادگی رها کنند و نه می‌توانند وضعیت کنونی آن را قابل تحمل بدانند. در واقع، به ادعای الکسی، چچن خود به یک معیار قضاوت مردم نسبت به سیاست‌ها و عملکردها پوتین و سایر زمامداران کنونی روسیه نیز تبدیل شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر