(برگرفته از شماره پانزدهم «قدرت»)
ایالات متحدهی امریکا، روز چهارشنبه، دهم سنبله 1389«عملیات آزادی عراق» را پایان داد و «عملیات افق تازه» را آغاز کرد. از سال 2003 که حمله بر عراق با فرمان رسمی جورج بوش آغاز شد، بیشتر از 150 هزار نیروی رزمی ایالات متحدهی امریکا در عراق حضور داشته و با تحمل تلفات سنگین، از برقراری ثبات و استحکام رژیم جدید حمایت کرده است. هنوز در مورد اینکه آیا نیروهای عراقی قادر به حفظ کامل امنیت و مقابله با مخالفان افراطی کشور خویش خواهند بود، قضاوت روشنی وجود ندارد، اما خروج نیروهای امریکایی متضمن دو نکتهی مهم بوده است: خستگی امریکاییان از پرداخت هزینهی سنگین حضور آنان در عراق، و آمادگی نسبی عراق برای تقبل مسئولیت امنیت و ثبات کشور.***
بارک اوباما، به مناسبت اعلام خروج نیروهای امریکایی از عراق پیام روشن خود برای افغانستان را نیز با لحن صریح و تأکیدی ویژه انتقال داد. او گفت که خروج نیروهای امریکایی از افغانستان نیز در ماه جولای 2011 آغاز میشود و تأکید کرد که «همانند عراق، ما نمیتوانیم برای افغانها کاری را انجام بدهیم که در نهایت آنها باید خودشان انجام بدهند». وی مخاطبان خویش را از یک درک اشتباه برحذر داشت که گویا جنگ نامحدود در افغانستان به نفع امریکا یا افغانستان است. او گفت: «اشتباه نکنید. انتقال آغاز خواهد شد، زیرا جنگ نامحدود به نفع ما یا به سود مردم افغانستان نیست.»بارک اوباما گفت که جنگ عراق و افغانستان در یک دههی گذشته هزینهای بیشتر از یک تریلیون دالر را بر اقتصاد کشورش تحمیل کرده که اکثر این مبلغ با قرض تأمین شده است. حالا که بار عراق از دوش امریکا کاهش یافته است، نوبت افغانستان است. اما آیا افغانستان برای پذیرش این واقعه آمادگی دارد؟ و اساساً آیا این کشور میتواند آیندهی بعد از امریکا را برای خود پیشبینی کند؟
***
با یک نگاه ساده میتوان فهمید که افغانستان با عراق تفاوتهای روشنی دارد. عراق بعد از صدامحسین، برغم ویرانیها و ضرباتی که از جنگ و حکومت صدام تحمل کرده بود، دارای ساختارهایی بود که ثبات یک دولت و جامعهی مدرن به آنها بستگی دارد: ارتش، پولیس، زیرساختهای آموزشی و بهداشتی، خدمات عامه، منابع ثروت. صدام حسین، هرچند یک دیکتاتور نظامی بود، بنیادهای یک نظام مدرن را برای ادارهی کشورش ایجاد کرده و با همین بنیادها سالهای طولانی حکومت خویش را استمرار بخشید.برعلاوه، جامعهی عراقی یک جامعهای با ظرفیت غنی از لحاظ کادرها و شخصیتهایی بود که میتوانستند زمام امور کشور خویش را با نورمها و معیارهای جدید جهانی بر دوش گیرند. تغییر رژیم در عراق، محتوای نظام و سیستم ادارهی این کشور را تغییر داد، اما بازسازی ساختارهای ویرانشدهی آن با مشکلات زیادی مواجه نبود. حس مسئولیت و تعلق خاطر نسبت به کشور و آیندهی آن نیز در میان نخبگان و مردم عادی عراق به طوری محسوس زنده بود و عدهی زیادی بودند که برای بهبودی و نجات کشور خویش فداکارانه میاندیشیدند.
افغانستان، درست در نقطهی مقابل عراق، از هیچگونه نظام و ساختاری که برای مرحلهی جدید سیاسی در کشور ضرورت است، برخوردار نبود. افغانستان، قبل از جنگ با تفکر و ساختار قبیلوی اداره میشد و گرایش مدرن تنها در حدودی مطرح میشد که با ظرفیت ساختارها و باورهای قبیلوی در کشور سازگاری داشت. در اثر جنگ، مفهوم نیمبند حکومت و اداره و اتوریتهی مرکزی نیز از میان رفت، زیرساختهایی اندک در بخشهای اقتصاد و آموزش و بهداشت و سایر عرصههای خدمات عامه منهدم شد، و نظام کادری افغانستان نیز، اولاً به عنوان یک قشر مستقل و قابل اعتماد حضور نداشت و عدهی اندکی نیز که حضور انفرادی داشتند، تجربهای متفاوتتر از آنچه در گذشته وجود داشته است، نداشتند.
گرایشات اتنوسنتریک به عنوان اساس تفکر و رفتار سیاسی زمامداران و سیاستمداران افغانستان نیز عامل عمدهای بود که این کشور به مسئولیتهای خود به عنوان عضوی از جامعهی مدنی جهان توجهی نکند و اکثر توانمندیهای آن مصروف جنگ و دفاعیههای قبیلوی باقی بماند.
اکنون از شکست طالبان و ورود نیروهای بینالمللی در افغانستان چیزی در حدود یک دهه میگذرد. خروج نیروهای امریکایی و هوشدارهای بارک اوباما، زنگی را در کنار گوش دولتمردان و سیاستمداران افغانستان به صدا درآورده که تا کنون کسی برای شنیدن آن آمادگی نشان نمیدهد: فصل خروج نیروهای بینالمللی از افغانستان نیز فرا رسیده است. زمامداران و سیاستمداران افغانستان برای رویارویی با این واقعه چه میکنند؟
***
پیام بارک اوباما با زبان صریح اعلام شد: مأموریت امریکا در افغانستان نیز شمارش معکوس خود را آغاز میکند. افکار عامه نیز در ایالات متحدهی امریکا و سایر کشورهای غربی، تحمل پرداخت هزینه در افغانستان را ندارند. حضور نیروهای بینالمللی در افغانستان تا کنون توجیهاتی داشت که برای افکار عامهی غربیها در یک حدی رضایتبخش بود: جنگ با تروریسم و طالبان و ایجاد زمینهای بهتر زندگی برای مردم افغانستان. این مأموریت با موفقیت پایان یافته است یا با ناکامی، مهم نیست. جو بایدن، معاون ریاست جمهوری امریکا، به عنوان یکی از حلقات تصمیمگیری در سیاستهای خارجی این کشور، مأموریت نیروهای بینالمللی در افغانستان را موفق خطاب میکند. به زعم او، دیگر تهدیدی از جانب القاعده، حد اقل از حوزهی افغانستان، امریکا را تهدید نمیکند. بنابراین، مأموریت پایان یافته و اکنون باید مسئولیت اصلی حکومت بارک اوباما در قبال مردمش انجام شود: میلیونها بیکار صاحب شغل شوند و اقتصاد درهمشکسته سر و سامان بیابد و با کاستن هزینهی بیهودهی حضور در افغانستان، نیازمندیها و مشکلات داخلی کشور در صدر توجه قرار گیرد.***
اکنون سوال مهم این است: زمامداران و سیاستمداران افغانستان چگونه میتوانند خود را برای لحظهای آماده سازند که مسئولیت تأمین امنیت و رسیدگی به نیازمندیهای عاجل و روزمرهی شهروندان خویش را بر دوش گیرند؟... نیروهای ایالات متحدهی امریکا در سال 2003 وارد عراق شده و در سال 2010 از این کشور خارج شدند. مأموریت نیروهای ایالات متحده در افغانستان از سال 2001 شروع شده، ولی به طور قطعی معلوم نیست که چه وقت پایان مییابد. در حالی که مقامات عراقی با تأکید بر مسئولیت سنگین تمام شهروندان عراقی در امر ایجاد و تأمین ثبات و امنیت کشور خویش خروج نیروهای امریکایی را استقبال میکنند، مقامات امنیتی افغانستان اعلام میدارند که بیش از نودوپنج درصد ولسوالیهای کشور از کنترل دولت خارج است. هنوز افغانستان منبع داخلی برای تأمین بودجهی عادی سالانهی خود را ندارد. امنیت افغانستان با تهدید جدی مواجه بوده و ساختار اردوی ملی و پولیس ملی هنوز هم قادر نیست به حد اقل مسئولیتهای خود رسیدگی کند. طالبان، از یک نیروی شورشی به مرحلهای رشد کرده که قوانین شرعی خویش را در مناطق تحت کنترل خود بدون هراس تطبیق میکنند.به نظر میرسد حکومت افغانستان، هنوز هم به طور درست تشیخص نکرده است که پیامد خروج نیروهای بینالمللی از کشور چه خواهد بود. تقلیل دادن امور تا این حد که افغانها میتوانند زمام امور خود را در دست گیرند، جز اغفال و خوشبینی ناشی از جهل و بیمبالاتی چیز دیگری را گوشزد نمیکند. افغانستان با خروج نیروهای بینالمللی راههای زیادی را در برابر خود ندارد: آیا طالبان بر میگردند و جنگهای داخلی از سر گرفته میشود؟ .... آیا حکومت کنونی طالبان را دشمن تلقی کرده و با استفاده از تمام امکانات ملی، به مبارزهی صریح و قاطع در برابر این گروه مقابله میکند؟ ... آیا کشور به سوی تجزیه و از هم گسیختگی سوق مییابد؟ ... آیا ساختار نظام سیاسی کشور تغییر کرده و با نوعی سیستم فدرال و واگذاری تصمیمگیریها در سطوح محلی، راهحلی برای رسیدگی به مشکلات و بحران جستجو میشود؟ ....
***
ظاهراً افغانستان هنوز هم فرصت دارد تا تعریف تازهای از موقعیت و مسئولیتهای خود ارایه کند. این تعریف نه با زبان داکتر رنگین دادفر سپنتا امکانپذیر است و با زبان اسمعیل یون و روستار ترکی. این تعریف را در قدم اول باید آقای کرزی در مقام رییس جمهوری ارایه کند که هنوز هم مسئولیت رهبری کشور در شرایط بحران و بیثباتی را بر دوش دارد، و در قدم دوم، همهی نخبگان و سیاستمداران کشور که فکر میکنند انتظار شان برای بهبودیافتن امور از دریچههای غیب و یا سازمانهای استخباراتی بیرونمرزی نتیجهبخش نبوده است.
با سلام و احترام بر معلم صاحب محترم
پاسخحذفبه نظر من اگر ملت افغانستان خود بیدار نشوند و احساس مسوولیت نکنند نه هیچ خارجی می تواند این وطن را با ثبات سازد و نه دولت افغانستان قادر به جلوگیری شورش ها خواهد بود. اما اگر خود ملت با دولت همکاری کند می توان امیدوار بود که تا اندازه یی هرج و مرج کمتر خواهد شد. من چشم دید خودم را از ولایت دایکندی ولسوالی کجران می گویم که ملت خود در مقابل شورشیان به پاخاستند واز مناطق شان دفاع کردند که طالبان باتلفات سنگین به عقب رانده شدند، حالا هم باید خود ملت تصمسم بگیرد...
استاد رویش گرامی موفق باشی
پاسخحذفدر دو شب پیهم گردهماییهای بزرگ و با اشتراک بیش از یک و نیم هزار تن به حمایت از استاد ندام برگزار شده است. اگر فرصت داشتی گزارش آن را اینجا بخوانید
http://nodiscrimination.wordpress.com/
قرار است یک فراخوان عمومی نیز در روز چهارم عید داشته باشیم که در نظر است حدودا پنج هزار نفر تجمع کنند
با احترام چمن بلاق دره ای