۱۳۸۹ آبان ۲, یکشنبه

استحاله‌ی سیاسی در افغانستان اجتناب‌ناپذیر است

واحد سیاسی قدرت
(برگرفته از شماره بیست و یکم هفته نامه «قدرت»)

استحاله‌ی سیاسی می‌تواند بار مثبت یا منفی داشته باشد. اگر شخص یا جریانی اصول و ارزش‌های سیاسی خود را در جریان زمان از دست دهد، دچار استحاله‌ی سیاسی شده است. اینجا استحاله‌ی سیاسی همان مفهوم منفی را افاده می‌کند. اما اگر بحث بر سر انتقال تدریجی و قانونمند از یک مرحله‌ی سیاسی به مرحله‌ای دیگر باشد، باز هم استحاله‌ی سیاسی صورت گرفته است، اما اینجا دیگر آن بار منفی را نمی‌توان مطرح کرد.
روشن است که استحاله‌ی سیاسی همیشه آرام و بدون هزینه نیست. سیاستمداران به هر میزانی که با اصول و دیدگاه‌های منطقی و علمی پروسه‌ی استحاله‌ی سیاسی جامعه را رهبری کنند، هزینه‌های جامعه را کم‌تر می‌سازند، اما اگر در پروسه‌ی استحاله‌ی سیاسی شتاب‌زدگی ناشیانه صورت گیرد و یا با این پروسه با دگم‌های ایدئولوژیک و متعصبانه برخورد شود، هزینه‌های سنگین بر جامعه تحمیل خواهد شد.
***
درهم‌شکستن نظام شاهی در افغانستان و داخل شدن کشور در دورانی که باید ساختارها و نظام‌ جدیدی را تجربه می‌کرد، یک مرحله‌ای از استحاله‌ی سیاسی محسوب می‌شود. داودخان آغازگر این اقدام بود و تداوم این اقدام با کودتای کمونیستی هفتم ثور و اهداف و آرمان‌های انقلابی‌ای که در عقب آن وجود داشت، پروسه‌ی استحاله‌ی سیاسی را به شکل سرسام‌آوری سرعت بخشید. برخی از تحلیل‌گران سیاسی، کودتای هفتم ثور 1357 را به منزله‌ی شلاقی تعبیر می‌کنند که جامعه‌ی خواب‌زده‌ی افغانستان را تکان داد. در عین حال، هزینه‌ای که از این تکان یا استحاله‌ی خشونت‌بار تحمیل شد، فراتر از ظرفیتی بود که جامعه‌ی افغانی توان برداشت آن را داشته باشد.
بعد از نظام شاهی، و به خصوص بعد از سرنگونی رژیم داودخان، افغانستان دچار تشتت و ازهم‌گسیختگی بنیادی در تمام ساختارهایی شد که به نحوی عامل پیوند میان اجزای نامتجانس این کشور محسوب می‌شد. پس از سقوط رژیم داکتر نجیب‌الله و آغاز جنگ‌های داخلی در دهه‌ی هفتاد خورشیدی، اثرات تشتت و از هم‌گسیختگی نظام سیاسی و اجتماعی افغانستان به شکل خونبارترین مرحله‌ی تاریخ سیاسی کشور تبارز کرد. حرکت طالبان تلاش سازمان‌یافته‌ای بود برای برگشت دادن کشور به دوران ماقبل کودتای هفتم ثور. اما زمان برای این برگشت مساعدت نمی‌کرد و استحاله‌ای که در نظام سیاسی، ساختارهای فرهنگی و اعتقادی و روابط اجتماعی افغانستان صورت گرفته بود، قابل رجعت به گذشته‌ نبود.
حکومت آقای کرزی بر ویرانه‌های نظام متشتت و از هم‌گسیخته‌ی افغانستان آباد شد. در واقع، ناکارگی‌ها و ناکامی‌هایی که سردچار حکومت آقای کرزی شد، تا حدودی زیاد ناشی از همین خصیصه‌ای بود که اندام این نظام نوپا و بی‌ریشه را آسیب‌پذیر می‌ساخت. از قرار معلوم، نه آقای کرزی به این استحاله‌ی بزرگ توجه کرد و نه سیاستمداران دیگری که در هیأت زمامداران جدید اطراف او را حلقه کردند. تأکید بر استوار کردن سیاست جدید بر سنت‌های کهنه، ناشی از عدم درک همین واقعیت جدید در افغانستان بود. آقای کرزی و سیاستمداران همراه او با همین غفلت، هم زمان خود را به رایگان از دست دادند و هم اعتبار و حیثیتی را که می‌توانست برای ساختن افغانستان جدید استفاده شود.
***
پروسه‌ی استحاله‌ی سیاسی همچنان در کشور ادامه دارد. به نظر می‌رسد این پروسه دیگر اجتناب‌ناپذیر شده، اما رهبری سالم و اصلاح‌گرانه‌ی آن همچنان از چالش‌های بزرگ در برابر سیاستمدارانی محسوب می‌شود که تلاش می‌کنند سازندگان افغانستان جدید باشند نه اینکه برای برگشت‌دادن آن به گذشته، وقت و انرژی مصرف کنند.
اگر سیاست با رویکرد اصلاح‌گرانه تعقیب شود، کمک کردن به استحاله‌ی سیاسی نهادها و ساختارها بخشی از اصلاحات مفید و سالمی است که در جامعه صورت گرفته است. استحاله‌ی سیاسی در نهادها و ساختار نظام سیاسی و روابط اجتماعی، وقتی بار مثبت پیدا می‌کند که شاخصه‌ی تعامل در روابط نیروها و واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی به درستی درک شده و به صورت سالم و هوشمندانه رهبری شود. تقویت ساختارهای دموکراتیک و نهادینه‌ساختن پروسه‌های سیاسی‌ای که به استحاله‌ی تدریجی نیروها و واقعیت‌های سیاسی کمک می‌کنند، بخشی از همین برخورد اصلاح‌گرانه و هوشمندانه‌ی سیاسی است. حمایت از آزادی بیان و تقویت نقش رسانه‌ها و نهادهای مدافع حقوق بشر و جامعه‌ی مدنی، حمایت از نقش فعال‌ احزاب سیاسی و زمینه‌سازی برای فعالیت‌های موثر آنان در عرصه‌ی مشارکت سیاسی، حمایت از انتخابات و تأکید بر شفافیت هر چه بیشتر آن، و حمایت‌ از جریانات و فعالیت‌هایی که آگاهی دموکراتیک و آموزش‌های مدنی را در سطح جامعه تعمیم می‌بخشند، شاخص‌های عمده در استحاله‌ی سالم نهادها و ساختارهای نظام سیاسی و روابط اجتماعی محسوب می‌شود.
با اندک دقت متوجه می‌شویم که تحول سالم از انتخابات اول الی انتخابات دوم پارلمانی پروسه‌ی استحاله‌ی سیاسی جامعه را چگونه تسهیل کرده است. انتخابات اول ریاست جمهوری و پارلمانی بدون شک با تقلب و دست‌کاری‌های فراوان همراه بود. اما شیرینی این تجربه، زمامداران افغانستان را غافلگیر نمود که نتیجه‌ی آن را در تکرار آن تقلب و دست‌کاری‌های ناشیانه در انتخابات دوم ریاست جمهوری مشاهده کردیم. اما تجربه‌ی تلخ و تکان‌دهنده‌ی تقلب در انتخابات دوم ریاست جمهوری تجربه‌ای شد که کارکرد کمیسیون مستقل انتخابات را در انتخابات دوم پارلمانی تا حدودی زیاد رضایت‌بخش و امیدوارکننده ساخت. استحاله‌ی سالم که بار مثبت را القا می‌کند همین است. در اثر این تحول، امیدواری مردم نسبت به تغییر افزایش می‌یابد و مردم با وسیله‌های سالم برای تغییر کم‌هزینه‌تر آشنایی بیشتر می‌یابند.
***
درسی که از جریان استحاله‌ی آرام و تدریجی سیاسی می‌توان گرفت، به بازنگری و تکرار مداوم نیاز دارد. این استحاله باید از یک تجربه‌ی واقعی، به یک شعور روشن سیاسی تبدیل شده و باورها و رفتارهای جدید سیاسی در کشور بر مبنای آن جهتدهی و رهبری شود. هماهنگی با این استحاله کار مشکل و خطرناکی نیست. برعکس، این هماهنگی می‌تواند نیروهای موجود سیاسی را از خطر ضیاع و رسوایی باز داشته و به مهره‌های موثر در راستای تغییرات مثبت سیاسی و اجتماعی تبدیل کند. به طور مثال، اگر کسی عمری را در جنگ‌ سپری کرده و با روحیه‌ و باورهای میلیتاریستی خو گرفته باشد، می‌تواند این استحاله را به عنوان یک امر انتخابی و آگاهانه بر باورها و رفتارهای جدید خود تعمیم دهد. این کار به هیچ صورت ناممکن و یا دشوار نیست. تنها به درکی روشن و تصمیمی شجاعانه برای تغییر ضرورت دارد. استحاله‌ی تدریجی، دگم‌های ذهنی و رفتاری را در هم می‌ریزد و فرد را کمک می‌کند که قبل از آنکه با فشار و نیروی تهدیدکننده‌ی بیرونی مواجه شود، خودش به طور آگاهانه و ارادی به اصلاح باورها و رفتارهای خود اقدام کند.
سوء استفاده از موقعیت‌هایی که در دوران گذار نصیب افراد و یا حلقاتی خاص می‌شود، نشان هوشمندی سیاسی نیست. مرحله‌ی استحاله‌ مرحله‌ی گذار است. در این مرحله‌ همه‌ی شرایط و امکانات در حالت استحاله‌ای قرار دارد. در این مرحله نباید به امکانات و فرصت‌ها به عنوان امور ثابت و پایدار تکیه کرد. مثلاً می‌توان انتظار داشت که فردا پارلمان با امکانات و قدرتی که از لحاظ قانونی به دست می‌آورد، به بازنگری تمام عملکردهایی بپردازد که در نه سال گذشته، توسط زمامداران و مقامات حکومتی صورت گرفته است. این امر، از اموری محال نیست. اگر پارلمان دوم از عهده‌ی انجام این کار بیرون نشود، با اطمینان می‌توان گفت که پارلمان سوم و چهارم این امکان را به دست خواهد آورد. سوء استفاده‌های مقطعی کنونی از امکانات، شرایط و فرصت‌ها، می‌تواند تمام خوشی‌های زمامداران را در پنجه‌ی بازخواست پارلمان‌های بعدی به تلخکامی و رسوایی تبدیل کند.
ایجاد مافیاهای قدرت برای حفاظت شرایط و زمینه‌های موجود، نه سهل است و نه حاکی از خردمندی و دورنگری سیاسی. زمامداران کنونی افغانستان باید از این مهلکه برحذر باشند و خود را در جال عنکبوتی‌ای که این مافیاهای قدرت خلق می‌کند، مصئون احساس نکنند. بطن جامعه‌ی افغانی هنوز هم خشم پنهانی را در خود دارد که از بازی نابخردانه با اعتماد سیاسی و اعتقادی آنان خلق شده است. این خشم، باید روزی سر بلند کند و به طور منطقی هم می‌توان انتظار سربلندکردن آن را داشت.
اگر نیروهای سیاسی موجود، و مخصوصاً سیاستمداران و زمامدارانی که از قدرت و امکانات کنونی استفاده‌ی بیشتر می‌برند، به نقش سالم و اصلاح‌گرانه‌ی خود احترام بگذارند، می‌توانند پروسه‌ی استحاله‌ی سیاسی را به گونه‌ای رهبری کنند که نه تنها از این خشم در امان بمانند، بلکه آن را به نیروی مثبتی برای تحرک و فعالیت‌های سالم تبدیل کنند. اگر زمامداران کنونی به این امر مهم توجه نکنند، شتابی که در تحولات جهانی وجود دارد، با استحاله‌ی اجتناب‌ناپذیری که در اندام جامعه‌ی افغانی رخنه کرده است، این زمامداران کوتاه‌بین و سوءاستفاده‌جو را به عبرت‌های بزرگ تاریخ سیاسی افغانستان تبدیل خواهد کرد. این همان دریغی است که نباید پذیرای آن بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر