۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه

راه حل معقول برای انتخابات ولایت غزنی چیست؟


آقای محمد حسین فیاض، مقاله‌ای در جمهوری سکوت منتشر کرده و در آن ابراز نظر کرد که باید انتخابات ولایت غزنی دوباره برگزار شود. این مقاله‌‌ی او به طور واضح، از دایره‌ی انتظارات مرسوم خارج بود و واکنش‌هایی را به دنبال داشت که بیشتر بر حقوق دموکراتیک مردم و نمایندگان برنده‌ی ولایت غزنی تأکید داشته و برگزاری انتخابات مجدد را ضایع شدن حقوق مردم قلمداد می‌کردند.
من در یادداشتی که بر مقاله‌ی آقای فیاض نوشتم، موضع ایشان را منصفانه‌تر و مدبرانه‌تر تشخیص دادم و معتقدم که گاهی نگاه دقیق به نتیجه‌ی تصامیم و اقدامات سیاسی می‌تواند از آسیب‌های زیادی جلوگیری کند.
همزمان با مقاله‌ی آقای فیاض، آقای بهزاد نیز یادداشتی در صفحه‌ی فیس‌بوک خود گذاشته بودند که حاکی از نارضایتی ایشان از احتمال تغییر در نتیجه‌ی انتخابات ولایت غزنی بود. من با توجه به حساسیتی که نظر آقای بهزاد و اهمیتی که نقش ایشان در تعدیل سیاست‌های بعدی می‌تواند داشته باشد، یادداشتی را در صفحه‌ی فیس‌بوک ایشان نیز درج کردم که همه‌ را برای آگاهی بیشتر خوانندگان اینجا جمع‌آوری می‌کنم.



دوست گرامی، جناب آقای فیاض،
نکته‌ی مهم و ارزنده‌ای را مطرح کرده اید. فکر می‌کنم این همان حرفی است که شایسته‌ است هزاره‌ها خیلی قبل‌تر از دیگران آن را مطرح کنند و در مورد آن تأمل کنند. طرح این نکته، همانگونه که شما نیز تذکر داده اید، شاید در گام نخست با حساسیت‌های شدید قومی سازگار نباشد. اما ما باید این ظرفیت را در خود پرورش دهیم که مرزهای عواطف و احساسات را به سود عقلانیت سنجش‌گرانه عبور کنیم.
آقای کرزی وقتی در برابر نتیجه‌ی انتخابات ولایت غزنی واکنش نشان داد، هیچ مبنای قانونی برای حرف خود نداشت. او در مقام ریاست جمهوری کشور مسئولیت دارد تا از قانونیت دفاع و حراست کند نه اینکه حرفی مطرح کند که خودش می‌داند مبنای قانونی ندارد.
اما هزاره‌ها نیز باید از زاویه‌ی دیگر به مسأله نگاه کنند و آن اینکه آیا واقعاً یازده کرسی از ولایت غزنی را با انصاف و شایستگی و حق خود مرادف می‌دانند؟ ... این همان نکته‌ی نغزی است که شما با ظرافت از آن یاد کرده اید.
ما باید قبل از همه این سوال را مطرح کنیم که آیا می‌خواهیم در کشوری یکپارچه و متحد با دیگران به سر بریم یا اینکه می‌خواهیم در جزیره‌ی تنها و مستقل خود به سر بریم. این سوال، به ابراز احساسات کار ندارد. یک ‌محاسبه‌ی ساده است. اگر قرار باشد در اینجا در کنار هم زندگی کنیم شرط اولش آن است که «آنچه را بر خود نمی‌پسندیم بر دیگران هم نپسندیم». باید قبول کنیم که اگر همسایه یا هم‌خانه‌ی ما ناراحت باشد ما هم احساس راحتی نخواهیم کرد.
ستم در هیچ صورت قابل قبول نیست. اگر دیگران بر ما ستم کردند، کار خوبی نکردند و به همین دلیل است که ما با داعیه‌ی عدالت و انصاف خود را در موضعی برحق‌تر و منطقی‌تر می‌دانیم. اما اگر ورق را برگردانیم و خود مرتکب کار غیرعادلانه و غیرمنصفانه شویم، آیا ارزشی برای داعیه‌ی عدالت‌خواهانه و حق‌پسندانه‌ی خود گذاشته ایم؟
پنج یا ده نماینده‌ی پارلمان مشکلی از مشکلات تاریخی مردم را حل نمی‌کند. هرگونه نارضایتی وقتی صبغه‌ی اجتماعی گرفت، باید مورد توجه قرار گیرد. نارضایتی یک گروه سیاسی را می‌شود به سادگی رد کرد و یا با شیوه‌های خشن به مقابله‌ی آن برخاست. اما نارضایتی‌های اجتماعی را نمی‌توان صرفاً به توطیه و دسیسه و طرح و امثال آن نسبت داد و مردود دانست. نارضایتی‌های اجتماعی ریشه‌های عمیق‌تری دارند که تا حل نشوند، درد و سوخت شان خاتمه نمی‌یابد.
اگر مردم پشتون در ولایت غزنی به هر دلیلی پای صندوق رأی نرفتند و یا نتوانستند بروند، دلیل نمی‌شود که هزاره‌ها از مشکلاتی که عدم نمایندگی پشتون در پارلمان خلق می‌کند نادیده عبور کنند. این مشکل را بیشتر از همه باید خود نمایندگان مردم غزنی توجه کنند. وقتی پشتون به عنوان بخش بزرگی از ساکنان ولایت غزنی ناراضی باشد و در پارلمان، به عنون مکانی که می‌تواند با همه وارد گفتمان منطقی شود، حق نمایندگی نداشته باشد، راه دیگری که برای بیان نارضایتی و یا اعتراض انتخاب کند، چه خواهد بود؟ ... این راه هر چه باشد، به اندازه‌ی بحث درون پارلمان عاری از خشونت نیست.
به نظر می‌رسد افغانستان تحت زعامت آقای کرزی دشوارترین و خطیرترین مرحله‌ی تاریخی خود را تجربه می‌کند. من در مقاله‌ای در هنگامه‌ی انتخابات ریاست جمهوری گفته بودم که افغانستان با سیاست‌های آقای کرزی در باتلاق فرو می‌رود. من در وضعیت کنونی، تنها و تنها ضعف مدیریت آقای کرزی را می‌توانم مقصر بدانم. حالا وضعیت کشور به جایی رسیده است که هیچگونه حرکت مسئولانه‌ و مدبرانه‌ای در آن به چشم نمی‌خورد. لحن و موضع آقای کرزی در برابر هم‌پیمانان بین‌المللی آن از عرف دیپلوماتیک بیرون است. لحن و موضع او در هنگامه‌ی رسوایی اخذ پول نقد از ایران و اعتراف به آن، عاری از لطف دیپلوماتیک بود. لحن و موضع او در برابر عملیات ناتو بر علیه کارخانه‌ی موارد مخدر در ننگرهار از حریم دیپلوماتیک خارج بود. لحن و موضع او در برابر عملیات‌های شبانه بر علیه طالبان از زبان دیپلوماتیک بیان نشد. سخنان اخیری که از قول او در مقاله‌ی احمدرشید در روزنامه‌ی نیویورک تایمز نشر شده است، مدیریت مدبرانه‌ی او را تحت سوال می‌برد...
حالا، در این ضعف مدیریت سیاسی، کمیسیون مستقل انتخابات چه کار کند؟ ... اگر انتخابات را دوباره برگزار کند، چه عواقبی خواهد داشت؟ ... اگر نتیجه‌ی انتخابات را باطل اعلام کند، چه خواهد شد؟ ... با کاندیدان معترض شمال چه می‌کنند؟ ... آقای کرزی هم به جای اینکه خود از مراجعی باشد که برای این معضل راه حل پیدا کند و یا از مقام خود برای کنترل و رهبری مدبرانه‌ی وضعیت استفاده کند، خود همچون افراد عادی به ابراز احساسات می‌پردازد و وضعیت را تیره‌تر می‌سازد.
این است که به نظر می‌رسد تذکرات و نکته‌های جنابعالی، به خصوص برای هزاره‌ها نشانه‌های زیادی برای تفکر و تأمل دارد. هزاره‌ها، به خصوص نمایندگان ولایت غزنی باید به مسأله توجه عمیق‌تر و مدبرانه‌تری داشته باشند. مشت‌ها را گره کردن و «هل من مبارز» گفتن کار دشواری نیست، اما باید فکر کرد که نتیجه‌ی نهایی آن چه می‌شود و فایده و ضرر ما در این مبارزه‌ی پرمناقشه‌ای که در پیش است، چه خواهد بود.
خوب است تذکر شما دوستان زیادی را در این مورد به بحث و نظر بکشاند و زمینه را برای فکر جدی‌تر و راهکشاتر مساعد سازد.


یادداشت در صفحه‌ی فیس‌بوک:

دوست گرامی، آقای بهزاد،
پیروزی شما را برای ایفای نقشی بهتر و مسئولانه‌تر در پارلمان دوم تبریک می‌گویم. دموکراسی تجربه‌ای است که با سهم‌گیری آگاهانه و مسئولانه‌ی شهروندان پربارتر می‌شود. اگر سیاست هنر ما در برخورد مدبرانه با واقعیت‌ها را آزمایش می‌کند، دموکراسی همان بستری است که در آن این هنر خود را نه تنها نمایان می‌سازیم بلکه شکوفایی نیز می‌بخشیم. رشد امیدبخش شما در پارلمان اول، بیانگر پویایی و سیالیت شما هم در عرصه‌ی تفکر و هم در عرصه‌ی عمل بود. امیدوارم این سیر باز هم تداوم پیدا کند و تجربه‌های شما از مبارزات دموکراتیک در پارلمان بر غنامندی تجارب سیاسی جامعه نیز بیفزاید.
در رابطه با انتخابات ولایت غزنی، شاید راه حل معقول همان باشد که باری دیگر این روند تکرار شود. در جامعه‌ای مثل افغانستان، حکم بر اینکه همه چیز قانونی باشد و از قانونیت پیروی شود، گاهی به شوخی شباهتی بیشتر پیدا می‌کند تا یک حرف جدی تلقی شود. آنچه مهم است، روزهای بعد از این است که باید مراقبش بود. غزنی باید خانه‌ی همگان باشد و پارلمان نیز تصویر همگان را در خود داشته باشد. اینکه چه نقایص و کمبودی‌هایی باعث شد که هیچ نماینده‌ای از مناطق پشتون‌نشین به خانه‌ی نمایندگان ملت راه نیابند بحث دیگری است، اما غیبت حضور آنان سوالات زیادی را بیشتر از همه برای همسایگان هزاره‌ی آنها در ولایت غزنی خلق می‌کند. فکر می‌کنم شما هم در رهبری معقول‌تر و منصفانه‌تر این روند سهم بگیرید و کوشش کنید تا مشکل غزنی به عنوان مشکل تمام ملت در نظر گرفته شده و راه حل بیابد نه مشکل صرفاً نمایندگان غزنی یا تناسب آرای هزاره‌ها و پشتون‌ها.
می‌دانم که در جامعه‌ی افغانستان که عدالت‌کشی و انصاف‌گریزی خنجر بران دست همه بوده است، پذیرفتن این حرف چقدر دشوار است، اما شاید انصاف همین باشد که راهی را نرویم که آن را از دیگران پسندیده نمی‌دانیم. مسئولیت شما به عنوان یکی از مدبرترین نمایندگان ملت این است که در راه پیدا کردن چاره‌ای معقول برای این معضل تلاشی بیشتر کنید و دیگران را نیز در این راه یاری رسانید. هر چند ضرورت بیفتد که باری دیگر انتخاباتی در این ولایت برگزار شود و یا مصرفی برای برگزاری آن بر گرده‌ی ملت بار شود...

۲ نظر:

  1. رویش عزیز سلام
    نویسنده مقاله در جمهوری سکوت اقای محمد حسین فیاض از مالستان است که اشتباها نام اورا محمد اسحاق فیاض ذکر کرده اید. بدین صورت تصحیح کنید

    پاسخحذف
  2. سلام آقای رویش

    آنچه برای من گیج کننده است این است که چرا وقتی سالیان سال یک نفر از مردم هزاره والی غزنی نبوده است کسی اعتراض نکرد؟ دولت نگفت که وحدت ملی به هم می خورد اگر آسیاب از پدرت باشد هم به نوبت است؟

    اصلا چرا رسما سهمیه ها را به جای ولایات به اقوام نمی دهند ؟ یعنی بروند نفوس مردم را حساب کنند و بعد بر اساس نفوس سهمیه بدهند.

    راستی ایا شما کسی را می شناسد که در تمام تاریخ افغانستان از ولسوالی نادعلی ولایت هلمند به عنوان نماینده به پارلمان آمده باشد؟

    حالا هم که پشتونها نماینده هم دارند شب و روز راه را بر مردم ما می بندند و شب و روز راه گیری می کنند. ایا فکر می کنید راهش این که همیشه برای رضایت اینها باید از حق خود مان بگذریم؟

    تشکر

    شاران

    پاسخحذف