۱۳۸۹ آبان ۲۶, چهارشنبه

شناخت نيروهاي سياسي جامعه بايد به طور مداوم مورد بازنگري قرار گيرد

شناخت نيروهاي سياسي جامعه بايد به طور مداوم مورد بازنگري قرار گيرد
واحد سیاسی قدرت
(برگرفته از شماره بیست و چهارم هفته نامه «قدرت»)

بحث شناخت نیروهای سیاسی، در واقع بحث از واقعيت‌هايي است که در جامعه وجود دارند و اين واقعيت‌ها اگر درست شناخته شوند مي‌توانند نيروهاي سياسي را در تعيين خطوط فکری آنان غرض ایجاد یک محوريت سالم سیاسی براي نيروهاي جامعه نيز ياري رسانند.
شناخت کلی از نيروهاي جامعه‌ براي دست يافتن به راه حل عملي غرض انسجام نيروهاي سياسي و فکری جامعه کفایت نمي‌كند. نيروهاي جامعه بايد در اشکال مختلف رده‌بندي شوند و خطوط فکری و عملي آنان مورد بررسي قرار گيرد. شناخت نيروهاي سياسي جامعه، در عين حال، شناخت خود جامعه است. به تعبيري ديگر، شناخت جامعه، یک شناخت عيني بوده و براي اين شناخت، بايد نيروها و متغیرهايي که در ترکیب جامعه دخيل اند به درستي شناخته شوند.
شناخت نيروهاي جامعه در هر شرايط و هر زمان به تجدید نیاز دارد. نيروهاي سياسي در حال تغيير و تحول مداوم اند و شناخت و معلوماتی که از یک نیرو در مقیاس و ظرف زماني و شرايط خاصي وجود دارد، براي همه‌ي زمان‌ها قابل تعمیم نيست. به طور مثال، «افغان‌ملت» در تاريخ سياسي افغانستان به عنوان حزب و يا جریانی که مبلغ طرز تفکری خاص در کشور بوده، معروف است؛ اما کمتر کسی «افغان‌ملت» را به عنوان حزبي که عملاً براي حصول قدرت سياسي تلاش کرده و براي اين هدف خود زمينه‌هاي زيادي را نيز خلق نموده است، مورد مطالعه قرار داده است. اکنون وقتي از «افغان‌ملت» حرف زده مي‌شود، بايد تغيير و تحولاتی که اين جريان در طی سال‌هاي متمادی شاهد بوده است، نيز مد نظر قرار گيرد. به همين‌ترتيب، «حزب وحدت» بيشتر به عنوان یک حزب نظامی با رويكرد‌هاي خشونت‌آميز و ديدگاه‌هاي مذهبي ولایت فقیهی معروف است، اما رویه‌ی دیگر اين حزب به عنوان جريان سياسيي که عملاً بخشی از دولت را در اختيار دارد يا با ادا و اطوار سياسي و دموکراتیک عمل مي‌كند مورد توجه قرار نگرفته و یک پدیده‌ی کاملاً جدید در رفتار و دیدگاه‌های این حزب محسوب می‌شود.
به همين گونه، نيروي عظیمی به نام دانشجویان واقعيت کاملاً چشمگیر است که به تازگی وارد عرصه‌ي روابط جامعه گرديده است. این نیروها در گذشته با کمیت و کیفیت کنونی وجود نداشتند. یکی از ویژگی‌های برجسته‌ی دانشجویان امروزی دسترسی عظیم آنان به اطلاعات و منابع آگاهی‌بخش است که این امر به طور طبیعی قدرت درک و تحلیل‌های علمی و منطقی آنان را افزایش داده است. به سادگی دیده می‌شود که اکثر احزاب کنونی که با معیارهای گذشته به فعالیت‌های سیاسی خود ادامه داده اند، از جذب دانشجویان در صفوف خود عاجز بوده اند. این عجز، تا حدودی بیانگر رشد فکری دانشجویان است که رهبران دست اول احزاب را از رویارویی منطقی با آنان و قانع ساختن شان باز می‌دارد.
روحانیون و ملاهای امروز نیز با همتاهای دیروزی خويش تفاوت برجسته‌اي دارند. اکثریت عظیم این روحانیون با سایت و انترنیت و تلویزیون و تلفن‌های همراه آشتی کرده و از این وسایل به طور گسترده استفاده می‌کنند. اگر انسان ذهن خویش را تابع و متأثر از تصاویری بداند که در ماحول او وجود دارند و همین تصاویر تشکیل‌دهنده‌ی دنیای واقعی او محسوب شوند، روحانیون و ملاهای امروزی نیز نمی‌توانند از این قاعده برکنار بمانند. واقعیت دیگری که اکثریت روحانیون و طلاب جوان، مخصوصاً روحانیون و طلاب مربوط به اقلیت‌های مذهبی و اتنیکی را دارای دید سیاسی بازتر می‌سازد، درک آنان از واقعیت‌های سیاسی کشور و جهان است. برای این قشر، اتکا بر باورهای سنتی از مذهب، به معنای محروم ماندن آنان از تمام امکاناتی است که به عنوان یک شهروند مدنی مستحق آن می‌باشند. این واقع‌بینی سیاسی نیز تفاوت بزرگی را میان این قشر و همتایان دیروزی آنان نشان می‌دهد.
پارلمان و رسانه‌هاي آزاد نیز در گذشته‌ی سیاسی افغانستان وجود نداشته یا حد اقل از کارکرد کنونی برخوردار نبوده است. پارلمان و رسانه‌ها مهم‌ترین عناصر در ایجاد توازن قوا در کشور اند. از مجرای پارلمان تناسب قدرت و نفوذ در مراجع تصمیم‌گیری دستخوش تحول بزرگی می‌شود. با پایین بالا رفتن تعداد آرای موجود در پارلمان، در واقع تمام تصویری که در منظومه‌ی سیاسی کشور وجود دارد، دگرگون می‌شود. پارلمان اول، برغم اینکه نارسایی‌های زیادی در کار آن وجود داشت، قوای اجرائیه را با محدودیت‌ها و فشارهای سنگینی رو به رو ساخت. پارلمان دوم نیز اگر بتواند به کار خود آغاز کند، بدون شک، کارکردی بهتر از پارلمان اول داشته و در تعدیل هر چه بیشتر قوا در کشور کمک خواهد کرد.
به همین ترتیب، رسانه‌ها در طول نه سال گذشته، راه بزرگی را هم در رشد خود و هم در رشد شعور و آگاهی سیاسی جامعه طی کرده اند. درست است که سطح گفتمان‌های رسانه‌ای در افغانستان قناعت‌بخش نیست، اما با توجه به زمینه‌ای که در کشور وجود داشته است، رسانه‌ها در ایجاد و گفتمان‌های موثر در سطح جامعه‌ نقش برجسته‌ای باز کرده و برای خود نیز جایگاه‌ خوبی باز کرده اند. رسانه‌ها در ارتباط جدیدی که باید میان اقشار، گروه‌ها و حتی افراد جامعه شکل بگیرد، از تأثیر فراوانی برخوردار اند. با واقعیت رسانه‌ها، امکان دسترسی مردم به اطلاعات افزایش یافته و سیاست سنتی که بیشتر با تلقین و فتوا رهبری می‌شد، با چالش فراوانی مواجه شده است.
حضور جامعه‌ی بین‌المللی نیز در فضای سیاسی کشور و تعیین معادلاتی که در عرصه‌ی تقسیم و توازن قدرت وجود دارد، واقعیت برجسته‌ و تازه‌ای محسوب می‌شود. در تاریخ گذشته‌ی کشور، جامعه‌ي اروپا، ایالات متحده‌ي امریکا و سازمان ملل با اين پررنگی در کشور وجود نداشت. سياست‌هاي پاکستان و ایران نیز امروز با آنچه در سال‌های گذشته تعقیب می‌شد تفاوت‌های زیادی دارد. چالش‌هایی که از ناحیه‌ی تروریسم و افراط‌گرایی‌های مذهبی در برابر نظم و ثبات کشور خلق شده است، واقعیتی انکارناپذیر در برابر نیروهای سیاسی کشور محسوب می‌شود. کشانده‌شدن پای کشورهای مختلف به بهانه‌ی مقابله با تروریسم نیز در میزان اثرگذاری این واقعیت جدید تأثیر فراوانی دارد.
از واقعیت‌های جدید می‌توان به عنوان متغیرهای جدید نیز نام برد. تحول و دگردیسی در این متغیرها، تمام واقعیت‌هایی را که در اندام سیاسی جامعه وجود دارند، متأثر می‌سازد. به همین علت، شناخت نیروهای سیاسی جامعه و متغیرهایی که در بافت و ساختار نظام سیاسی و معرفتی گروه‌های جامعه نقش دارند، به طور مداوم مستلزم بازنگری و شناخت مجدد اند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر