۱۳۸۹ آذر ۱۴, یکشنبه

پای بست لرزان و نقش و نگار ایوان

سخیداد هاتف

(منبع: جمهوری سکوت)

به نظر من نوشته ی آقای موسوی با عنوان « هویتم را از من مگیر بی انصاف» منطقی و راهگشا است. آخر چه اصراری هست که سیدهای جامعه ی هزاره را هم هزاره بدانیم؟ سیدها عرب اند ( اگر درست باشد که نسب شان به خانواده ی خلیفه ی چهارم مسلمانان می رسد) و این عرب بودن نه آنان را برتر از دیگران می نشاند و نه فرو تر. آن نوشته ی آقای بودا با این عنوان که « پاره ی تنم را از من جدا مکن بی انصاف» تلاشی بی جا و بی فایده و تا حد زیادی احساساتی برای ادغام کردن سیدها بود. واقعیت آن است که کس دیگری سیدها را از هزاره ها جدا نمی کند. خود سید های جامعه ی هزاره می گویند که ما هزاره نیستیم. خوب ، مشکل چیست؟ چه لزومی دارد که عبارت بی معنایی چون « سید هزاره» وضع کنیم؟ تا حالا بدنه ی مردم سید و مردم هزاره در موقعیت های اجتماعی یک سان یا مشابه زنده گی کرده اند. اگر هزاره ها و سید ها نتوانند بر اشتراکات موقعیتی خود چیزی بنا کنند ، نژاد و مذهب در نهایت به یاری شان نخواهند آمد. در جامعه ی هزاره به صورت کلی به سید احترامی ويژه می گزارند. این کار خطا است ، اما رفع کردن این خطا فقط وقتی ممکن است که مردم هزاره وارد مرحله ی دیگری از تفکر دینی شوند و واقعا این شجاعت را بیابند که مثلا امام حسین را « یک مرد شجاع و ظلم ستیز عرب در هزار و چند سال پیش» ببینند که در درون شرایط جامعه ی خود و برای آن شرایط عمل می کرد و نه به عنوان کسی که گویی مثل جان به ما نزدیک است. مجنون به رگ زن می گفت :
ترسم ای فصاد اگر فصدم کنی
نیشتر را بر رگ لیلی زنی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر