۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه

دست‏های آلوده در افشار



باز هم 22 دلو است. بازخوانی چند مفهوم:
حادثه، فاجعه، خیانت، انتقام، نفرت، کینه، خشونت، خون، فریاد، فرار، اسارت، تجاوز، ... و آلودگی!
و من، وقتی به افشار می‏رسم، می‏مانم که چه بگویم....
دیشب، خالقداد، ناله می‏کرد: شیون افشار ما، امشب تماشاکردنی است / شورش اشک شما، امشب تماشاکردنی است.
و من با وسوسه‏های او، می‏روم افشار، نه برای اینکه ببینم از افشار چه برجا مانده است، بلکه برای اینکه در این تماشای تماشاکردنی این «شهر شهید» و این «یک شهر سکوت» شرکت کنم. می‏بینم آدم‏ها همچون حلقه‏های زنجیر به هم وصل می‏شوند و با این پیوند، لحظه‏های تاریخ به هم بخیه می‏خورند: گویی از این بخیه‏ها انتظار داریم لب‏های دوررفته‏ی زخم افشار به هم نزدیک شود تا اندکی از خون آن بند بیاید؛ چون همه می‏دانند که «از زخم افشار هنوز خون می‏چکد»!
***

متن کامل این نوشتار را در پیوندهای ذیل دنبال کنید:


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر