۱۳۹۰ بهمن ۱۸, سه‌شنبه

هزاره ها، مذهب و این سه روشنفکر

(نوشته ای از محمد امین حلیمی در جمهوری سکوت)

حادثه ی مرگبار عاشورای امسال کابل، باردیگر این سؤال تکراری را مطرح ساخت که "هزاره ها" نسبت شان با "مذهب تشیع" را چگونه باید تعریف کنند تا بتوانند از اینگونه آسیب های احتمالی جلوگیری نمایند و در کل در طرح کلانتر، از وضعیت تاریخیی قتل عام شدن، منزوی گشتن و محرومیت کشیدن بیرون شوند و این زمینه و ظرفیت فرهنگی و سیاسی را خلق کنند تا از طریق تعاملات مسالمت آمیز و مفید با سایر هموطنان، همسایگان افغانستان و جهان امروز، راه شان را برای داشتن زندگی آسوده تر و آینده ی مطمین تر پیدا نمایند؟

من نوشته های دوستان در این مورد را خواندم و خیلی استفاده کردم اما هرچه خواندم و فکر کردم نتوانستم در این گفتگوی روشنفکران خویش به پاسخی روشن و عمل پذیر برای این سؤال دست یابم. از مرثیه سرایی های آقای قنبر علی تابش -که مثل همیشه بیشتر به درد اشباع احساسات خود ایشان و آیت الله شیخ آصف محسنی می خورد تا چاره جویی برای دردها و مشکلات هزاره ها- که بگذریم، شاید رادیکال ترین دیدگاه از آقای جعفر عطایی باشد و محافظه کارترین نظر از استاد عزیز رویش. نقد و نگاه آقای سخیداد هاتف را نیز می توان در میانه ی این دو دیدگاه مطالعه کرد. از جعفر عطایی آغاز می کنیم، به عزیز رویش می رسیم و دوباره برمی گریدیم به سخیداد هاتف.


(ادامه مطلب را در جمهوری سکوت دنبال کنید)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر