۱۳۹۰ بهمن ۱۸, سه‌شنبه

"ما زرسوایی بلند آوازه ایم"

(نوشته ای از نفر سوم در جمهوری سکوت)

اول:

در نوشته قبلی، "گوش بنه عربده را دست منه بردهنم". با تمام روشنی نوشته بودم که این یک تحلیل نیست، مقاله نیست، گفته بودم این یک هذیان است، مخته است، واویلا است و... اما جالب اینکه بسیاری از دوستان آنرا هرچیزی دیگری قبول کرده اند جز آنچه که بود.

مگر همیشه باید تحلیل نوشت؟ مگر از نظر کامنت نویسان عزیز ما، اجازه نیست هرکه را دردی رسد وای وای کند؟ مگر در شیون و مخته حساب و کتاب می کنند؟ آیا می شود شعری را با منطق غیر از منطق خودش نقد کرد؟

بهرحال یکبار دیگر تاکید کنم که آن نوشته در مدت کمتر از 24 ساعت بعد از حادثه عاشورا نوشته شده بود، لحظاتی که ذهن من از پس تحلیل و ارزیابی ماجرا واقعا بر نمی آمد. نشستم و مخته کردم. جرم است؟


(ادامه مطلب را در جمهوری سکوت دنبال کنید)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر