۱۳۹۰ بهمن ۱۸, سه‌شنبه

كالبدشكافى يك متن مشوش و تحليل يك ذهن مغشوش

(نوشته ای از جعفر عطایی در جمهوری سکوت)

چند وقتى گفتگوهايى ميان بعضى دوستان و آقاى رويش جريان داشت و در حاشيه اين مباحثه ها من نيز گاهى در اينجا و گاهى هم در فيسبوك چيزهايى در مورد متن و شخصيت آقاى رويش نوشته ام. در ادامه همان گفتگوها، اين، نقدى بر نوشته ى "پرسش هاى نامربوط و پاسخ هاى بى پرسش" آقاى رويش است.

در عنوان نوشته، آن طور كه از محتواى متن فهميده مى شود، احتمالا منظور آقاى رويش از "پاسخ هاى بى پرسش"، پرسش هاى بى پاسخ باشد. همانگونه که عمل می تواند بدون عکس العمل باشد٬ اما هر عکس العملی فقط در ادامه یک عمل مفهوم می یابد، پاسخ نیز زاده ی پرسش است و پاسخ، بی پرسش به دنیا نمی آید. منظور آقاى رويش از اصطلاح "پرسش هاى نامربوط" در عنوان متن نیز خيلى مفهوم نيست. معمولا انتظار جواب داشتن از "پرسش هاى نامربوط" معقول نيست. تركيب "پرسش هاى نامربوط" جوابش در خودش نهفته است و آن هم اينكه سوال پرسيده شده باطل، غلط، نابجا و نامربوط است و جوابى ندارد. کسی که آگاهانه پرسش نامربوط می پرسد یا در مورد پرسش اش جدی نیست و یا به قصد مغالطه٬ تخریب و استهزای بحث پرسش نامربوط می کند، یا هم اینکه شخص نورمالی نیست. کسی هم که ندانسته سوال بی ربط بپرسد٬ جوابش تشریح و نشان دادن بی ربط بودن آن سوال است. اگر عنوان نوشته ى آقاى رويش را به همان شكل اولیه اش بپذيريم، اين خود شاهد مثال روشنى از يك ذهن مشوش و چوكات فكرى پريشان و منطق گریز است كه به سختى مى توان درك كرد كه چه مى خواهد بگويد. پرسش نامربوط كردن و پاسخ هاى بى پرسش دادن بعيد است ثمرش چيزى غير از سخنان مبهم و مغشوش باشد.

(ادامه مطلب را در جمهوری سکوت دنبال کنید)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر