۱۳۹۳ آذر ۲۵, سه‌شنبه

فرصت را از دست ندهیم


اشرف غنی و عبدالله، سکاندار نظامی اند که به نام «حکومت وحدت ملی» ایجاد کرده اند. همراهان این دو سیاستمدار در تبیین ویژگی آنان می گویند که یکی اهل کتاب و مطالعه است و از جهان مدرن و رازهای موفقیت و ناکامی های آن آگاه است و دیگری، عمرش را در مواجهه با واقعیت های دشوار و زمخت کشور سپری کرده و تا رسیدن به ریاست شورای اجرائیه، حرمان و درد و فراز و فرودهای زیادی را تجربه کرده است. بنابراین، انتظار می رود که این دو سیاستمدار، مقدم تر از هر همراه و همکار دیگر خود، نشان دهند که اهل عبرت اندوزی بوده و از سرگذشت تلخ این کشور، مایه های خوبی را برای سرنوشت بهتر آن تدارک دیده اند.
هم اشرف غنی و عبدالله و هم حکومتی که تحت نام «وحدت ملی» شکل گرفته و این دو شخص، نماد اقتدار آن به شمار می روند، فرصت خوبی به شمار می روند؛ اما روشن است که هیچ فرصت، جاودانه و همیشگی نیست. عرب ها می گویند که فرصت مانند ابر می گذرد. اگر اندکی غفلت شود، فرصت از دست خواهد رفت. به همین دلیل، فرصت فراهم آمده از حضور اشرف غنی و عبدالله، فرصتی است که در صورت غفلت ما، یا خود شان، ضایع شده و دوباره به حسرت مرسوم تاریخی خود گرفتار خواهیم آمد. با تأسی از تعبیر همراهان این دو سیاستمدار، شکست اشرف غنی را باید شکست داعیه «مدیریت» علمی و تخصصی در کشور دانست و شکست عبدالله را شکست «انتظار»ی که هنوز هم به آدرس سیاستمداران سنتی و کهنه کشور راجع می شود.
پیامد شکست اشرف غنی و عبدالله، برای افغانستان سنگین است. حد اقل، زمان پرشتابی که ما در آن به سر می بریم، مجال جبران کردن این شکست را برای ما نخواهد داد. بنابراین، قبل از اینکه اشرف غنی و عبدالله به نمادهای جدیدی از حرمان تاریخی تبدیل شوند، باید فکر و تدبیر بهتری صورت گیرد و خلاهایی که این دو سیاستمدار را تهدید می کنند، نشاندهی شوند و از ایجاد آنها جلوگیری شود.
***
اشرف غنی و عبدالله نباید دچار فریبی شوند که گویا رسیدگی به تمام امور یک کشور فروریخته با حکومت ناکام، از فکر و توان فردی آنان ساخته است و نیازی به برخوردهای نهادی و ساختارمند نخواهند داشت. اشرف غنی در منشور تحول و تداوم از این آسیب به صراحت یاد کرده و تعهد سپرده است که قدرت و توانایی های فرد را به کارایی نظام تبدیل می کند. تیوری غنی برای تبدیل کردن اقتدار فردی رییس جمهور به اقتدار نهاد ریاست جمهوری حاکی از همین دیدگاه وی بود. به همین ترتیب، عبدالله نیز تلاش می کرد بین تجربه های نخست سیاستمداری خود با آنچه که اکنون در برابرش قرار گرفته اند، تفاوت بگذارد.
زمان، به خصوص با سرعتی که تکنولوژی و ارتباطات گسترده کنونی خلق کرده است، متغیرهای دخیل در سیاست را به گونه بنیادی متحول می سازد. اشرف غنی و عبدالله نباید از درک و احترام این تحول غفلت کنند. سیاست کشور عرصه جدی ترین تعاملاتی است که بازی گران زیادی را در داخل و خارج کشور به هم وصل می کند. اشرف غنی و عبدالله در جریان رقابت های انتخاباتی خود با قسمت زیادی از این بازی گران آشنایی یافتند و در تعیین سیاست ها و رویکردهای انتخاباتی خود به آنها توجه کردند. اکنون این دو فرد، نباید با تکیه زدن بر اریکه ارگ یا ریاست شورای اجرائیه از این دریافت خود روگردان شوند و با گرایش به سنت های ناکام سیاسی در کشور، فرصت های موجود را هدر دهند.
چالش حکومت وحدت ملی تنها فساد اداری، طالبان، مافیای هار سیاسی و یا تهی بودن خزانه دولت نیست. کشور، با عبور از تاریخ استبدادی و مخصوصاً با اثرپذیری از مدیریت های ناکام سیاسی در چهار دهه اخیر، با وضعیت حساس و گسست های خطرناکی رو به رو است. کشور عملاً به گیتوهای اتنیکی و زبانی و مذهبی و سمتی تجزیه شده است. چالش منازعه میان نیروهای سنتی و واقعیت های تازه پای کشور، بحران های شدیدی را گوشزد می کند که اگر با خردمندی مدیریت نشوند، کشور را به فروپاشی کامل دچار خواهد ساخت. این منازعه تنها در سطح قشرهای نخبه کشور خلاصه نشده، بلکه تا درون خانه ها و لایه های زیرین جامعه راه باز کرده است. به همین ترتیب، سطح توقع در میان اقشار مختلف جامعه به حد سرسام آوری بلند رفته، اما واقعیت های موجود کشور، میزان امیدواری برای برآورده شدن این توقعات را نهایت کم نشان می دهد.
اشرف غنی و عبدالله نه می توانند از مشکلات و چالش هایی که تاریخ گذشته، و مخصوصاً حکومت کرزی، روی دوش شان انداخته است، گریز کنند و نه می توانند این مشکلات و چالش ها را با الگوهای مدیریتی کرزی پاسخ دهند. کرزی یک ارباب بود و سیاست او نیز الگوهای خود را از نظام ارباب رعیتی و نورم های زندگی قبیلوی می گرفت. او برای زمان اهمیتی قایل نبود. برای او نظام و ساختار ارزشی نداشت. او نه از قضاوت تاریخ هراس داشت و نه برای ادای مسوولیت های خود، دچار دلهره و هراس می شد. شکیبایی او نه ناشی از هوشمندی یا تجربه های حکومتداری اش، بلکه از بی مبالاتی و سبک سری هایش بود. او به همان سادگی که انتقاد مطبوعات و رسانه ها را تحمل می کرد، از نیش و کنایه های همتایان بین المللی خود طفره می رفت و به آنها بی اعتنایی می کرد. کرزی برای حل معمای پیچیده طالبان به ادا و اطوار قومی و قبیلوی اتکا می کرد. برای او طعنه و شماتت به قدرت های منطقوی و بین المللی نیز از عقب عینک های یک ارباب قشلاق معنا می شد. او به تصاویب پارلمان به اندازه یک نخود ارزش نمی داد، همانگونه که فیصله های لویه جرگه مشورتی را در فردیت خود زیر پا می کرد و نادیده می گرفت.
اشرف غنی و عبدالله، نه می توانند و نه باید تلاش کنند بر جاده ای راه بروند که کرزی باز کرده بود. آنها باید برای خود الگوهای ویژه ای خلق کنند که پای خودشان نوشته شود. از غنی و عبدالله توقع نمی رود که واقعیت ها را دگرگون کنند و یا بی مآبا به جنگ این واقعیت ها وارد شوند. اما این توقع می رود که با شعور و خرد مخاطبان خود در سطح ملی و بین المللی بازی نکنند.
***
سیاست عرصه شناخت و مدیریت واقعیت ها است. سیاستمدار فاقد آیدیال نیست، اما در عالم آیدیال سیاست نمی کند. سیاستمدار فردی بر روی زمین است. تاریخ سیاسی افغانستان را سیاستمداران آیدیال گرا به سیاهی سپرده است. امیرامان الله یک سیاستمدار آیدیال گرا بود. وقتی سه چهار گام در خیالات خود دوید، با کوتاه ترین دیواری که در برابر خود دید، به زمین افتاد و به گونه ای شرم آور عقبگرد کرد. مشروطه خواهان اول و دوم و مبارزان دهه دموکراسی و انقلابیون چپ و راست در چهره های مختلف الگوهای سیاست آیدیال گرا بوده اند. کرزی، برعکس، شخصی فاقد آیدیال بود. او در ابن الوقتی ساکن گردابی بود که تنها شعاع کوچکی از اطرافیان نزدیک خود را می دید. او به تنهایی، رویه دیگر همان سکه ای بود که تاریخ هشتاد ساله روشنفکری به میراث گذاشته بود. انتظار می رود اشرف غنی و عبدالله، از هر دو الگو متفاوت باشند. آیدیال اینها را دموکراسی و ارزش های مدنی تعدیل می کند. کافیست که در عرصه شناخت و مدیریت واقعیت ها، از خرد و تدبیر غفلت نکنند و به راهی نیفتند که اتهام عبرت ناپذیری و بی خردی سیاسی را بر آنان بار کند.
 اشرف غنی و عبدالله می توانند الگویی از یک سیاستمدار متفاوت باشند. آنها با تعهدات روشن قانونی در قبال حقوق و سرنوشت شهروندان به قدرت رسیده اند. بنابراین، اگر نشان دهند که وظایف و مکلفیت های خود را به عنوان کسی که در مقام تعمیل اتوریته قرار دارد جدی می گیرند، بدون شک صفحه ناکامی های مستمر سیاسی در تاریخ کشور را ورق خواهند زد و مسیر جدیدی را در عرصه مناسبات و روابط ملی و بین المللی کشور باز خواهند کرد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر