۱۳۹۳ دی ۳۰, سه‌شنبه

نامه به رییس جمهور (13)

نباید به رسم بد آیین نهاد

جناب رییس جمهور،
این سیزدهمین نامه است که خطاب به شما می نویسم. می پرسند که چرا این نامه ها را می نویسم و آیا شما این نامه ها را می خوانید و اگر می خوانید آیا به آنها بها می دهید...
از میان همه سوال ها، من تنها جواب اول را می دانم: برای شما نامه می نویسم، چون می دانم که نامه هایم را می خوانید و به آنها بها می دهید.
***
مقام ریاست جمهوری، شما را بیشتر از یک «فرد»، به نماینده یک «نهاد» تبدیل کرده است. نهادها همان ساختارهایی اند که مستقل از نقش و اثر مستقیم افراد حرکت می کنند و وجود و عدم شان به وجود و عدم افرادی خاص بستگی ندارد. هر قدر این خصوصیت در نهاد بیشتر شود، نهاد را «نهادینه»تر می گویند. نهاد ریاست جمهوری افغانستان نیز تنها با همین تعریف قابل توجه است. تا چند ماه قبل شما در این مقام نبودید. کرزی از این نهاد نمایندگی می کرد و دروازه ارگ به فرمان او باز و بسته می شد. امروز شمایید و فردا شما می روید و کسی دیگر می آید؛ اما نهاد ریاست جمهوری می ماند و باید بماند. در یک وقفه چند ساله، کشور ما از اتوریته نهاد ریاست جمهوری محروم شده بود. حد اقل این اتوریته از اعتبار زیادی برخوردار نبود. به خاطر آن، وضعیت دشوار و خطرناکی را رو به رو شدیم. هر گوشه کابل چندین فرمانروا داشت و چندین محکمه و چندین قانون و چندین هویت و خلاصه هر کسی برای خود کسی بود که به هیچ کسی دیگر بدهکار نبود. گویا تصمیم جمعی ما آن است که دیگر به این دریغ برگشت نکنیم.
من از اصطلاح رایج استفاده نمی کنم که بگویم شما در میان «بد»ها، «بد»ی تان کمتر است. می گویم شما در میان «خوب»ها، «خوبتر»ید. همین. کشور ما «بد» هیچ ندارد: تاریخ پنج هزار ساله اش، فرهنگش، شعرش، قهرمانی و بیگانه ستیزی اش، مهمان نوازی اش، بیگانه پروری اش، استبدادش، جهلش، خرافه هایش، آدم کشی هایش، سرخمی هایش، کوه های سر به فلک کشیده اش، امیرعبدالرحمن و ملاعمرش، گوشت و سبزی و انارش، هوای خوب و پاکش، زنان چادری پوشش، چرسی و بنگی اش، خشمش، محبتش، حکومت وحدت ملی اش، .... خلاصه همه چیزش «خوب» اند و در هیچ کدام عیب و ایرادی نیست. در میان همه این «خوب»ی ها، شما از نهاد ریاست جمهوری نیز نمایندگی می کنید. من با همین نگاه به شما نامه می نویسم و از «خوب»ی های شما اطمینان دارم که آنها را می خوانید و به آنها دوستانه اعتنا می کنید.
***
حرف اصلی اینجا است که سخن و تصمیم شما از مقام ریاست جمهوری به اندازه سخن و تصمیم افرادی دیگر نادیده گرفته نمی شوند. مثلاً شما کسی را به فلان پست نصب می کنید و فردایش این فرد می آید و دم دروازه من می ایستد و به سوال و جواب شروع می کند. من با او چه کار کنم؟ به همین گونه است قاضی ای که قضاوت می کند، وزیری که وزارت می کند و مشاوری که از انتساب به شما جفنگ می پراند. مثلاً به محض اینکه فردی از آدرس شما به وزارت نامزد شد، پولیس انترپول، نه تنها او، بلکه ده ها چهره مشهور دیگر را به عنوان تحت پیگردترین افراد خود در افغانستان قلمداد کرد. این یعنی اهمیت شما و موقعیت تان.
گذشته از آن، نامه نویسی های من نه هزینه ای دارد و نه زیانی را متوجه کسی می سازد. خودم لحظه ای می نشینم و با این نامه ها مسوولیت خود را به عنوان یک شهروند در برابر حکومت، و یک آشنا در برابر شما، ادا می کنم. شاید آنچه می گویم، تازه نباشند و شما را تکان هم ندهند؛ اما روی هم رفته، «تذکر»هایی اند که باید به خاطر سرنوشت بهتر خود با شما، در عالی ترین مرجع تصمیم گیری کشور در میان بگذارم. قرآن می گوید: «فذکر، ان الذکری تنفع المومنین». (یادآوری کن که یادآوری برای مومنان فایده دارد.) تذکر فتوا نیست. حکم نیست. الزام نیست. کسی که از تذکر فایده می گیرد، تذکر برای اوست.
جناب رییس جمهور،
خوب است همیشه خوش بین باشیم. با خوش بینی ما، واقعیت تغییر نخواهد کرد، اما نحوه مواجهه ما با واقعیت تغییر می کند. کابینه، دیر یا زود، رأی می گیرد. حکومت وحدت ملی، خوب یا بد، به راه می افتد. تصویرهای بد برای ما سودی نمی رساند. تنها کاری که از شما توقع می رود این است که بیشتر از دیگران احساس مسوولیت کنید و در حرف و تصمیم و عمل خود، الگوی بد نگذارید و سخن معروف سعدی را آویزه گوش داشته باشید که «نباید به رسم بد آیین نهاد / که گویند لعنت بر آن کاین نهاد».
شادکام و سرفراز باشید.
29 جدی 1393
پل خشک، دشت برچی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر