۱۳۹۴ مهر ۸, چهارشنبه

تصویر خلیلی در «اتاق فکر» (14)



نظر هشتم، نکته‌ی جالبی را به میان کشید: «خلیلی در موقف رهبری سیاسی، حتی در مقام معاونت ریاست جمهوری، به حدی فارغ‌البال است که هر روزی که دلش بخواهد ساعت 10 صبح به دفترش می‌رود و ساعت 2 بعد از ظهر به خانه بر می‌گردد. روزی که دلش نخواهد، پایش را از خانه هم بیرون نمی‌گذارد.» یکی از افراد نکته‌ی جالبی را یاد کرد: «خلیلی در روزهای جمعه هیچ‌کسی را نمی‌بیند و به هیچ کاری نمی‌پردازد، چون در این روز نماز جعفر طیار می‌خواند و یا مصروف ذکر و اورادی دیگر است».
یکی از افراد که لحظه‌های خلوت خلیلی را شاهد بود، بر دید و باورهای خرافی او ناخن گذاشت و یادآوری کرد که وی چگونه در بامیان نزد ملای یکاولنگ می‌رفت تا از روی خطوط کف دستش سرنوشت و آینده‌ی او را پیش‌بینی کند. او گفت: «خلیلی همین حالا هم در اکثر کارها و تصمیم‌های سیاسی خود از روی فال و استخاره عمل می‌کند.»
مثال‌های زیادی که در این زمینه مطرح شد، فرصت را برای بررسی مفکوره‌ی سیاسی خلیلی مساعد ساخت و تحلیل عمیقی از مفهوم اقتدار و رابطه‌ی آن با ذهنیت سیاستمدار و زمامدار ارایه شد. «خلیلی هیچگاهی مفهوم اقتدار را درک نکرده است. تصور او از رهبری سیاسی در حد ملایی است که به اربابی سیاسی رسیده و تجربه‌ی سیاسی‌اش از زدوبندهای کوچک و پیش‌پاافتاده‌ی سیاسی فراتر نمی‌رود.»
گفته شد که سقف رقابت و بلندپروازی خلیلی در حد جناح‌بازی‌های درون‌گروهی سازمان نصر بوده و بعد هم در حلقه‌بندی‌های سطحی حزب وحدت: «بیهوده نیست که خلیلی از ریش‌سفید و متنفذ قومی بیشتر الهام می‌گیرد و می‌آموزد تا از یک استاد دانشگاه یا متخصص امور سیاسی. او زبان متنفذ و ارباب را بهتر می‌فهمد و سیاست‌های او نیز در همین حد جولان دارد.»
گفته شد که خلیلی در زندگی سیاسی خود مفهوم «قدرت» را هیچ‌گاهی جدی نگرفت و در نهایت تصور می‌کرد که قدرت امتیازی است که به دلیل مهارت‌های فردی خود به دست آورده است. «او هزینه‌ی جامعه و سایر تعاملات مرتبط با حوزه‌ی سیاست را برای رسیدن به قدرت و رهبری سیاسی هیچ‌گاهی در نظر نگرفته است. فکر می‌کند همه‌چیز محصول خردمندی و هوش شخصی اوست. این است که او هنوز هم جامعه را قرضدار خود حساب می‌کند.» واکنش و حساسیت‌های خلیلی در برابر همراهان و رقیبان درون‌گروهی سازمان نصر و حزب وحدت از موضوعاتی بود که در همین ضمن مطرح و ریشه‌یابی شد. «او نقطه‌های ضعف کلانی دارد که در جریان کار مشترک و رقابت با حریفان درون‌سازمانی خود نشان داده و اکنون از همه‌ی این افراد هراس دارد.»
یکی از نزدیکان خلیلی، حساسیت‌های وی در برابر افراد قدرتمند و بانفوذ در درون سازمان نصر و حزب وحدت را ناشی از «کوچکی ذهن و فکر» او قلمداد کرد و گفت: «خلیلی از شخصیت‌هایی مانند شفق، داکتر طالب، وقار، عرفانی و محقق می‌ترسد؛ چون حس می‌کند که هیچکدام آن‌ها رهبری و زعامت او را باور نمی‌کنند.» در عین حال، گفته شد که «مهارت خلیلی در سیاست عملی، آفت بزرگ در رویکرد رهبری سیاسی او در سطح کلان است. این مهارت را او در جریان تجربه و کار با رقیبان کوچک سیاسی خود در درون جامعه‌ی شیعه و بعد هم در سطح رهبران جهادی افغانستان به دست آورده است. این مهارت به زدوبند سیاسی و معامله‌های زودگذر و آنی خلاصه می‌شود.» جمع‌بندی این نظر نیز جالب بود: «خلیلی را کسی فریب داده نمی‌تواند. چون او دست همه‌ی حریفان سیاسی خود را خوانده است و با همه از چشم بدبینی و سوء ظن برخورد می‌کند. او در جریان سیاست عملی یاد گرفته است که چگونه مراقب و هوشیار باشد که کسی زیر پایش را خالی نکند. همین است که به هیچ کسی اعتماد ندارد و در برابر هر کسی یک راه میان‌بُر برای شانه‌خالی کردن و فرار جستجو می‌کند.»
«خلیلی سیاستمدار با تعریف اکادمیک و مدرن نیست. یک سیاست‌باز است در میدان سیاست افغانستان.» این نظر، راز پناه بردن او به «سازوکارهای مذهبی و رفتارهای خرافی» را نیز توجیه می‌کند. «او سیاست را دارای اصول و قاعده‌های علمی نمی‌داند. او از این اصول و قاعده‌ها هیچ درکی ندارد. اکت و ادای مذهبی می‌کند، چون این اکت و ادا را مخاطبان عوام او می‌پذیرند. فال و نماز جعفر طیار، نوعی تسکین روانی است که او در دنیای سیاست به آن پناه می‌برد. او با کسی که دارای تجربه و فکر باشد، مشوره نمی‌کند. چون معتقد است که هیچ کسی چیزی را که او می‌داند درک نمی‌کند.»
***
نهمین نظر کارنامه‌ی خلیلی در پُست معاونت ریاست جمهوری را مورد ارزیابی قرار داد. «خلیلی کوچک‌ترین کاری نکرد که ظرفیت سیاسی و کادری جامعه را رشد دهد. کادرهایی که او در این‌جا و آن‌جا مقرر کرده است، همه در حد چشم‌بینی و انتظار کوچک شده اند و تمام هم و غم شان این است که در همان پُست باقی بمانند و از معاش و امتیازات آن محروم نشوند.» هم‌چنین گفته شد که «وی در گزینش افراد برای مناصب و پست‌های دولتی هیچ طرح منسجم و درازمدتی نداشت و تمام گزینش‌هایش را سلیقه‌ای و با معیارهای فردی انجام می‌داد.»
یکی از نظریات این بود که «خلیلی هیچ‌گاهی مفهوم «قدرت» را درک نکرد. او مفهوم «اقتدار» را نفهمید و با اقتدار بیگانه بود. برای او خانه و دفتر و ریاست جمهوری تفاوتی نمی‌کرد. او هیچ‌گاهی باور نکرد که فرد سوم مملکت است.» نظری که شبیه طنز سیاسی مطرح شد، خاطره‌ای بود که از قول مایکل میترینکو، دیپلومات امریکایی بیان شد: «خلیلی آنقدر بی‌عرضه بود که در دوران معاونت ریاست جمهوری خود برای شهردار کابل گفته نتوانست که کوچه‌ی منتهی به خانه‌اش را آسفالت کند. او آنقدر بی‌عرضه بود که حتی خودش فکر نکرد که با ده هزار دالر می‌تواند این کوچه را سمنت یا قیر کند تا هر روز موترهایش با کند و کپرها بالا پایین نپرد.»
موضع‌گیری‌های خلیلی در دوران جنگ کوچی و دایمیرداد و کجاو و خوات، و تملق‌گویی‌هایش در برابر کرزی و فهیم‌خان، چیزی شبیه یک فکاهی بود که بیان شد. گفته شد که داکتر صادق مدبر بارها مکتوب و امضای خلیلی را در کشوی میز خود نگه داشت و خلیلی ناچار می‌شد از دست او نزد کرزی شکایت کند. «هر گاهی که فهیم یا افرادش می‌خواستند می‌توانستند راه رفت و آمد مراجعین خلیلی را مسدود سازند، و گاهی حتی برای رفت و آمد خودش مزاحمت خلق می‌کردند.»
گفته شد که تنها وقتی که خلیلی از اقتدار خود استفاده کرد، در جریان اعلام نتیجه‌ی امتحان افسران اردو بود که افسران هزاره را برغم کامیابی در امتحان، به بهانه‌ی سهم قومی از لست حذف کرده بودند. «او در جلسه‌ی شورای امنیت به جدیت ایستادگی کرد، به گونه‌ای که آقای کرزی برای اولین بار در برابر حساسیت او عقب نشست.» کسی که این حکایت را گفت، یادآوری کرد که «این موضع‌گیری در طول دوران کار مشترک خلیلی با کرزی سابقه نداشت. به همین دلیل کرزی انتظار هم‌چون حساسیت را نداشت و فوری گفت که افسران همانگونه که استاد خلیلی می‌گوید، باید اجازه داده شوند که در اردو شامل باشند.» (ادامه دارد)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر