۱۳۹۴ مهر ۸, چهارشنبه

تصویر خلیلی در «اتاق فکر» (13)



نقش رهبری خلیلی در رابطه با کادرهای جامعه موضوع پنجمین نظر «اتاق فکر» بود. گفته شد که خلیلی در امر انسجام سیاسی کادرهای جامعه کوتاهی کرده، و چه بسا کادرهای جامعه را به انزوا و حاشیه رانده است. در این بخش، افراد و حلقاتی نام برده شدند که بعد از بابه مزاری، با انگیزه‌های بلند به سوی او آمدند تا او را در امر رهبری و مدیریت جامعه کمک کنند، اما او نه تنها این افراد و حلقات را حفظ نکرد و برای آن‌ها مجال کار نداد، بلکه همه‌ی آن‌ها را به افرادی ضعیف و ناکارامد تبدیل کرد و یا باعث شد که با عقده و ناراحتی او و حزب وحدت را ترک گویند. یکی از افراد گفت: «خلیلی همیشه از انسجام کادرهای قدرتمند خوف‌ناک بوده و از موجودیت آن‌ها به عنوان مزاحمتی در برابر رهبری خود تلقی داشته است.» در این مورد، باز هم مقایسه‌ای صورت گرفت میان شیوه‌ی رهبری خلیلی و بابه مزاری. گفته شد که بابه مزاری در وضعیت دشوار، چتری ایجاد کرد که همه‌ی کادرهای جامعه خود را در آن شریک احساس کنند، اما خلیلی این چتر را به حدی پایین کشید که جز افراد اندکی مجال نیافتند در آن شامل شوند.
یکی از افراد ریشه‌های تیوریک و فکری رهبری خلیلی را مورد تحلیل قرار داد و گفت که «خلیلی، به دلیل فقدان تفکر سیاسی، سیاست را تنها در عرصه‌ی عمل، آن‌هم عملی در سطح رقابت‌های کوچک و پیش‌پاافتاده، تجربه کرده است.» وی ادامه داد: «خلیلی با مطالعه بیگانه است. او قدرت نوشتن چند سطر محدود را ندارد. در صحبت با دانشمندان، فرهنگیان و استادان دانشگاه، همیشه احساس خستگی و ناراحتی می‌کند و خدا خدا دارد که جلسه تمام شود. او قدرت درک عمیق از مسایل سیاسی را ندارد و با تفکر ستراتژیک کاملاً بیگانه است. راز محجور بودن کادرهای سیاسی در سیاست خلیلی نیز همین ضعف فکری و اندیشوی اوست.»
***
نظر ششم، آسیب رهبری خلیلی بر ظرفیت فکری و فرهنگی جامعه را بررسی کرد. گفته شد که «خلیلی ظرفیت فرهنگی و سیاسی جامعه را در حد تملق‌گویی و چشم‌بینی فرو کاست و مهم‌ترین افراد برای او کسانی شدند که برای گرفتن عکس و یا فیلم به دنبالش می‌دوند و در جلسه نیز سقف فکر شان را چندین درجه پایین‌تر از خلیلی نشان می‌دهند.» در این مورد، از تکانه‌ی عظیم جامعه بعد از مقاومت کابل و رهبری بابه مزاری یاد شد و گفته شد که موج عظیمی از یک نسل آگاه و هدفمند به راه افتادند که ظرفیت بزرگ فرهنگی جامعه را تمثیل می‌کردند: «این نیروها در مواقع مختلف با هیجان و امیدواری به خلیلی نزدیک شدند و از او ابراز حمایت و پشتیبانی کردند؛ اما خلیلی، به دلیل ضعف فکری و فرهنگی خودش، این کادرها را طرد کرد و نشان داد که ظرفیتش برای استفاده از توانمندی‌های آنان فوق‌العاده اندک است.»
یکی از افراد، به ترتیب از شخصیت‌هایی نام برد که در طول دوران مبارزات سیاسی خلیلی، با اعتماد به سوی او آمده و با کم‌ترین توقع به او دست داده اند، اما او همه‌ی این افراد را به سادگی از دست داده و حلقه‌ی اطرافیان خود را از افراد ضعیف و متملق پر کرده است. «خلیلی از افرادی که نظر و طرح بلندی مطرح کنند و یا سیاست‌ها و برنامه‌های او را مورد نقد قرار دهند، می‌ترسد.» گفته شد که در این مورد نیز خلیلی درست در نقطه‌ی مقابل بابه مزاری عمل کرده است. «بابه مزاری زمینه را برای مشارکت و سهم‌گیری بهترین استعدادها و کادرهای جامعه مساعد کرد، اما خلیلی همه‌ی این استعدادها را به رایگان نفله کرد و از بین برد.» در یک بررسی دیگر گفته شد که «میزان افراد و حلقاتی که برای حمایت از خلیلی پیش‌گام شدند، قابل مقایسه با بابه مزاری نیست.» یکی از افراد گفت: بعد از بابه مزاری عده‌ی کثیری در جامعه بودند که فکر می‌کردند در حمایت موثر از بابه مزاری کوتاهی کرده اند. «این عده می‌خواستند کاستی خود در حمایت از بابه مزاری را در کنار خلیلی جبران کنند. اما خلیلی این امکان را اصلاً درک نکرد و مورد توجه قرار نداد.»
یکی از افراد آسیب‌های کلان این رویکرد در رهبری خلیلی را از منظر مخدوش کردن قدرت رهبری و مدیریت سیاسی جامعه مورد بررسی قرار داد و گفت: «این رویکرد، ظرفیت رشد سیاسی و مدنی جامعه را در عرصه‌ی مشارکت سیاسی به اندازه‌ی ده‌ها سال عقب زد.» در ادامه‌ی این نظر گفته شد که «آسیب‌دیدن ظرفیت فرهنگی جامعه، تجربه‌ی سیاسی جامعه را نیز مخدوش ساخت و از هرگونه حرکت سازمان‌یافته و روشمند برای تدوین تجربه‌ی سیاسی جامعه جلوگیری کرد.» یکی از نقدهای جدی این بود که «رویکرد غیرفرهنگی خلیلی، توانمندی‌های اکثریت کادرهای جامعه را هدر داد و یا آنان را به مهره‌های ارزان و کم‌بها در خدمت حلقات بیرون از جامعه تبدیل کرد و یا باعث شد که این نیروها از کشور بیرون شوند.»
***
نظر هفتم، در ادامه‌ی نظر ششم، یادآوری کرد که «خلیلی با نخبگان سیاسی، اقتصادی و دانشگاهی در حد استفاده‌جویی‌های ابزاری تعامل کرده و این استفاده‌جویی نیز کاملاً مقطعی و غیر استراتژیک بوده است.» گفته شد که وی هرگاه ضرورت احساس کرده، به افراد مراجعه کرده است، اما به محض آنکه کارش تمام شده، حتا ضرورت یک تماس ساده یا پاسخ گفتن به یک رابطه‌ی عادی را نیز بیهوده تلقی کرده است. به همین دلیل، «اکنون وی فاصله‌ی خود و حزب وحدت با نخبگان فرهنگی و سیاسی جامعه را به حدی تنزیل داده است که کم‌ترین افراد باصلاحیت هوس می‌کنند با او و سیاست‌هایش همراه شوند.»
در یکی از تحلیل‌ها، با توجه به ریشه‌های فکری و تیوریک این رویکرد سیاسی خلیلی، گفته شد که وی «دارای فکر و دیدگاه ستراتژیک نیست. او یک فرصت‌طلب کوتاه‌بین است و سیاست خود را نیز در مصداق‌های کوچک و محدود تنظیم می‌کند. او به فردایی در سیاست باور ندارد. برای او همه چیز حالا است، همین حالا.»
در یک بررسی دیگر گفته شد که «آسیب این رویکرد خلیلی را باید به طور جدی مورد توجه قرار داد. وی مناعت و عزت نفس کادرها و نخبگان سیاسی، اقتصادی و دانشگاهی را به بازی گرفت و باعث شد که این سرمایه‌ی عظیم جامعه، پیدا کردن شغل و نان و معیشت را مهم‌ترین دغدغه‌ی زندگی خود تلقی کند.» گفته شد که «خلیلی هیچگاهی فکر نکرد که ظرفیت علمی و تخصصی این کادرها، نیازهای کلانِ نظام سیاسی و اداری کشور را پاسخ می‌گوید. این رویکرد خلیلی، بزرگ‌ترین آسیب را به نظام سیاسی و اداری کشور نیز وارد کرد.» (ادامه دارد)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر