۱۳۹۴ آذر ۲۴, سه‌شنبه

«صدا» بی«پاسخ» نمی‌ماند (1)


خوشحالم که بعد از 39 روایت، بالاخره صدایی بلند شد تا روشن شود که «صدا»یی که مطرح شده است، پاک هم بی‌«پاسخ» نمانده است. هر چند این «پاسخ» را «اعلامیه» نام گذاشته اند به عنوان «تذکر»ی خطاب به من که «از آدرس ما سخن نگویید!ُ».
***
 «روایت یک انتخاب» بدون شک «به یک جمع نسبت داده شده است»، اما سخن «یک جمع» نیست. روایت یک فرد است از آنچه در «یک جمع» اتفاق افتاده است. برای بازگویی این روایت، بیش از یک سال، منتظر ماندم و آغازین شماره‌ی آن، در حوالی یک‌سالگی «حکومت وحدت ملی» روی صفحه آمد. نه موضوع این روایت «اتاق فکر» است و نه قلمرو آن از آغاز تا انجام «اتاق فکر» خلاصه می‌شود. «اتاق فکر» و آغاز نشست‌های آن، نقطه‌ی عطفی است که گفته ام در انسجام تصمیم من برای اشتراک در انتخابات اثر زیادتری داشته است. این روایت، روایت انتخاب من است و انجام آن، همان‌گونه که در «اعلامیه» پیش‌بینی شده است، راه درازی را باید طی کند تا به روز تحلیف ریاست جمهوری، به عنوان ماحصل «یک انتخاب» برسد.
***
روایت می‌تواند دقیق باشد یا غیر دقیق. خوبی «روایت یک انتخاب» این است که از «همکاران حی و حاضری که تصور میشود مسؤولیت های مشترک باهم دارند» سخن می‌گوید؛ کسانی که می‌توانند به راحتی زبان باز کنند و صورت دقیق‌تر و یا واقع‌بینانه‌تری از «آن‌چه اتفاق افتاد» ارایه کنند. شاید بار غیراخلاقی بودن این روایت کم‌تر از آن باشد که سخن به همکارانی نسبت داده شود که دیگر در جمع نیستند و نمی‌توانند بر واقعی یا غیر واقعی بودن روایت شهادت دهند.
من در «روایت یک انتخاب» از خلیلی حرف می‌زنم. او «حی و حاضر» است. می‌گویم او هم از اشرف غنی حمایت کرد و در ازای حمایت خود، فردی را به معاونت دوم ریاست جمهوری نصب کرد. خلیلی روایت کند که او راهش با اشرف غنی را از کجا آغاز کرد، با اشرف غنی چه گفت، از او چه عهد گرفت، به او چه عهد داد، در فرجام روز چه به دست آورد و چه مقدار از تعهداتش در این معامله تحقق یافت و چه مقدار تحقق نیافت. من روایت می‌کنم که من دو و نیم ماه با خلیلی نشست و برخاست داشتم تا بالاخره حاضر شد اشرف غنی را برای اولین بار در منزلش به حضور بپذیرد. خلیلی یا اشرف غنی، هر دو زنده اند تا بگویند این روایت درست است یا درست نیست.
من روایت می‌کنم که اشرف غنی در منزل خلیلی برای او گفت که «تو را در سیاست هزاره مجتهد و مرجع تقلید خود می‌دانم». خلیلی و اشرف غنی هر دو «حی و حاضر» اند تا روایت کنند که این سخن به میان آمد یا نه. من روایت می‌کنم که در آخر صحبت‌های خلیلی و اشرف غنی در پاسخ به سوال خلیلی که گفت «تو هیچ چی نگفتی؟» گفتم: «یک سوال استاد خلیلی دارد و یکی هم دکتر. سوال استاد خلیلی حل مسأله‌ی کوچی است و سوال دکتر معرفی کردن یک فرد مناسب در تکت انتخاباتی». اشرف غنی متعهد شد که مسأله‌ی کوچی را به طور قاطع و بنیادی حل می‌کند و برای آن زمان تعیین کرد. خلیلی هم گفت که برایش لست می‌دهد تا او از میان لست فرد مناسبش را برگزیند. حالا خلیلی و اشرف غنی «حی و حاضر» اند تا بگویند که این روایت درست است یا نادرست. اگر درست است نتیجه‌اش چه شد و اگر نادرست است، درستش چه بود.
من از دانش سخن می‌گویم. معاون دوم ریاست جمهوری است، «حی و حاضر». می‌گویم که در حضور او جواد سلطانی از منسوخ بودن حزب وحدت و زبان و ادبیات آن سخن گفت و کار با این حزب را مشکل خواند. دانش بگوید که این روایت درست است یا نه. من روایت می‌کنم که در حضور دانش آجندا تعیین شد: چالش‌های انتخابات. از میان چالش‌ها، چالش‌های شخصیت‌ها در اولویت قرار گرفت و برای خلیلی 25 مورد ضعف و کاستی نشان‌دهی شد و 14 مورد نقطه‌ی قوت. همه را هم از صفحه‌ی یادداشت‌های خودم نقل کرده ام. اگر 25 مورد ضعف و کاستی خلیلی که گویا «نسبتهای توهین آمیزی» به «بزرگان» است واقعیت نداشته و «نسبت دادن آن سخنان نادرست و توهین آمیز» را «قاطعانه» رد می‌کنند، دانش می‌تواند روایت کند که آن 25 مورد نبود، 22 مورد بود. 14 مورد قوت نبود، 28 مورد بود. فایده‌ی «حی و حاضر» بودن همین است و انتظار می‌رود که با این شرط، «حی و حاضر» بودن اثبات شود.
بقیه‌ی اعضای «اتاق فکر» همه «حی و حاضر» اند. خوب است لب باز کنند و بگویند که آن‌چه امروز یک «طعنه» شده است، به انتخاب چه کسی و چرا اتفاق افتاد. بلیغ وزیر شده است و ظهیر والی. اینها اجزای نظام و حکومتی اند که نتیجه‌ی «یک انتخاب» محسوب می‌شود. بگویند که این «انتخاب» چه بود و چگونه انجام شد که حاصلش معاون و وزیر و والی حکومتی شد که حالا به چنین «طعنه»ی سنگین تبدیل شده است.
***
من در «روایت یک انتخاب» ادعای گزاف ندارم. از آدرس کسی هم سخن نمی‌گویم. ادعایی دارم به آدرس کس و کسانی که به «گزاف» روی گردن من و دو سه نفر از هم‌نسلانم افتیده است. من از اشرف غنی و اتمر و خلیل‌زاد روایت می‌کنم. از خلیلی و دانش و دوستم می‌گویم. من در حلقه‌ی «اتاق فکر» نشسته ام، در حلقه‌ی ستاد رهبری کمپاین انتخابات و در حلقه‌ی شورای سیاسی. من از اولین نشست و آخرین نشست می‌گویم. از شب‌نشینی و روزنشینی می‌گویم. از گریه و خنده می‌گویم. از قهر و غضب می‌گویم. از وعده و خلف وعده می‌گویم. اینها همه روایتی اند که من متصدی بازگویی آنم و بار آن را هم به گردن می‌گیرم. ادعای «راست»گفتن ندارم، اما انتظار دارم «راست» از خلال روایت‌های افراد «حی و حاضر» بیرون بیاید تا هزینه‌ی سیاست برای نسل فردا، هم‌چون نسل ما، سنگین و شرم‌آور نباشد.
***
من از خلیلی خواست‌های زیادی داشته ام. می‌خواهم این خواست‌ها را از زبان خودش روایت کند. مطمین هستم که هیچ یک از اعضای «اتاق فکر» موفق نشدند حتا یک جلسه‌ی مشترک با خلیلی برگزار کنند تا خواست و مطالبه‌ای مطرح شود که خلیلی به آن پاسخ بگوید یا پاسخ نگوید. این خواست مانده است میان من و خلیلی. دوست دارم خلیلی بگوید که خواست‌ها و مطالبات من از او چه بوده است و او در پاسخ به این خواست‌ها و مطالبات چه گفته است. خواست من از اشرف غنی روشن بود. همه آن را می‌دانستند. خواستی که در اولین نشست مطرح کردم تا خواستی که در حضور خلیلی مطرح کردم و تا خواستی که در حضور حسین سرامد و نبی احمدی و داکتر شفق خواتی و عبدال‌علی محمدی و جمعه محمدی و امان فصیحی مطرح کردم و تا خواستی که در روز مناقشه بر سر معضل کوچی‌ها مطرح کردم و تا خواستی که در نشست چهارنفره میان من و او و سیما غنی و سلام رحیمی مطرح کردم. همه روشن اند و همه یکی یکی به روشنی و تفصیل می‌آیند و همه را نیز با جزئیات آن روایت می‌کنم. پاسخ اشرف غنی هم در تمام موارد برای من روشن و واضح بوده و نتیجه‌ی عملی آن هم اکنون برای همه‌گان قابل دید است. اما خواست من از خلیلی هنوز بیان نشده است. می‌خواهم این خواست را از زبان خلیلی بشنوم تا بعد بگوید که وی در برابر این خواست‌ها چه کرده است و چه پاسخی داده است.
***
من ضعف‌ها و کاستی‌های زیادی داشته ام. بزرگ‌ترین ضعف و کاستی من کار با اشرف غنی به اتکای خلیلی و دانش بوده است. بزرگ‌ترین کاستی و ضعف من عدم درک از خصوصیت نظام فاسدی بوده است که خارج از اراده و خواست افراد عمل می‌کند. بزرگ‌ترین ضعف و کاستی من دست درازکردن برای کار با جمعی بود که شناختم از آن‌ها و خصوصیت نهادی کار شان بیشتر از سه دهه سابقه داشت، اما من باز هم به تجربه‌ی دوباره‌ی آن امیدوار بودم. «روایت یک انتخاب» روایت همین ضعف و کاستی است که باید برای تاریخ بماند.
والسلام
17 عقرب 1394 کابل
عزیز رویش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر