۱۳۹۴ آذر ۲۴, سه‌شنبه

منافق کیست؟ (9)



جناب معاون رییس جمهور،
شما هر چه به آخر اعلامیه نزدیک می‌شوید، نشان می‌دهید که سنگینی وزن خود را بر کرسی معاونت ریاست جمهوری بیشتر احساس می‌کنید. شما می‌نویسید: «باکمال تأسف باید گفت که نویسنده "روایت یک انتخاب"  در بسیاری از قسمت هایی که صد فیصد ذهنی و خلاف واقع بیان کرده است، آگاهانه از زبان مبهم و منافقانه استفاده کرده است».
شما شخصیت محترمی هستید، اما من ناگزیرم بگویم «سلام بر اخلاق» و «سلام بر ادب» و سلام بر جناب قانون‌پوه دانش!
از جناب شما خاضعانه می‌پرسم که چه کسی منافق است؟ اگر آینه‌ی دیگری ندارید، حاضرم یک بار چشمانم را در برابر چشمان تان آینه‌وار بگیرم تا در آن نشانه‌هایی از حضور یک «منافق» را جستجو کنید.
حد اقل سه فرد خوب می‌دانند که من در زبان و ادبیاتم، در حضور افراد چقدر صراحت داشته ام: شما، خلیلی، اشرف غنی احمدزی. من برای اشرف غنی در دوران کار مشترک انتخابات، سیزده نامه نوشته ام. همه‌ی این نامه‌ها نشان از لحن و صحبت‌های من با مخاطبی است که حالا بر کرسی ارگ ریاست جمهوری تکیه دارد. برخی از این نامه‌ها را به دلیل ارتباط آن‌ها با کار و روابط شما، در اختیار شما نیز قرار داده ام. آن زمان هم، حد اقل یکی از افرادی که به این مقام او باورمند بود و با همین باورمندی در کنارش ایستاده بود و برایش اطمینان می‌داد، من بودم.
خلیلی با من و صحبت‌هایم از سال‌های 1367 و 1368 کم و بیش آشنا بوده و بعد از دوران «امروز ما» و «عصری برای عدالت» بیشتر آشنا شده است. در این دوران برای خلیلی ده‌ها نامه نوشته ام که وی از طریق آن‌ها مرا می‌شناخته و با زبان و صراحتم آشنا بوده است.
جناب شما، حد اقل در همین دوران انتخابات، با من و زبان و صراحتم آشنا بوده اید. چه دلیلی دارد که در میان همه‌ی فحش‌هایی که می‌توانست بر زبان تان جاری شود، این یکی را انتخاب کرده اید؟ باز هم دعا می‌کنم که این زبان مال قانون‌پوه دانش نبوده و کسی دیگر از مقام وی ظرفیت خود را بازتاب داده باشد. اگر چنین باشد، باز هم مستوجب ملامتی نخواهید بود. نمی‌توانم باور کنم که استاد دانش، از کرسی صدارت و معاونت ریاست جمهوری این‌قدر آسیب دیده باشد و تا این مرحله سقوط کرده باشد.
جناب قانون‌پوه، استاد دانش،
می‌دانید که «منافقت» اتهام سنگینی است. «نفاق» فاصله‌ای را نشان می‌دهد که «بود» و «نمود» فرد را از هم جدا می‌کند. آیا حاضرید نمونه‌ای از این فاصله را در یک مقایسه میان خود تان و من نشان‌دهی کنید تا روشن شود که چه کسی «منافق» است؟
من در عالم سیاست، هرگونه پنهان‌کاری از مردم را مصداق «منافقت» می‌دانم. شما بدون شک این روایت دینی را شنیده اید که می‌گوید «إن اعظم الخيانه خيانه الامه و افظع الغش غش الائمه». (بزرگ‌ترین خیانت خیانت به مردم و شنیع‌ترین دغلی دغلی پیشوایان است». شما بگویید که چه مقدار از حرف‌های سیاسی تان را با مردم در میان گذاشته اید؟ بگویید که حالا چه مقدار با مردم سخن می‌گویید تا مردم از رازهای سیاست شما باخبر شوند؟ بگویید که روزانه در قصر صدارت چه کارهایی را انجام می‌دهید و با چه کسانی مشوره و صحبت دارید که محتوا و مضمون آن ضمانتی برای سرنوشت بهتر مردم باشد؟ بگویید که از کجا چه مقدار پول می‌گیرید و این پول را در کجا و چگونه مصرف می‌کنید؟ بگویید که زبان تان در جلسات ارگ و شورای امنیت چگونه چرخش می‌کند و چه کلمات و عباراتی بر روی زبان تان جاری می‌شود؟ آیا حاضرید برای توجیه اتهام «منافقت» بر من، حد اقل یک بار فاصله میان «بود» و «نمود» تان را رفع کنید؟
اما «زبان مبهم». این را باز هم به جناب شما ارجاع می‌دهم. شکی ندارم که گاهی در «روایت یک انتخاب» از کاربرد زبان مبهم ناگزیر بوده ام. به همین ترتیب، در مواردی خاص از افراد نام نبرده ام. منظورم در هر دوی این موارد صرفاً رعایت یک امر اخلاقی بوده است نه چیزی دیگر. موارد خاصی بوده است که افراد عینی متحقق در خارج از ذهن سخنی گفته اند، اما با درنظرداشت ملاحظات اخلاقی و جایگاه افراد در سیاست کنونی، از آن‌ها نام نبرده ام. این کاستی را می‌پذیرم و هنوز هم بر صحت این ملاحظه باور دارم. اما اگر جناب شما و سایر همکاران تان مایل باشید، حاضرم تمام موارد را با نقل قول از اشخاص معین نشر کنم تا دیده شود که این موارد چه بوده و نشر آن‌ها با ذکر نام گویندگان آن‌ها چه پیامدی می‌توانسته است داشته باشد. اگر ابهام این است من حاضرم به تمام این ابهامات پاسخ دهم. تنها حرفم این است که جناب معاون ریاست جمهوری و همکاران شان با این امر مشکلی نداشته باشند و فردا آن را امری غیر اخلاقی یا ضربه‌ای بر حیثیت فردی، شغلی و اجتماعی خود عنوان نکنند.
جناب معاون رییس جمهور،
من عادتاً در سیاست با زبان صریح عمل کرده ام. تصورم این بوده است که این زبان هم برای من و هم برای مخاطبانم مفید بوده اند. صراحت به معنای بی‌ادبی و بی‌حرمتی نیست. صراحت به معنای آن است که شما آینه‌وار در برابر دوست تان قرار می‌گیرید و آن‌چه را در ذهن دارید می‌گویید تا رابطه‌ی تان عاری از هرگونه ابهام و پیچیدگی باشد. از اشرف غنی احمدزی بپرسید که زبان من در حضور او چگونه چرخیده است. از خلیلی بپرسید که من در حضور او از چگونه زبانی استفاده کرده ام. من در عرف سیاسی اخلاقی نیکوتر از این نمی‌دانم. من از نهایت تواضع و ادب با مخاطبانم صحبت کرده ام. زبان صریح با بی‌ادبی و بی‌تربیه‌گی یکی نیست. همانگونه که هر سکوت و خاموشی و کرنش با ادب و تربیه و اخلاق یکی نیست.
اعتراف می‌کنم که خیلی از حرف‌ها را در «روایت یک انتخاب» نگفته ام و نمی‌گویم. این حرف‌ها همان اند که یا کسی به طور انفرادی تنها با من گفته است، یا هیچ اثر خاصی در حوزه‌ی عمومی و بر زندگی و سرنوشت جمعی ندارند و یا اثرات سوء و زیان‌بار آن‌ها بر مصالح و منافع عامه جبران‌ناپذیر است. من بررسی رابطه‌ی این قوم و آن قوم، این سیاستمدار و آن سیاستمدار، این موضع و آن موضع را به هیچ صورت شامل این عرصه نمی‌دانم. درانی و غلجایی با هم مشکل کمی ندارند. هزاره و پشتون، یا تاجیک و پشتون، یا هزاره و تاجک با هم مشکل کمی ندارند. صد حرف ناگفته در میان آن‌ها وجود دارد. می‌خواهم این حرف‌ها از یک «راز آشکار» به یک «سخن آشکار» تبدیل شوند. من با اشرف غنی گفتم که مشکل هزاره و پشتون چیست و راه حل آن چیست. من با خلیلی گفتم که ناگزیری‌های هزاره و پشتون در روابط آنان چیست و راه حل آن چیست. در «اتاق فکر» کسی به یقه‌ی خلیلی یا اشرف غنی کاری نداشت. ما با این شخصیت‌ها وارد میدان انتخابات می‌شدیم و باید می‌نشستیم و نقطه‌های قوت و ضعف آنان را نشان‌دهی می‌کردیم تا در موقع کارزار انتخاباتی غافل‌گیر نشویم. آیا بیان این حرف‌ها «منافقت» است یا زبان مبهم؟ (ادامه دارد)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر