۱۳۹۶ آذر ۱۸, شنبه

آخرین نامه به اشرف غنی احمدزی (90)

به نام خدا

جناب داکتر اشرف غنی احمدزی، سلام.

امیدوارم خسته نباشید و توان و انرژی و امیدواری تان به کاری که پیش رو دارید، قاطع‌تر از قبل باشد. فکر می‌کنم تا اینجا، برغم نابسامانی‌ها و برخی واقعیت‌های ناخوشایند، دستاوردهای امیدبخشی نیز داشته ایم:

1) برگزاری انتخابات:
سال 1392، سالی پر از دلهره بود. این هراس وجود داشت که اگر انتخابات، به هر دلیلی برگزار نشود، کشور با خطر فروپاشی نظام مواجه خواهد شد. در اولین روز دیدار ما در سیزدهم جوزای 1392، توجه به این دلهره یکی از دلایلی بود که برای کار در عرصه‌ی انتخابات تعهد سپردیم. انتخابات بر اساس تقسیم‌اوقات، در شانزدهم حمل 1393 برگزار شد و زمینه برای انتقال مسالمت‌آمیز قدرت فراهم گردید. گام بعدی ایجاد نظامی است که بر اساس مشارکت و شمولیت همه‌ی نیروهای سیاسی کشور به میان آید که امیدوارم در این زمینه نیز شاهد بحران و یا بن‌بست خطیری نباشیم.

2) رابطه‌ی هزاره و پشتون:
رابطه‌ی اقوام در مجموع، و رابطه‌ی هزاره و پشتون به طور خاص، برای هر دو جانب ما مهم‌ترین دغدغه‌ی ذهنی در کشور بوده است. این دغدغه صرفاً بار روشنفکرانه و تیوریک ندارد، بلکه درکی است که از عینی‌ترین واقعیت جامعه ناشی می‌شود. هزاره و پشتون طولانی‌ترین مرز را در سراسر کشور دارند؛ هزاره و پشتون زبان مشترک ندارند و به سادگی پیام‌های خویش را به همدیگر انتقال داده نمی‌توانند؛ به دلیل فقدان زبان مشترک و امکان تفاهم بی‌واسطه، تفاوت مذهب نیز سو‌ء برداشت در روابط این دو جامعه را دامن زده و آن‌ها را گاهی از مرز کفر تا ایمان فاصله می‌بخشد؛ هزاره و پشتون در تاریخ خود وحشتناک‌ترین خاطره‌ی استخوان‌شکنی داشته و سیاست‌های منسجم حکومتی نیز در جریان صد سال گذشته بر اساس همین استخوان‌شکنی عمل کرده است؛ خاطره‌ی طالبان و عملکرد شنیع آنان در برابر بابه مزاری و قتل‌عام‌های قزل‌آباد و مزار و بامیان و یکاولنگ و تخریب مجسمه‌های بودا و اظهارات و فتواهای زهرآلود و متحجرانه‌ی آنان بر همه‌ی این مشکلات دامن زده و آن را تازه ساخته است. توجه مدبرانه و جدی برای رسیدگی به این مسأله نیز در اولین جلسه‌ی ما در سیزدهم جوزای 1392 مورد تأکید قرار گرفت. به نظر می‌رسد انتخابات، زمینه را برای ترمیم و نزدیک‌ساختن این شکاف عمیق اجتماعی در رابطه‌ی هزاره و پشتون تقویت کرده و امکان کارهای جدی‌تر و موثرتر آینده را بیشتر ساخته است.

3) معضل کوچی و هزاره:
معضل کوچی و هزاره دغدغه‌ی خاص دیگری بود که در اولین روز دیدار ما مورد تأکید قرار گرفت. ناخن‌گذاشتن بر این معضل و پیشنهاد راه‌حلی متناسب با شرایط و واقعیت‌های خاص کشور، دستاورد امیدبخشی در این زمینه محسوب می‌شود. انتظار می‌رود که با عملی ساختن این طرح، زمینه برای جلوگیری از خون‌ریزی و مصیبت در رابطه‌ی هزاره و کوچی برای همیشه از میان برود و امکان زندگی مدنی و آرام برای هر دو جامعه فراهم شود.

4) فروریزی دیواره‌های سنتی در سیاست:
انتخابات امسال اولین فرصت برای پیوند واقعی میان اقشار مختلف اجتماعی را در لایه‌های زیرین روابط و مناسبات جامعه فراهم ساخت. نخبگان سیاسی سنتی که تا کنون به عنوان دربان‌های سیاست جوامع عمل می‌کردند و تمام معاملات سیاسی را در عقب دروازه‌ی جامعه انجام می‌دادند، در این انتخابات ناگزیر شدند تا دروازه را باز کنند تا جوامع برای اهداف مشترک به هم ارتباط بیابند، به کار و تلاش مشترک بپردازند و هیجان و دلهره‌های مشترکی را تجربه کنند. انتخابات 1383 با بلاک‌بندی کاملاً قومی به سر رسید، انتخابات 1388 هیچ‌گونه بلاک‌بندی مشخص و جدی‌ای را به وجود نیاورد، اما انتخابات 1393 حوزه‌ی رأی را در رقابت‌های جدی کاندیدان ریاست جمهوری به سراسر کشور گسترش داد و این امر می‌تواند آغاز حرکت برای ساختن یک ملت یا جامعه‌ی واحد سیاسی تلقی شود.

5) در هم‌شکستن تابوهای سنتی سیاسی:
در این زمینه هزاره‌ها، برغم اینکه در ظاهر نسبت به تمام جوامع اتنیکی دیگر دچار پراکندگی عظیم سیاسی شدند، در واقع بر تابوهای سنتی سیاسی کشور نیز به شکل مشهودی غلبه کردند. هزاره‌ها با کمپاین‌های جدی خود مرز شورای نظار و تاجیک و جنگ‌های کابل را عبور کرده و در تیم اصلاحات و همگرایی نقش برجسته‌ و مهمی ایفا نمودند. به همین‌ترتیب، در تیم تحول و تداوم نیز بر ذهنیت خصومت تاریخی با پشتون‌ها و کوچی غلبه کرده و عمیق‌ترین گفتمان سیاسی را در روابط و مناسبات سیاسی خود با پشتون‌ها به راه انداختند. حضور هزاره‌ها در سایر تیم‌ها نیز تأکید بر گرایش‌های مستقلانه در سیاست این جامعه بود و نشان داد که نسل جدید این جامعه برای گزینش‌های سیاسی خود منتظر فتوا و نظر نخبگان سیاسی سنتی خود نمی‌ماند. داکتر عبدالله از آدرس محقق بالاترین رأی هزاره‌ها را به سوی خود جلب کرد و هزاران تن از جدی‌ترین نخبگان هزاره نیز با یک محاسبه‌ی جدی و روشن در کمپ تحول و تداوم سهم گرفتند. یک نظرسنجی ابتدایی از طریق شبکه‌های ده جمع یک در سراسر حوزه‌های رأی‌ هزاره‌ها نشان می‌دهد که بیشتر از هشتاد درصد هزاره‌هایی که به تیم تحول و تداوم رأی داده اند، به صراحت می‌گویند که در این گزینش به شخص داکتر اشرف غنی احمدزی و برنامه‌های حکومت‌داری او توجه داشته اند، حالانکه بیش از نود درصد کسانی که به تیم اصلاحات و هم‌گرایی رأی داده اند، از محقق به عنوان دلیل گزینش سیاسی خود نام می‌برند. رأی به عبدالله و محقق یک وجه غالب دیگر نیز دارد و آن این است که آن‌ها با دامن زدن هراس موهوم از حکومت پشتون یا کوچی، آرای مردم را به سوی خود جلب کرده اند حالانکه ارزش‌ها و نیکویی‌های حکومت عبدالله را هرگز بیان نکرده اند؛ اما رأی‌دهندگان شما، بر وجه اثباتی گزینش خود تکیه کرده و می‌گویند که با اشرف غنی انتظار دارند چه روزنه‌هایی برای مقابله با بحران‌های کشور باز شود. (صورت آماری ترکیب رأی‌دهندگان هزاره در نظرسنجی شبکه‌های ده جمع یک را ضمیمه‌ی همین نامه برای تان می‌فرستم.)

جناب داکتر،
دستاوردهای نیکوی انتخابات را می‌توان به مراتب بیشتر از این ردیف کرد؛ اما این‌ها هیچ‌کدام، پایان ماجرای سیاست و چالش‌های آن در کشور نیست. نتایج انتخابات به احتمال اغلب، شما را در دور اول یا دوم، به زمامداری کشور نایل می‌سازد. تا این مرحله را می‌توان «پیروزی در انتخابات» قلمداد کرد، اما بعد از این مرحله «مدیریت پیروزی» است. اگر شما در انتخابات شکست بخورید، آسیب زیادی متوجه نسل‌های کنونی و فردای ما نخواهد شد، اما اگر در مدیریت پیروزی شکست بخورید و حکومت تان مانند حکومت آقای کرزی درگیر فساد و ناکارگی بماند، آسیب‌های آن در تاریخ سیاسی کشور غیرقابل جبران خواهد بود. آن‌چه شما را در مدیریت پیروزی زمین‌گیر خواهد ساخت، از دید من نکته‌هایی اند که خوب است به آن‌ها با دقت توجه شود:

1) فقدان سازمان و تشکیلات سیاسی:
در جریان کار مشترکی که داشته ایم، از این نکته به کرات یادآوری شده است. شما به عنوان یک فرد از پایگاه اکادمیک وارد نظام سیاسی می‌شوید. نیروهایی که شما را در پیروزی انتخابات کمک کرده اند، در تشکیل و مدیریت حکومت خواهان نقش و سهم جدی خواهند بود. اکثریت عظیم این نیروها، دارای ساختار و نظام تشکیلاتی ویژه‌ای اند که هرچند صورت مافیایی دارند، در قالب نظام عمل می‌کنند. در درون این ترکیب، شما یک فرد بدون کوچک‌ترین تکیه‌گاه تشکیلاتی و سازمانی هستید. با این وضع، ناچار خواهید بود که یا در برابر ترکیب حامیان خود تسلیم شوید و اجازه دهید که هر کدام در هر جایی هر کاری دل شان خواست، با دست باز عملی کنند، یا با فساد و تبه‌کاری آن‌ها از آدرس اتوریته و مقام فردی خود در حکومت مقابله کنید. در صورت اول، کشور دچار آشوب و فروپاشی و حاکمیت ترور خواهد شد و در صورت دوم، خود شما به دیکتاتوری تبدیل خواهید شد که وضعیت را با پنجه‌های آهنین یک زمامدار قاطع و خشن کنترل نمایید. هر دوی این صورت، فاجعه است. برای تحقق‌بخشیدن صورت سوم که ایجاد و مدیریت تشکیلات و سازمان است، به نظر می‌رسد نه زمان کافی وجود دارد و نه شما رغبت و امکانی برای تمرکز بر آن خواهید داشت.

2) ترکیب پارادوکسیکال حکومت:
می‌دانیم که ترکیب پارادوکسیکال حکومت شما پاسخی به یک ضرورت در مدیریت واقعیت‌های سیاسی کشور است. این ترکیب به گونه‌ای در حکومت کرزی نیز وجود داشت؛ اما تفاوت در این است که شما از شانس و مهارت‌های کرزی برای مدیریت هم‌چون ترکیب برخوردار نیستید. برای کرزی به عنوان یک فرد سنتی، کنارآمدن با نیروهای سنتی دشوار نیست، اما شما به عنوان یک فرد اکادمیک با ارزش‌های دنیای مدرن، شانس هیچ‌گونه نقشی موثر در هم‌چون ترکیب را نخواهید داشت. شما از جانب نیروهای دخیل در ترکیب حکومت خود، شاهد فشارهای سنگینی خواهید بود که مقابله با آن کمر تان را خم خواهد کرد.

3) نقش روسیه و ایران و پاکستان:
نشانه‌ها و دلایل زیادی وجود دارد که حاکی از نقش برجسته‌ی روسیه و ایران در انتخابات امسال است. این دو کشور از اوکراین تا خاور میانه با فشارهایی مواجه اند که افغانستان می‌تواند نقطه‌ی تلافی آن محسوب شود. بنابراین، اگر این دو کشور با پول و استخبارات و مهارت‌های سازماندهی خود وارد کمپاین انتخاباتی افغانستان شده اند، امری شگفت‌انگیز نیست. پاکستان نیز در قدرت یافتن تیم عبدالله، امکان از هم‌پاشیدن اردو و ساختارهای امنیتی را جستجو می‌کند. اگر انتخابات به دور دوم کشانده شود، با پیروزی یا شکست شما، این فشارها ادامه خواهد یافت و وضعیت برای شما به عنوان یکی از جدی‌ترین رقیبان سیاسی موجود، چالش‌های سنگینی را مطرح خواهد ساخت.

4) مدیریت دور دوم انتخابات:
ساختار و مدیریت کمپاین تحول و تداوم در دور اول انتخابات، به هیچ وجه خوشایند نبود. طرح، ساختار، بودجه، مدیریت، تبلیغات، تشکیلات، نظارت، حساب‌دهی و خلاصه همه چیز این کمپاین متناسب با داعیه‌هایی نبود که در عقب شعارها و برنامه‌های انتخاباتی تحول و تداوم اعلام می‌شد. منشور تحول و تداوم که در واقع سنگ‌بنای حرکت انتخاباتی ما در مقایسه با سایر رقیبان انتخاباتی بود، برغم اینکه در 2 حوت تکمیل و در 16 حوت آخرین اصلاحیه‌های آن عملی شد و از طریق وبسایت دانش و تحول انتشار یافت، اما تا یازدهم حمل از طریق مجاری رسمی مربوط به شخص شما امکان نشر نیافت و زمانی هم که به تاریخ یازدهم حمل 1393 از طریق انترنیت در اختیار یک عده قرار گرفت، صورت مکتوب و چاپی آن به دست هیچ کسی نرسید و هیچ توضیحی هم برای این تأخیر و تعلل ارایه نشد؛ طرح معضل کوچی که عمده‌ترین برگه‌ی ثبوت برای برخورد مسوولانه و مدبرانه‌ی سیاسی حکومت تحول و تداوم به شمار می‌رفت، اصلاً برای مردم به طور رسمی شرح نیافت و از آن سخنی به میان نیامد؛ دفاتر کابل تا آخرین روزها امکانات اولیه برای فعالیت خود را نیافتند؛ در سراسر کشور از ناظرین رسمی و قابل اعتماد خبری نبود؛ بخش مدیریت مالی و اداری در جریان کمپاین سه بار دست به دست شد؛ اتاق فکر و بررسی امور کمپاین منحصر به یک عده‌ی محدود بود که از لحاظ ترکیب و صلاحیت مدیریتی خود موثریتی نشان ندادند؛...
مطمین هستم که شما این ساختار و نظام مدیریتی را در دور دوم کمپاین ادامه نخواهید داد، اما در مدت اندکی که کمپاین و رقابت دور بعدی در اختیار تان قرار می‌دهد، جا افتادن هرگونه تغییری نیز در این ساختار و نظام مدیریتی، دشوار خواهد بود.

5) برخورد با آرای هزاره‌ها در دور دوم انتخابات:
در دور دوم انتخابات، آرای هزاره‌ها باز هم از نقش تعیین‌کننده‌ای برخوردار خواهد بود. برای انسجام و بسیج این آرا، تیم داکتر عبدالله هم‌چنان با دو امکان نیرومند به کار خواهد افتاد: اول، درگیری میان کوچی و هزاره که دقیقاً همزمان با جریان کمپاین انتخاباتی مشتعل خواهد شد؛ و دوم، شعار تغییر تاریخ که در آن چاشنی عظیم تحریک اجتماعی به گونه‌ی وسیع استفاده خواهد شد. اگر اولین صدای گلوله در منازعه میان کوچی و هزاره بلند شود، صف‌بندی اجتماعی به مرحله‌ای خواهد رسید که حد اقل خلیلی و دانش از مدیریت آن عاجز خواهند بود و تا ماجرا و دلایل و پیامدهای آن روشن شود، انتخابات به پایان می‌رسد. این نکته نیز قابل توجه است که ملک نعیم و تره‌خیل و حشمت غنی و حلقه‌های زیادی از کوچی‌هایی که در منازعه دست دارند، در اشتعال این وضعیت بی‌تفاوت نخواهند ماند.

مقابله با همه‌ی این چالش‌ها، با توجه به زمان اندکی که در اختیار داریم، تنها با طرح‌های انتزاعی و مجرد امکان‌پذیر نخواهد بود و شما را بیشتر از هر کسی دیگر در معرض آزمون قرار خواهد داد. امیدوارم توانمندی و خرد سیاسی شما بتواند کشور را از همه‌ی این آزمون‌ها موفقانه بیرون کشد.

جناب داکتر،
بگذارید در ختم این نامه، از شما به خاطر همه‌ی اعتماد، حمایت و دلسوزی‌‌های تان در جریان کار مشترک کمپاین تشکر کنم. برای من این تجربه، حاوی آموزش‌های فراوان بود که یقیناً دیدگاه‌ها و رفتارهای سیاسی‌ام را تا مدت‌هایی زیاد متأثر خواهد ساخت. این روزها دارم روایت پس پرده‌ی انتخابات در تیم تحول و تداوم را بازبینی و تدوین می‌کنم. لحظه‌ها و مواردی را در این روایت نشان‌دهی کرده ام که نه تنها الهام‌بخش، بلکه فوق‌العاده تشویق کننده اند و خوش‌بینی و اعتماد به نفس را بیشتر از پیش تقویت می‌کنند.

شما با اعتماد و جدیت پست ریاست دفتر تان در حکومت تحول و تداوم را برای من وعده سپرده بودید. این حسن نیت و اعتماد تان را هم‌چنان ارج می‌گذارم؛ اما اجازه می‌خواهم که شما را از بار این عهد فارغ سازم و بگویم که من، با شناختی که از ترکیب و واقعیت‌های سیاسی کشور در جریان انتخابات حاصل کرده ام، خود را در این مقام واجد صلاحیت و توانمندی لازم نمی‌بینم. از دید من موقعیت فردی شما در درون این نظام با ساختار پیچیده و پارادوکسیکال نیروهای دخیل در شکل‌دهی و مدیریت آن مورد سوال جدی قرار دارد، چه رسد به اینکه خودم بخواهم با موقعیت فردی به مراتب ضعیف‌تر و شکننده‌تر از آن وارد شوم و انتظار داشته باشم که نقش موثر و مثبتی را به انجام رسانم.

برعلاوه، معتقدم که کار سیاسی حاوی ظرافت خاصی است که اگر مخدوش شود، به نتایجی غیرمطلوب منجر خواهد شد. در جریان کار مشترک ما، مخصوصاً در سه ماه اخیر که کار کمپاین عملاً آغاز شد، نشانه‌هایی در روابط و مناسبات کاری ما تبارز کرد که برای من دل‌آزار بود. همه‌ی این‌ها دلیل روشنی اند برای اینکه بگویم در شرایط موجوده‌ی کشور، نقش من در ساختار حکومتی که بعد از انتخابات روی کار خواهد آمد، از موثریت خاصی برخوردار نخواهد بود.

من با شما خداحافظی می‌کنم و به مکتب بر می‌گردم، اما به عنوان یک دوست و همراه شخصی، به شما قول می‌دهم که از هیچ‌گونه کمکی در حد یک مشوره‌ی ساده یا بالاتر از آن که بتواند گرهی از کار حکومت‌داری شما باز کند، دریغ نخواهم کرد. شما را هم‌چنان آخرین فرصت در شرایط کنونی می‌دانم که کشور و نسل‌های آن را به روزنه‌ای از امیدواری نسبت به آینده رهنمایی خواهد کرد.

موفق و کامگار باشید
بدرود
عزیز رویش
27 حمل 1393
(ادامه دارد)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر